به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 81
  1. #41
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 تیر 92 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-09
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    1,385
    سطح
    20
    Points: 1,385, Level: 20
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 192 در 82 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ahuman نمایش پست ها
    یه کتاب براتون آپ کردم اگه وقت داشتین خوشحال میشم بخونین . البته نه معجونه معجزه گره و نه متحول کننده . داستان یه آدمه هم عصر ماست ولی کمی متفاوت تر .اووووم می خونین ؟

    http://dl.parsbook.org/server3/uploa...ye-mohabat.zip
    ممنون از معرفی این سایت خوب... بله حتما میخونم و نظرمو بهتون میگم

  2. کاربر روبرو از پست مفید sara.s تشکرکرده است .

    ahuman (یکشنبه 20 اسفند 91)

  3. #42
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 تیر 92 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-09
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    1,385
    سطح
    20
    Points: 1,385, Level: 20
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 192 در 82 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ashegheallah نمایش پست ها
    این راهنمایی از طرف شخص دیگری هست.من فقط نویسنده این پیام هستم.

    "سلام سارا جون
    متنایی که نوشته بودی، احساساتت رو خیلی قشنگ بیان کرده بود،هرکس دیگری که جای تو بود نمیتونست ترکش کنه، امازندگی کردن با چنین آدمی حتی اگه بهش برسی تلخ ترخواهد بود،اون موقع هست که واقعیتهایی را که الان انکار میکنی و تمایلی به دونستنش نداری مثل خیانت ،مطمئن باش به وضوح میبینی.بچه ها راهنمایی های مختلفی بهت کردن، شاید اگه کسه دیگه ایی جای تو بود و این عشق درش کمتر بود میتونست این راهنمایی ها روش تاثیر بذاره اما تنها کمکی که میشه به تو کرد اینه که دست کسی تو رو از این مرداب بکشه بیرون.................................
    مرسی از شما و این دوست خوب، ببینید من در شرایط فعلی به هیچ عنوان نمیتونم وجود یک فرد جدیدو در کنار خودم تجربه کنم... من آدم درونگرایی هستم، همیشه از بچگی اینطور بودم و با خانواده خودمم خیلی ارتباط نمیتونم برقرار کنم چه برسه به یه دوست جدید... دوستان کمی دارم و تنهایی رو ترجیح میدم. الان تنها آرامش من در نبود استادم این سایت، چند تا کتاب خونده نشده، چند تا فیلم دیده نشده و موسیقیه... سیگار هم که تا دلتون
    بخواد میکشم...مشروب نمیخورم و قهوه رو جایگزینش کردم... انتخاب بهتری بوده.
    توی بقیه ساعتهای روز هم دانشگاهم، میخوابم، زبان میخونم و سه تا شاگرد کوچولو دارم که خیلی بامزه و خنده دار هستند. وقتی پشت ساز میشینند و با اون انگشتهای کوچولو سعی میکنند چهار تا نت رو درست اجرا کنند و پدر و مادرهاشون که همشون فکر میکنند کوچولوی نابغه ای دارن تحویل اجتماع میدن؛ همینا باعث میشه که یه ساعتهایی از روز کمتر به (ح) فکر کنم.
    ولی بیشترین دردم و زمان تنهاییم شبها اتفاق میفته... اون زمان خیلی گریه میکنم... اینقدر که حس میکنم آب بدنم داره تموم میشه...

    در مورد دوست پسر قبلیم گفتید... من اونو دوست داشتم ولی توی اون دوست داشتن شیفتگی اتفاق نیفتاده بود... چون همه چیز سر جای خودش بود... جدایی از اون درد داشت، ولی در مقابل دردی که الان میکشم، هیچ بود. الان هم دوست عادی هستیم و از جریان رابطه من و (ح) خبر داره... مدام هم به شوخی میگه تو آخرش این بدبختو به خاک سیاه میشونیش و هر کی با تو در بیفته یا عاقبتش به تیمارستان میفته یا قبرستون!
    الان هم اگه بخوام با کسی آشنا شم نمیتونم... خوشمزگی مردها به نظرم شبیه دلقک بازی میاد... آدمهای کمی پیدا میشن که شرایط و روحیات منو بپذیرند و باهاش کنار بیان... و به دلیل حسن های بیش از حد (ح)؛ سطح توقعم از آدمها خیلی خیلی زیاد شده....

