کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه

[هستی]

موضوع:
نزد پزشک رفته بودم. علاوه بر خود پزشک، یک دستیار هم برای کمک به او در مطبش حاضر است.
بخشی از کار ویزیتم که تمام شد، باید به اتاق دیگری نزد خود پزشکم می رفتم. خانم دستیار بیمار دیگری را به اتاقی که من بودم راهنمایی کرد و با لحن بسیار تند و خشنی گفت که شما زودتر بیمار تشریف ببرید. من هم سریع گفتم باشه و حتی کیفم رو داشتم فراموش می کردم.
بعد هم قرار شد راجع به مساله تلفنی با شوهرم مشورت کنم که همین خانم دستیار از اتاق بیرون آمد و نزد جماعت بیماران منتظر و منشی دکتر رفتار بی ادبانه ای کرد.


رفتار من در قبال این موضوع: اولی رو که تعریف کردم. بدون هیچ ناراحتی قبول کردم و بیرون آمدم. و دومی رو هم به روم نیاوردم. حتی در آخر که رفتم نزد خانم دکتر تا صحبت نهایی بشود، این خانم دستیار رو هم دیدم و خیلی مودبانه ازش خداحافظی کردم!

دوست داشتم چه رفناری داشتم: دلم می خواست خیلی مودبانه و قاطع به خانم دستیار می گفتم که الان هنوز نوبت ویزیت من تمام نشده و در ضمن شما می توانید کمی ملایم تر هم خواسته تان را بیان کنید. شاید همین برخوردم مانع از رفتار دوم این خانم می شد!

رفتار جرأت مندانه از دید شما: ؟؟؟؟؟؟؟؟

[بالهای صداقت]

نمی دونم آیا این رفتاری که مورد نظر من هست جراتمندانه هست یا نه
ولی برای من پاسخ داده ، امیدوارم برای تو هم مفید باشه
راستی پیام قبلی من به دستت رسید؟

یک زن امیدوار ، بزرگترین مشکل تو ، ترس و احساس مسئولیت بیش از حد هست
سعی کن این دو مورد را تعدیل کنی تا از در کنار شوهرت بودن لذت ببری
( خواهش می کنم تک تک کلماتی رو که در بالا نوشتم عمقی بخون)

حالا سوال من:
مقدار پول از درآمد مشترکتون با همسرتون پس انداز کردین(که همسرتونم در جریانه) تا باهاش بخشی از قسط یک چیز مشخص که قسط بالایی هم داره بدین.اما به یک باره همسرتون تصمیم میگیره با این پول با شما بره یک مسافرت داخلی دو سه روزه! موعد اقساط هم رسیده.حالا سه نوع رفتار ممکن:
منفعلانه:به روی خودتون نیارید و باهاش برید.

منفعلانه: یعنی بی خیالی طی کردن و بدو بدو رفتن و خوش گذروندن و کک آدم هم نگریدن ، اما اینکه شما نوشتی به روی خودتون نیارید ، یعنی موضوع رو درک کرده اید اما خودتون رو زدید به بی خیالی
واقعا بی خیال بودن با خودمون رو به بی خیالی زدن خیلی فرق میکنه

جرات مندانه:؟؟؟؟

جراتمندانه یعنی جرات بکنی قسط وام عقب بیفته
یعنی جرات بکنی بهتون اخطار بدهند که اقساط دیر شده
یعنی جرات بکنی و به همسرت در این خصوص اعتماد بکنی
جراتمندانه یعنی اجازه بدهی و جرات داشته باشی شوهرت مسئولیتش رو بر عهده بگیره تا شوهرت هم یادبگیره

فکر میکنم رفتار جرات مندانه در صورتی جواب میده که طرف مقابل هم کمی منطقی برخورد کنه نه احساسی

دقیقا ، ولی آیا شما اجازه میدهی و جرات می کنی که طرف مقابل هم این منطق را یادبگیره ؟


پرخاشگرانه:همسرتونو به بی فکری و بی مسئولیتی متهم کنید.از شما اصرار و از ایشون انکار و سرانجام این جر و بحث رو خدا داند که چه شود!!
PS:من این مشکلو داشتم و واقعا نمیدونستم باید چه رفتاری نشون بدم هر چقدرم با آرامش با همسرم صحبت کردم فایده نداشت.کم کم رفتار هردومون داشت پرخاشگرانه میشد که خدا خواست و من مریض شدم و قضیه مسافرت کلا کنسل شد!!!
لطفا راهنمایی کنید.ممنونم

