سلام
سوالاتون که خوبه. یعنی در اصل وقتی براتون سوالی ایجاد میشه باید بپرسید.
اما این کثرت سوالات و اینکه اگر تنها این دست سوالات را بپرسید این ذهنیت را به مخاطب القاء می کنید که شما یه جورایی زیاد با اشتغال و تحصیل موافق نیستین.
راستی شما چرا سوالات دیگه ای نمی پرسید. مثلا براتون معنویت مهم نیست؟ ( با مذهبی بودن فرق داره) یا عاطفی بودن براتون مهم نیست؟ مثلا دوست دارید خانومتون خیلی عاطفی باشه یا متوسط و...یا مدیریت خانواده چگونه باشه براتون مهم نیست؟
از خصوصیات اخلاقی بارزشون ازشون پرسیدین؟ اینکه عصبانی می شن یا نه؟ یا چقدر یا موقعی که عصبانی می شن چی کار می کنند؟
این ها هم مهمه. فرض اگر فقط این سوالات که خودتون گفتین را بپرسید یکم شخصیت خشکی به نظر خواهید رسید.
مثلا زندگی مشترک ایده آل شما چه ویژگی هایی داره و... هم بپرسید.
پیشنهاد می کنم اول یه چند تایی از این سوالات هم بپرسید.
بعد بقیه سوالاتون را هم چند تا یکی کنید. یعنی اول یه سوال کلی بپرسید بعد اگر تو جوابش به موارد شما اشاره نکرد جزئی تر بپرسید.(این جوری حالت آزمون گرفتن نداره)
مثلا: میشه لطفا از اهدافتون از ادامه تحصیل و اشتغال و روندی که در ادامه می خواهید در پیش بگیرید توضیح بدین؟
بعد اگر خودش موارد بعدیتون را گفت که هیچ. ولی نگفت بگید :ممنون. میشه یکم بیشتر در مورد محل کارتون که مثلا ممکنه بیرون شهر باشه یا نه و ساعاتش و نوع محیطش هم توضیح بدین؟
بعد بگید اوقات فراغت خودتون را چه طور می گذرونید؟ اون وقت خودش اگر کارهای دیگه ای بلد باشه می گه.
اگر تو اونجا به دوستانش اشاره کرد یه نکته ای هست. بعدش هم می تونید مثلا بپرسید از نظر اجتماعی چه طور هستین و برای مثال چقدر دوست دارید و...
در کل سوالاتون خوبه.
نوشتن سوالات روی کاغذ کوچیک یا دفترچه کوچیک خیلی هم خوب است. و نکته مثبت برای دختر خانم محسوب میشه.
در مورد رفت و آمد با دوستانتون همین را که اینجا گفتین توضیح بدین. در مورد فامیلتون هم بگید کلا رفت و آمدمون متوسطه.ولی با مادری یکم بیشتر.
در مورد حل مشکلاتون در زمان مجردی همین هایی که اینجا گفتین را توضیح بدین. ولی در زمان متاهلی قضیه فرق داره!!!
به نظرم شما وقتی متاهل شدین با خانومتون مشورت کنید و کلا تو زندگی متاهلی اولویت مشورت با همسر هست( ذکرش خوبه) ولی اگر مشکل خانوادگی و شخصیتون حل نشد نباید مشکلات به خارج از خانوادتون درز کنه!
منظورم مشکلات خصوصی و شخصی هست. وگرنه فرضا تربیت بچه و آشپزی و ... نیست. منظورم مشکلات خصوصی و اختلاف نظر های یک زن و شوهر هست.
چرا این را می گم؟
شما بهترین شرایط را فرض کنید که مادر منطقی داشته باشید و کاملا هم منصف باشد و عدالت کامل!خب؟
مثلا شما با خانومتون به مشکلی برمی خورید و مشکل را نزد مادرتون میارید. مادرتون هم منطقی و منصفانه برخورد می کنند و حق را به عروسشون می دن و نه پسرشون. چون حق با عروسه!
اما هرچند که مادر منطقی بوده و حتی حق را داده به عروستون ولی بالاخره مادره! به بچش علاقه داره.ته دلش می گه حالا شاید پسر من مقصر بوده ولی عروسم دیگه نباید این جوری برخورد می کرد که! یا می گه نکنه این دختره به جگرگوشه ام بی احترامی کرده و...
اینجا میشه که تو دل مادرتون یک احساس منفی نسبت به همسرتون شکل می گیره. و کلا چون مادر عاطفی هست این ها را اگر به زبان هم نیاورد و خودش را منطقی و... هم نشان بدهد این ها تو ذهنش می مونه و یادش نمی ره.
اگر حق با شما باشه که بیشتر تو دلش می مونه.و بعدا یه جای دیگه...
اگر مادر منطقی نباشه هم که مشکل فقط حاد تر میشه.
در کل من خودم می گم: پدر و مادرامون همین که تا قبل ازدواج این قدر نگرانمون بودند. این قدر دلشون برامون تپیده و... دیگه بعد ازدواج لااقل با مشکلاتمون اذیتشون نکنیم.
به نظر من درست نیست آدم مشکلاتی که می تونه آزاردهنده باشه خارج از زندگی مشترک مطرح کنه. مگر موارد خاص. نظر شخصی منه. هر جور که خودتون باز صلاح می دونید.
نحوه برگزاری مجلس عروسی هم همین هایی که گفتین را بگید و بعدا هم باید عمل کنید. البته اگر پرسیدند بگید. شاید جلسه دوم زود باشه. مثلا همون جنبه از وجود موسیقی و رقص در تالار را که جلسه قبل پرسیدند اگر شفاف نگفتین بگید.
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)