    در مورد احساس علاقه ام استادم همه چیزو میدونه، ولی این که میخوام ترکش کنم نه... اون فکر میکنه اگه بند بند بدن منو از هم جدا کنند من رهاش نمیکنم... هیچوقت نمیتونم بهش بگم منو با کسی در سطح و اندازه خودت آشنا کن، چون نه اون بنگاه شادمانی و ازدواج داره و نه آدمها بازیچه دست احساس منند. من تا زمانی که آدم دیگه ای به قلبم فرمانروایی میکنه، نه میتونم و نه باید با کسی رابطه داشته باشم... تا زمانی که قلبمو پس بگیرم و بشم همون سارای خوب و قوی سابق

  4. 2 کاربر از پست مفید sara.s تشکرکرده اند .

    homaya (دوشنبه 21 اسفند 91), صبا_2009 (یکشنبه 20 اسفند 91)

  5. #43
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 اسفند 93 [ 18:59]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    224
    امتیاز
    2,769
    سطح
    32
    Points: 2,769, Level: 32
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 345 در 153 پست

    Rep Power
    0
    Array
    :) ممنون منتظرم
    کاش برادر واقعی تون بودم می تونستم بیشتر کمک کنم .هییی

  6. #44
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 تیر 92 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1391-12-09
    نوشته ها
    160
    امتیاز
    1,385
    سطح
    20
    Points: 1,385, Level: 20
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class1000 Experience Points
    تشکرها
    214

    تشکرشده 192 در 82 پست

    Rep Power
    28
    Array
    قلبم داره از جاش کنده میشه... امروز (ح) رفته بود شهرستان... چون توی دوتا از دانشگاههای شهرستان هم درس میده... همیشه 4 صبح راه میفته و 8 و نیم هم برمیگرده. الان فکر کنم خونه باشه و مشغول استراحت... هفته پیش همین موقع ها باهاش دعوام شد. سر این که میخواست بخو ابه و من دوست داشتم حرف بزنم... اینقدر دعوا بالا گرفت که 4صبح بلند شدم رفتم در خونه‌ش... جلوی در خونه توی ماشین نشسته بودم که وقتی میاد برم جلوش و به دست و پاش بیفتم... وقتی دیدم نمیاد رفتم زنگ در خونه رو زدم... وقتی منو از پشت آیفون دید از تعجب شاخ در آورده بود...زار میزدم و میگفتم من نمیخوام از زندگی تو برم بیرون :"( اونم میگفت تو زندگیم تا حالا از هیچکس به اندازه تو متنفر نبودم... گریه نکن... داری حالمو با این کارات به هم میزنی..برو خونه...
    دیگه اینقدر صدای گریه‌ی من شدید شده بود از ترس همسایه ها درو باز کرد و من رفتم بالا... توی خونه مثل یه گربه میپیچیدم به دست و پاش، میگفتم تورو خدا نذار من از زندگیت برم بیرون... تورو خدا بذار من باشم... هرکاریم خواستی باهام کن. اینقدر ضجه زدم که بالاخره منو از روی پاش بلند کرد... گفت باشه. فقط برو خونه...همون شب یه عالمه با هم حرف زدیم... قرار شد من گیر ندم تا اونم راحت باشه...حالا بعد از یه هفته؟؟؟

    امروز اصلا بهش زنگ نزدم... حتی اس‌ام‌اس هم ندادم... دارم میمیرم... از این که اینقدر خودمو خار و ذلیل این آدم کردم متنفرم. کی میشه من فراموشش کنم؟

  7. #45
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام سارا خانم

    امروز اصلا بهش زنگ نزدم... حتی اس‌ام‌اس هم ندادم... دارم میمیرم... از این که اینقدر خودمو خار و ذلیل این آدم کردم متنفرم. کی میشه من فراموشش کنم؟

    آفـــــــــــــــــرين.