من اگر بودم
می گفتم : عزیز جون ، قرار گذاشته بودی که این پول رو واسه اقساط بدهی
( خودش رو مخاطب قرار بدهی- مسئولیتی رو که پذیرفته بود یادآوری کنی)

شوهر: آره ولی بریم مسافرت

من: ( با هیجان بسیار که حاکی از ذوق و شوق هست -مثل بچه ها)دستت درد نکنه ،من که خیلی خوشحال می شم ، کلی هم روحیه مون عوض میشه ، موافقم بریم منتها یه نگرانی دارم ( وسکوت تا شوهر علت رو جویا بشه)

شوهر: چی ؟ نگرانی اقساط ، ول کن بابا ، همش فکرت دور قسط و بدهی می چرخه

من: (با حالت حق به جانب) خوب چی کار کنم ، من یه زنم و دلم کوچیک هست ، مثل تو که نیستم که دلم بزرگ باشه و این همه توان تحمل فشار رو داشته باشم ، خوب چی کارکنم ، اگه نگرانی ام رو به تو نگم به کی بگم ، خوب تو شوهرم هستی ( با حالت هندونه زیر بغل مرد گذاشتن) ، تویی که همه مشکلات رو حل می کنی ،توی که میتونی ، از یه طرف ته دلم غوغاست واسه رفتن به مسافرت از یه طرف این فکر عقب افتادن افساط نگرانم می کنه .. دلم نمی خواد توی مسافرت همش نگران این اقساط باشم
نظرت چیه؟
اگر از جایی دیگه خودت جور می کنی و فکر و خیال من رو آزاد می کنی ، مسئولیتش با خودت ، ( با خنده و خوبی) آخ جون من برم ساک جمع کنم
اگه به مشکل بر می خوریم و بعد از مسافرت فشار روی تو بیشتر میشه ، که خوب به مراتب وقتی تو ذهنت درگیر میشه منم نارحت تو می شم ، می خواهی بریم یه مسافرت نزدیک تر و کلی هم خوش بگذرونیم
هان؟ نظرت چیه ؟ انتخاب با تو
و اجازه بده ، جرات داشته باش که همسرت انتخاب کنه
--- مابقی هم بسپر دست خدا و اصلا به روی شوهرت نیار
اون وقت وقتی خدا برای تو بیماری رو پیش آورد دقیقا لمس می کنی که توی اون بیماری برای تو خیر هست
================
یه مثال )
خاطره دیروزم رو که خوندی
وقتی داشتیم از خونه برادرم بر می گشتیم به شوهرم گفتم بریم فلان جا واسه دخترم لباس بخرم
شوهرم گفت کار دارم باید زودتر برگردیم
گفتم : عسل جون ، تو به من نه نمی گی بریم دیگه ، تا اینجا اومدیم ، نرم خرید؟ ( با یه حالت لوس کردن)
شوهرم مسیرش رو عوض کرد که منو ببره خرید ،
باورت نمیشه 15 دقیقه مونده بود از تهران خارج بشیم که به خاطر من دور زد بریم خرید
چشمت روز بد نبینه موندیم توی ترافیک کیلومتری
حدود یک ساعت و نیم موندیم توی ترافیک
حالا من رو می گی اونقدر اعصابم بهم ریخت
شوهرم هم می گفت پاهام بی حس شد از بس کلاج و ترمز گرفتم
نمی شد توی همون شهر خودمون خرید کنی ؟
من ازش عذرخوواهی کردم که پیشنهاد بی موقعی دادم واسه خرید و قربون صدقه اش رفتم
شوهرم گفت از تو که ناراحت نیستم
از این ترافیک کلافه شدم
من هم گفتم می دونم عزیزم
ولی من به خاطر اینکه تو ناراحتی ، ناراحت هستم ، واسه اینکه تو خسته شدی ، من ناراحت هستم ، آخه خیلی دوستت دارم
به همین راحتی دلخوری که داشت میرفت به فاجعه تبدیل بشه ، همون جا تموم شد ، اون هم با خوبی و خوشی