    به همين زودي ها ترك و بعد هم فراموشش مي كني.

    مهمترين چيزي كه بايد بدستش بياري و بهش فكر كني عزت نفس و حرمت بالايي هست كه به عنوان يك انسان داري و در كنار اين آقاي مثلا استاد فقط و فقط مثل يه عروسكي هستي كه بعضي موقع ها بي موقع دكمه on اش زده ميشه و التماس مي كنه! هر چي بيشتر بتوني از زنگ ها و ملاقات هات كم كني احساساتت فروكش ميكنه و منطقت فعال ميشه. وقتي منطقت فعال بشه چهره‌ي واقعي اين مرد رويايي واست عيان ميشه و كم كم نفرتت آشكار ميشه.
    فقط همين روال رو ادامه بده. اگه مي توني تعداد شاگردات رو بيشتر كن. فعاليت جسميت رو تو طول روز افزايش بده تا شبا از خستگي بي هوش بشي و نتوني فكر كني. سعي كن كمتر سيگار بكشي چون موجب كم خوابيت ميشي.

  8. 4 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    homaya (دوشنبه 21 اسفند 91), sara.s (یکشنبه 20 اسفند 91), مهنا67 (دوشنبه 21 اسفند 91), دختر مهربون (یکشنبه 20 اسفند 91)

  9. #46
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    سلام سارا جان
    من از اولین پستت پیگیر این تاپیک بودم و حس میکنم الان از روزی که گفتی "نگید ولش کن چون ازت سو استفاده میکنه یا چیزی شبیه این. من عاشقشم. فعلا نمیتونم از این رابطه بیرون بیام. میخوام فقط بیشتر مال من باشه." خیلی تغییر کردی. شاید الان بیشتر بتونی به حرف بچه ها گوش بدیو دیگه با اون تعصب ازش حرف نزنی. متاسفانه خیلی خودتو تحقیر کردی. واسه رابطه ای که هیچ آینده ای نداره. تموم کردن یه رابطه یه چیزه سختیا و فراموش کردنای بعدش یه چیز دیگه. تو الان تموم نکرده نشستی به بعدش فک میکنیو هر لحظه واسه خودت بزرگترش میکنی. چیزی که الان واقعا توی اولویته اینه که تموم کنی. با بزرگی تموم کنی. جوری که چند وقت دیگه که برگشتی به این رابطه نگاه کردی خودتو واسه اون همه تحقیر شدن سرزنش نکنی.باور کن بعدش اونجوری که الان فک میکنی نیست. نمیگم سخت نیست .میتونی بری پیش یه روانشناس.اینجا هم هرکی هرچقد بتونه کمکت میکنه. خودت باید بخوای همه چی تغییر کنه. الان هرچی که تو دلته و باید بهش بگی رو یه جا بنویس که یادت نره.نکنه خودتو باز کوچیک کنی. مثل یه قاضی به رابطتون فک کن و نتیجشو به ما بگو

  10. 4 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    ashegheallah (دوشنبه 21 اسفند 91), homaya (دوشنبه 21 اسفند 91), sanjab (دوشنبه 21 اسفند 91), دختر مهربون (یکشنبه 20 اسفند 91)

  11. #47
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 اسفند 93 [ 18:59]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    224
    امتیاز
    2,769
    سطح
    32
    Points: 2,769, Level: 32
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 345 در 153 پست

    Rep Power
    0
    Array
    "کی میشه من فراموشش کنم؟"
    هر وقت تصمیم بگیرین فراموشش کنین و پای خودتون وایستین . البته این تصمیم رو گرفتین ولی انجامش راحت نیست ولی می تونین از پسش بر بیاین
    پیشنهاد می کنم هر چیزی که شما رو به یاد اون آدم می اندازه از جلوی چشم دور کنین.فکر گذشته هارم نکنین همه آدما در گذشته شون اشتباه داشتن چون معصوم نیستیم ولی مهم حاله آدم هاست و آینده که از حال ساخته میشه . این جمله رو خیلی دوست دارم تقدیم به شما

    "چهره ات را به سوی خورشید برگردان ، آنگاه تمام سایه ها پشت سر تو خواهند افتاد" هلن کلر

  12. 3 کاربر از پست مفید ahuman تشکرکرده اند .

    ashegheallah (دوشنبه 21 اسفند 91), homaya (دوشنبه 21 اسفند 91), مهنا67 (دوشنبه 21 اسفند 91)

  13. #48
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 91 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1391-12-21
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    28
    سطح
    1
    Points: 28, Level: 1
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    17

    تشکرشده 9 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام سارا جان. میشه لطفا از رابطه خودت و استادت بیشتر برامون بگی؟ چند وقت باهاش بودی که اینجوری بهش وابسته شدی؟ مگه اون چه فرقی با بقیه داره؟ جز این که حیوانیتش بیشتره؟ هیجده سال اختلاف سنی چیز کمی نیست سارا. اون حتی میتونه جای پدرت باشه. من تعجب می کنم که یه مرد عاقل و بالغ که استاد دانشگاه هم هست و چهل سالشه اینقدر راحت با احساس پاک و معصوم یه دختر بازی کنه. خدا ازش نگذره. عجب دیو سیرتیه. خودتو خلاص کن. جوونی و زیباییتو برای کسی میذاری که ارزش یه تف انداختن توی صورتشم نداره. اینقدر از این مردها توی جامعه زیاده. همشونم نقش بازی می کنند تا دختر بدبخت و معصومو به دام بندازن. خود کرده را تدبیر نیست. خودتم خواستی که بازیچه دست این مرد پست بشی

    اومده بودم مشکل خودمو بنویسم وقتی مشکل تو دختر بیگناه و معصومو خوندم درد خودم یادم رفت. غصه نخور دختر خوب همه چی درست میشه. سنی نداری که این کارارو می کنی. بشین به زندگی و آینده فکر کن. فردا روز میخوای مادر بشی. بشین دلت به حال مادرت بسوزه. یه عمر آدم خون دل نمیخوره بچه بزرگ کنه که مردم باهاش اینجوری رفتار کنن. جیگرم کباب شد

    [QUOTE=sara.s;259287

    الان هم اگه بخوام با کسی آشنا شم نمیتونم... خوشمزگی مردها به نظرم شبیه دلقک بازی میاد... آدمهای کمی پیدا میشن که شرایط و روحیات منو بپذیرند و باهاش کنار بیان... و به دلیل حسن های بیش از حد (ح)؛ سطح توقعم از آدمها خیلی خیلی زیاد شده....
    [/QUOTE]

    میشه محض رضای خدا یه چند تا از این حسنهای بیش از حدشو بگی تا منم چند تا از عیبهای بیش از حدترشو بهت بگم؟
    ویرایش توسط فرشته مهربان : پنجشنبه 24 اسفند 91 در ساعت 01:33

  14. کاربر روبرو از پست مفید homaya تشکرکرده است .

    ashegheallah (دوشنبه 21 اسفند 91)

  15. #49
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 اسفند 93 [ 18:59]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    نوشته ها
    224
    امتیاز
    2,769
    سطح
    32
    Points: 2,769, Level: 32
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 131
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    92