[baby]

با عرض معذرت از دوستانی که در این کارگاه شرکت می کنن ، چند روزی نتونستم خدمتتون باشم ، امروز رفتار پرخاشگرانه رو ادامه میدیم
قبل از شروع عرض کنم که همین دقت در رفتارها و واکنشها بسیار سودمند هست و رفته رفته ما رو به سمت رفتارهای جراتمندانه بیشتر و بیشتر رهنمون می کنه. جالبه که پس از مدتی اطرافیانمون هم بادیدن رفتار جراتمندانه از سوی ما ، ناراحت نمی شن.


نکته بعدی در خصوص ارسال فوق هست ، گفتیم جراتمندی که در این کارگاه راجع بهش گفتگو می کنیم در خصوص رفتارهاست و نه طرز فکر و بینش ما در زندگی (اینکه از اتفاقات نترسیم و...)[/size]

بنابراین این بخش از ارسال با این کارگاه مرتبط نیست :

جراتمندانه یعنی جرات بکنی قسط وام عقب بیفته
یعنی جرات بکنی بهتون اخطار بدهند که اقساط دیر شده
یعنی جرات بکنی و به همسرت در این خصوص اعتماد بکنی
جراتمندانه یعنی اجازه بدهی و جرات داشته باشی شوهرت مسئولیتش رو بر عهده بگیره تا شوهرت هم یادبگیره

اما این دیالوگ و نحوه بیان خواسته مون همراه با احترام نمونه ای از رفتار جراتمندانه است:

من: (با حالت حق به جانب) خوب چی کار کنم ، من یه زنم و دلم کوچیک هست ، مثل تو که نیستم که دلم بزرگ باشه و این همه توان تحمل فشار رو داشته باشم ، خوب چی کارکنم ، اگه نگرانی ام رو به تو نگم به کی بگم ، خوب تو شوهرم هستی ( با حالت هندونه زیر بغل مرد گذاشتن) ، تویی که همه مشکلات رو حل می کنی ،توی که میتونی ، از یه طرف ته دلم غوغاست واسه رفتن به مسافرت از یه طرف این فکر عقب افتادن افساط نگرانم می کنه .. دلم نمی خواد توی مسافرت همش نگران این اقساط باشم

[size=medium]برخورد توام با پرخاشگری فوایدی هم داره که می تونیم به سه تا از پیامدهاش اشاره کنیم:


فوايد پرخاشگري:

دست يابي به خواسته هاي مادي و اهداف مورد نظر
توانايي در دفاع از خود و حريم خويش
كنترل زندگي خود و ديگران

اما پرخاشگري پيامدهای منفي بالقوه و متعددي هم دارد که اصلی ترین اونها شامل:

عوارض پرخاشگري :
ترس به دليل احساس ضعف
تحريك پرخاشگري متقابل
از دست دادن كنترل
احساس گناه ناشي از سوء استفاده از قدرت
دور شدن از صفات انساني
احساس بيگانگي و دوري از ديگران
كاهش سلامتي
دشمن تراشي ، اختلال در روابط بين فردي ،

[یک زن امیدوار]

ممنون آقای baby من یک سوال دارم (البته با اجازه تون.ببخشیدم میدونم که بحث رو رفتار پرخاشگرانه است) اما آیا کارایی رفتار جرات مندانه فقط با مداومت در اونه که مشخص میشه؟
چون من همون رفتار خانم بالهای صداقت رو هم انجام دادم ولی بازم نتیجه نگرفتم اما فکر میکنم شاید لازم باشه بارها این رفتار انجام بشه تا اطرافیان اون بپذیرن درسته؟

[bahar.shadi]

بهار جان ممنون از پاسخت.من دقیقا همین رفتار رو هم انجام دادم اما متاسفانه به نتیجه نرسیدم.و دقیقا همین سوال رو هم پرسیدم وایشون هم یک جواب سر بالا داد.
فکر میکنم رفتار جرات مندانه در صورتی جواب میده که طرف مقابل هم کمی منطقی برخورد کنه نه احساسی

دوست عزیزم

رفتار جرات مندانه برای جواب دادن یا پاسخ مناسب گرفتن نیست!...این رفتار برای این است که

افراد حریمشان را بشناسند و ما به موقع حرفمان را زده باشیم تا :

1- حرف های روی دلمان تلنبار نشود تا خدای نکرده ما را به طغیان و ویرانی برساند!