    تشکرشده 345 در 153 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب دوست عزیز وقتی تمرکز آدم و همه فکرش روی یه شخص خاص فوکوس کنه خوبی هاش رو بلد می بینه و ضعف هاش رو اصلا نمی بینه . این از خصوصیات ادم هاست . مهم پی بردن به اشتباهاتیه که مرتکب شدیم چون گاهی این فرصت که بفهمی اشتباه کردی نصیب آدم نمی شه ولی اگه دل روشن و صاف باشه بالاخره یه دری باز میشه و می فهمی که خدا راه برگشتی برات گذاشته . اگه قرار بود با اشتباهات گذشته زندگی کنیم ک آینده رو خدا چرا آفرید پس ! آینذه فرصت جبران گذشته است مثل یه وایت بورد که سفیده سفیده منتظر ما چیزای مثبت زندگی رو روش نقاشی کنیم ولی این وایت بورد پاک کن نداره که گذشته رو پاک کنیم ولی الگوی خوبیه و می تونیم نقاشی آینده رو از روی اون بهتر بکشیم . مخصوصا تو این سن و سال ما که هنوز بیشتر زندگی مونده و باید حالا حالا ها قلمو بدست باشیم

  16. 2 کاربر از پست مفید ahuman تشکرکرده اند .

    homaya (دوشنبه 21 اسفند 91), sara.s (دوشنبه 21 اسفند 91)

  17. #50
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 17:49]
    تاریخ عضویت
    1391-5-05
    نوشته ها
    218
    امتیاز
    3,571
    سطح
    37
    Points: 3,571, Level: 37
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    764

    تشکرشده 865 در 204 پست

    Rep Power
    34
    Array
    با سلام،

    "امروز اصلا بهش زنگ نزدم... دارم میمیرم... حتی اس‌ام‌اس هم ندادم... کی میشه من فراموشش کنم؟"
    یک شروع عالی! نگران نباشید! درد، خروج ناتوانی از بدنه. شما با تحمل رنج مقاومت خودتون رو بالا میبرید و در طول زمان قویتر و بالغتر میشید، دقیقاً مثل وزنه برداری که با تمرین، بافتهای ماهیچه اش رو پاره میکنه و پس از خواب و استراحت، آسیبهای عمدی رو تعمیر میکنه. این پروسه (تعمیر آسیبها) همراه با درد و گرفتگی عضلات همراهه، دردی مثبت که نوید رشد در ماهیچه رو میده. شما دقیقاً دارید روح و روانتون رو با تحمل این درد تمرین میدید و قویتر میکنید. آفرین!
    - - - - -

    انسانهای شیک، قشنگ و زیبا:

    بیاید با هم انسانهای شیک، قشنگ و زیبا رو تعریف کنیم و در انتها بی طرفانه استادتون رو زیر ذره بین قرار بدیم.
    • شیک: شیء یا چیزی که به فرد اضافه میشه تا ظاهرش آراسته باشه مثل لباس، کفش، جواهرات، یا حتی آرایش. همه، صرفنظر از اینکه قشنگ و زیبا باشند، میتونند خودشون رو شیک کنند – شیک بودن را میتوان خریداری کرد.
    • قشنگ: عملی که فرد انجام میده، مثل لبخندی برازنده، راست ایستادن، مطبوع راه رفتن، مهربان بودن در هنگام صحبت کردن... صرفنظر از اینکه افراد زیبا باشند یا نباشند، میتونند قشنگ رفتار (یا حتی وانمود) کنند.
    • زیبا: طبیعت درونی فرد که با ارزشهایی که در وجودش نگهداری میکنه سنجیده میشه: مهربانی، دست و دلبازی ، با محبت و مسئولیت پذیری، شوخ طبعی ، شجاعت، با ملاحظگی و... ارزشهای مثبتی که فرد در وجودش داره، میزان زیبایی او را تعیین میکند


    خواهرم، اگر مرد بالغی قلباً مهربون باشه دختری تنها و شکننده رو فدای لذتهاش نمیکنه. اگر مردی خانمی رو از ته قلبش دوست داشته باشه در قبالش احساس مسئولیت میکنه. مردی که خانمی رو برای زندگی میخواد در مقابل رنج و گریه های ایشون بی تفاوت نمیمونه و حتی شده یک ذره غیرت از خودش نشون میده. قصد ندارم استادتون رو تخریب کنم یا در شما حس نفرت نسبت به ایشون ایجاد کنم. بیایید رفتارهای نه چندان دلچسب استادتون رو همونطور که هست تحلیل کنیم بلکه شما هم با دید و درک بهتری ماجرا رو دنبال کنید.