2- به موقع حرفمان را زده باشیم تا خود خوری نکنیم که ای کاش فلان حرف را می گفتم!

3- به دیگران حریمشان را متذکر شویم!

4- شرمنده خودمان و احساسمان نباشیم و اعتماد به نفس و عزت نفسمان همواره حفظ شود

حال ممکن است طرف مقابل درک بالایی داشته باشد و بپذیرد و یا نه!...بهر حال مهم این

هست که ما قاطعانه و به موقع حرف خود را زده ایم و تصمیمان را برای زندگی و رفتار خود

گرفته ایم و شرمونده خودمان نیستیم و این است که بسیار مهم است که ما یک احساس

خوب داشته باشیم و احساس ضعف یا حقارت نکنیم!

[baby]

ممنون آقای baby من یک سوال دارم (البته با اجازه تون.ببخشیدم میدونم که بحث رو رفتار پرخاشگرانه است) اما آیا کارایی رفتار جرات مندانه فقط با مداومت در اونه که مشخص میشه؟

خیر ، همون موقع تاثیر خودشو میذاره ، این رفتار گاهی ترکیبی هست مثلا جراتمندانه - پرخاشگرانه

بهرحال مهم اینه که به رفتارهامون دقت داشته باشیم و در بیان خواسته و یا رد یه خواسته رفتار جراتمندانه بروز بدیم ، فعلا به نتایج اون کاری نداریم .

رفتارهائی به سبك پرخاشگری- انفعالي

گاهي تركيبي از انفعال و پرخاشگري در كنار هم ديده مي شود كه تشكيل سبك ارتباطي پرخاشگري انفعالي را مي دهد.

اين افراد كساني هستند كه عواطف ناخوشايندي از قبيل خشم و خصومت تجربه مي كنند ولي چون قدرت بيان اين عواطف را ندارند ، با توسل به شيوه هاي غير مستقيم و انحرافي خشم خود را خالي مي كنند .

اين الگو بدترين سبك ارتباطي است چون كسي كه آماج خشم اين افراد قرار مي گيرد ، نمي داند بخاطر چه تقصيري و توسط چه كسي آماج خشم و پرخاشگري قرار گرفته است.

ویژگی اصلی افراد مبتلا به این اختلال این است که جرأت ابراز خشم و نارضایتی خود را به صورت مستقیم ندارند و به گونه ای ناخودآگاه، آن را به صورت
مانع تراشی،
لجاجت،
ناراضی کردن دیگران،
کج خلقی
قیافه عبوس به خود گرفتن
و عدم کارآیی ابراز می کنند.

نکته: پدر یا مادری که با رفتار سرکوب گرانه و صادر کردن دستورهای سلیقه ای و دیکتاتوری و همچنین تهدید ها و پرخاش های خود سبب بروز حس ناخوشایند ترس و خشم همزمان در فرزندان آن می شوند، به مرور زمان رفتارهای انفعالی – پرخاشگرانه را در وجود کودک خود رشد می دهند چرا که کودک می آموزد بیان مستقیم خواسته یا مخالفت خود عواقب ناخوشایندی چون سرکوب، تنبیه، تحقیر و... را به دنبال دارد به همین علت کودک به پنهان کاری و لجبازی پنهانی روی آورده و زیر ظاهر آرام و مطیعش مترصد فرصت می شود که به مجرد قرار گرفتن در موقعیت ایمن یا قدرتمندانه، پرخاشگری تل انبار شده خود را بر سر قربانی نگونبخت دیگری تخلیه کنند.