    تنها از چند جمله محدودی که در ارتباط با استادتون نوشتید چندین تکنیک مبتذل برای شیفته تر کردن شما به خودش رو میشه شناسایی کرد.


    • تکنیک مبتذل یک: تو آزادی. احتمالا فیلم دیوانه از قفس رو دیدید. در فیلم پرستار تیمارستان به دیوانه ها می گفت هر وقت بخواهید می توانید از اینجا بروید . در حالیکه هیچکدام از انها قانونا اجازه ی خروج نداشتند . این تکنیک ، یک تکنیک بسیار ساده اما کاملا موثر است .در واقع یک سوپاپ است برای جلوگیری از خفقان. استاد شما نسبت به خواستگار داشتن شما تنها وانمود میکند خوشحال است. او با بی تفاوت نشان دادن خودش سعی داشته تا تصور فردی فتح ناپذیر از خودش رو در ذهن شما ایجاد کنه. چه کسی جذاب تر از انسانی فتح ناپذیر. کدام انسان عاقلی معصومیت یک دختر رو خدشه دار میکنه و با بی شرمی ادعا میکنه "دوست دارم خوشبخت باشی". آیا تناقض رو می بینید؟


    • تکنیک مبتذل دو: آداب موبایل داری در عشق: استاد شما سعی کرده تا همیشه در دسترس شما نباشد تا باعث دلزدگی نشود. با این عمل تخیل شما را تحریک کرده و آسودگی را از شما سلب کرده اند. کسی که واقعاً مبتذل نباشد و فردی رو برای زندگی بخواهد، هرگز از این تکنیک برای تحریک تخیل طرف مقابلش استفاده نمیکنه.


    باور کنید موارد به همین دوتا ختم نمیشد. راضی نیستم بیشتر از این روشهای مسموم ایشون رو ذکر کنم.

    از شما دعوت میکنم طبیعت رابطه تون رو بازنگری کنید و به صلاح خودتون تصمیم بگیرید. همزمان که از استادتون فاصله میگیرید، به اعضای خانواده تون نزدیکتر بشید تا خلاء استادتون رو با روابط سالم و مفید در خانواده پر کنید. با مشاهده پیشرفت در وضیعت شما، بعداً اگر مایل بودید میتونید به مسائل حیاتی دیگری چون اعتیاد به الکل و سیگار که گاهاً نقش مستقیم و غیر مستقیم در روحیه، افکار و روابط شما میگذارند بپردازید.

    موفق باشید.

  18. 9 کاربر از پست مفید Serok تشکرکرده اند .

    ashegheallah (دوشنبه 21 اسفند 91), bahar.shadi (سه شنبه 22 اسفند 91), sanjab (دوشنبه 21 اسفند 91), sara 65 (دوشنبه 21 اسفند 91), sara.s (دوشنبه 21 اسفند 91), فرشته مهربان (پنجشنبه 24 اسفند 91), کامران (سه شنبه 22 اسفند 91), شمیم الزهرا (دوشنبه 21 اسفند 91), صبا_2009 (دوشنبه 21 اسفند 91)


 
صفحه 5 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. غلبه بر استرس و انتظار پیش از بارداری
    توسط معجزه عشق در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: چهارشنبه 30 اردیبهشت 94, 18:40
  2. خواستار پیشنهاد شما در مورد همسریابی برای ایرانیان خارج از کشور
    توسط شب شکن در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 06 اردیبهشت 92, 20:50
  3. من با شوهرم بخاطر استخدام کارمند خانم مشکل پیدا کردم، کمکککک
    توسط پرستوی مهاجر در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 45
    آخرين نوشته: چهارشنبه 12 مهر 91, 11:32
  4. داستان پیر مرد
    توسط مو طلایی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 11 تیر 90, 08:53
  5. نقش پیاده روی در از بین بردن فشار روانی ( استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 اسفند 87, 01:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.