از دیگر ویژگی های رفتاری شخصیت پرخاشگری انفعالی (که بدترین نوع کارمندان یا مدیران خواهند بود) این است که در برابر خواسته های دیگران مقاومت کرده و برای تأخیرها و کارهای خود بهانه جویی می کنند
به دیگران متکی هستند ولی دیدی منفی نیز نسبت به آنها دارند.
اگر به موفقیتی برسند یا اگر نتوانند دفاع همیشگی خود یعنی برگرداندن خشم را به کار ببرند، مضطرب می شوند. در روابط بین فردی، خود را در موقعیت وابستگی قرار می دهند ولی رفتارهای زیان آور آنها احساس ناخوشایندی را در دیگران پدید می آورد.
در واقع آنان به صورت غیرمستقیم دیگران را وا می دارند که فرمان های آنان را اطاعت کنند و وظایف شان را به عهده بگیرند.
می توان گفت در این بیماران دیگر آزاری همراه با خودآزاری، انکار ناخودآگاه واقعیت ها و توجیهات به ظاهر منطقی از وقایع، اساس ذهنیت و رفتارشان را تشکیل می دهد.

[یک زن امیدوار]

ممنون ار پاسخ آقای bABY و bahar.ghamgin البته من چندان موافق این نیستم که احساس ضعف یا حقارت نداشتن و داشتن یک احساس خوب مهمه(مهم هست اما مهمترین نیست) و بیشتر به دنبال کارایی هستم اگر چه علی رغم صحبت اقای baby من نتیجه ای نگرفتم امیدوارم در ادامه این تاپیک نقاط مبهم برام روشن بشه.

[baby]

اصول زیربنائی رفتار جراتمندانه

برابری انسانها

برخورداری از حقوق يكسان

شناخت حقوق خود

قبل از شروع جراتمندی ، لازمه یه گریزی به حقوق خودمون و به تبع اون مسئولیتهامون داشته باشیم :

کار کارگاهی : جدولی دو ستونه برای خودتون تنظیم کنید و در ستون اول حقوقی که برا خودتون قائلید رو لیست کنید. در ستون دوم هم مسئولیت متناظر با اون را بنویسید

کدام يک از حقوق زير را براي خود قايل هستيد؟

حق داريد رفتار ، افكار و احساسات خاص خود را داشته باشيد و مسئوليت نتايج آن را بپذيريد.
حق داريد براي توجيه رفتارتان دليل نياوريد
حق داريد مسئوليت حل مشكلات ديگران را نپذيريد
حق داريد نظرخودتان را تغيير دهيد
حق داريد اشتباه بكنيد ومسئوليت آن را بپذيريد
حق داريد بگوييد “ نمي دانم “ “ نمي خواهم “ “ نمي فهمم “ “ اهميت نمي دهم “
حق داريد در تصميم گيري خود غير منطقي باشيد .
حق داريد بدون احساس گناه به بعضي از درخواستهاي ديگران جواب منفي بدهيد .
حق داريد بي نياز از خشنودي ديگران باشيد .

[نازنین آریایی]

baby
سلام من این حقوق رو سه تاش رو برای خودم قائل هستم و تو جدول نوشتم
منظورتون از مسئولیت منتناظر با اون رو نفهمیدم دقیقا چیه
فک کنم مسئولیت پذیر بودن،مسئولیت متناظر هر سه حقی که برای خودم قائل شدم!

[بی نهایت]

ستون اول را می تونم یه چیز هایی بنویسم اما من هم منظور از ستون دوم را نفهمیدم.
حق دارم برای وقتم خودم برنامه ریزی داشته باشم .
حق دارم زمان هایی را تنها باشم .
حق دارم جاهایی که راحت نیستم نروم.
حق دارم با کسی که از او ناراحتم طبیعی برخورد نکنم.
حق دارم اگر کسی به من قولی میدهد و به اون قول عمل نمی کند اعتراض کنم.
حق دارم حقوقم را آنگونه که دوست دارم خرج کنم.
حق دارم خودم فرزندم را تربیت کنم .
حق دارم پسرم را به خاطر کارهای خطرناک تنبیه کنم.
حق دارم که با من مودبانه رفتار شود.
حق دارم که مورد توجه همسرم واقع شوم.
حق دارم وقتی از مساله ای ناراحت هستم از جانب همسرم درک شوم .
حق دارم به عنوان یه زن ناز کنم وهمسرم ناز من را خریداری کند.
حق دارم کار منزل را انجام ندهم ودر مقابل انجام اون حقوق دریافت کنم.
حق دارم از امکانات برخودار باشم و در رفاه زندگی کنم.
حق دارم که زمانی که با دیگران خوب برخورد می کنم متعاقبا آنها نیز بامن خوب برخورد کنند.