به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 43
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 93 [ 22:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    123

    تشکرشده 232 در 92 پست

    Rep Power
    31
    Array
    ذهنت و باید درگیر چیزهای دیگه بکنی وقتت و پر پر بکنی به خودت و تیپت برسی اکثر مردا اینجوریین منم به شوهرم میگم قست داریم یکم رعایت بکن میگه من نمیتونم به خودم بد بگذرونم ذهنت و درگیر بکن که فرصت فکرکردن زیاد و بهش نداشته باشی با دخترت تفریح کن سرکار برو به تیپت برس واسه خودت وقت بزار خرید بکن کلاس برو

  2. کاربر روبرو از پست مفید nosh nosh تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (یکشنبه 29 اردیبهشت 92)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 92 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    1,214
    سطح
    19
    Points: 1,214, Level: 19
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 214 در 130 پست

    Rep Power
    36
    Array
    واقعا متاسفم.این همه فداکاری کردی و اونوقت...

    واقعا نباید برای هیچ مردی دل سوزوند و نباید در حق هیچ مردی فداکاری کرد.واقعا انگار مردا تنها چیزی که تو زندگی براشون مهمه نیازای جنسیشونه...

    میدونی همین که داره ازت پنهون میکنه و میترسه که بفهمی خوبه.اصلا به روی خودت نیار تا فکر کنه نمیدونی.چون اگه بفهمه میدونی و هیچ چی نمیگی خیلی بد میشه.

    به خودت برس.از همه لحاظ.غذای

    خوب بخور.هر چی هم پول درمیاری برا خودت خرج کن.ازشم زیاد پول بگیر.بگو نیاز دارم.بگو میخوام لباس بخرم.لوازم آرایش بخرم.موهامو رنگ کنم...بذار بدونه خرج داری.بذار بدونه تو هم میتونی خرج کنی

    اما این کارو نمیکردی...بذار دیگه پول نداشته باشه خرج بقیه کنه

  4. 2 کاربر از پست مفید reyhan تشکرکرده اند .

    nosh nosh (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), zendegiye movafagh (یکشنبه 29 اردیبهشت 92)

  5. #23
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    219
    Array
    سلام به دوستای خوبم
    reyhan.. nosh nosh ؤheaven65و
    shahtab همه دوستایی که این تاپیکو دنبال می کنن
    خیلی خوشحالم که شماها رو دارم ... وقتی می یام اینجا دردودل می کنم و شما با صبوری همراهیم می کنید خیلی سبک می شم و باعث می شه ناراحتیهام کمتر شه و پیش مامانم اینا که می رم دیگه حرفی از مشکلاتم نمی زنم یعنی نیاز پیدا نمی کنم دیگه بهشون بگم و اعصاب اونا هم آرومتر خواهد بود ..چون قبلا که براشون دردودل می کردم مامانم خیلی آرومم می کرد اما بعدش از خواهرم می شنیدم خودش نشسته گریه کرده و خیلی ناراحت می شد ...اما منو آروم می کرد الان دیگه بهشون چیزی نمی گم فقط گفتم اخلاقش داره بهتر می شه...
    می دونید چیه من وقتی مشکلات بچه ها رو می خونم می بینم شوهر من خیلی از مشکلات شوهرای دیگه رو داشت اما خیلی هاشو درست کردم یادمه یه بار گفت من به خاطر تو خیلی عوض شدم خیلی چیزامو کنار گذاشتم تو به خاطر من چی کار کردی؟؟؟ من نمی دونستم چی بگم واقعا چون من فحش نمی دادم که حالا بخوام ترک کنم کتک نمی زدم که حالا بخوام کنار بذارم و.. که حالا بخوام تازه منت هم بذارم ... شوهرم معمولا تو بحث ها پیروزه با همه چون از زبون کم نمی یاره و خیلی هم پر توقعه
    من همه چیزو کنترل می کردم .. اما خیانت رو نمی شه کاری کرد تا خود طرف متوجه اشتباهش بشه امیدوارم خدا زشتی این کارو بهش نشون بده و شوهرم بدش بیاد از خیانت برای همیشه...
    این روزها سعی می کنم به خونه بیشتر برسم و برق بندازم خونه رو ...رانندگی هم بلدم اما برا امتحانش تنبلی می کردم که می خوام این هفته برم امتحان بدم وگواهیناممو بگیرم ... برام دعا کنید

  6. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), reyhan (یکشنبه 29 اردیبهشت 92)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 92 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    1,214
    سطح
    19
    Points: 1,214, Level: 19
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 214 در 130 پست

    Rep Power
    36
    Array
    یادت نره بازم برا اینکه خونه رو برق بندازی از خودت نگذری و خودتو خسته نکنی.تا جایی که خسته نشی به کارای دیگت برس.مهم اینه که خودت سرحال باشی.راستی بنظرت الان به شوهرت پیشنهاد بیرون رفتن بدی قبول میکنه؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید reyhan تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (یکشنبه 29 اردیبهشت 92)

  9. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    143
    Array
    زندگی موفق عزیز؛ فقط خودت!
    یعنی حتی عشق ورزیت و محبتت هم برای این باشه که خودت خوشحال بشی، شاداب بشی از اینکه نیاز درونیت به محبت کردن رو داری ارضا میکنی!
    مطمئنم که موفق میشی و خداوند هم کمکت میکنه! خداوند خودش گفته از تو حرکت از من برکت!
    باید نشاط و شادابیت رو به وجود خودت برگردونی!
    آرزوهایم مشخص است و دست یافتنی و
    من
    برای رسیدن به آنها نهایت تلاش خود را خواهم داشت!
    و امروز
    من شاکرم! شاکرم که خداوندی دارم که
    آرزوهایم رو به من هدیه دادند و
    منه انسان
    چیزی رو نخواهم ساخت، حتی دیگر لیستی نخواهم نوشت، من!!
    من سر طاعت در برابر لیستی که به من هدیه میدهد برمیآورم.


  10. 2 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    nosh nosh (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), zendegiye movafagh (یکشنبه 29 اردیبهشت 92)

  11. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 آبان 98 [ 00:18]
    تاریخ عضویت
    1391-9-15
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    7,732
    سطح
    58
    Points: 7,732, Level: 58
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 52.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    626

    تشکرشده 656 در 231 پست

    Rep Power
    47
    Array
    سلام زندگی موفق عزیز من تاپیکتها رو خوندم و می خوام بهت بگم تو خیلی دختر قوی و باهوشی هستی و هرچی فکر میکنم میبینم من نمیتونم مثل تو فکر کنم و مثل تو برخورد کنم ولی میخوام بهت بگم من هم با برخی دوستان هم عقیده ام واسه خودت وقت بزار برو کلاس حتما حتما گواهی نامه ات رو بگیر و حتی شده قسطی یه ماشین هم بخر به قول دوستان به همسرت نشون بده که تو خرج داری ببرش زیر بار قسط آره برو گرونترین آرایشگاه ها موهات رو رنگ کن های لایت کن لوازم آرایش گرون بخر لباسهای گرون بخر دلت نسوزه که همسرت پول داره یا نداره کلاس های مختلف خودت و دختر گلت رو ثبت نام کن ماشاءالله تعداد این کلاسها هم کم نیست واسه تمیزی خونه ات هر دو هفته یه نفر بگیر خونه رو تمیز کنه انقدر هم خودت رو درگیر برق انداختن خونه نکن گاهی زنگ بزن همسرت که وقت نکردی شام درست کنی یا شام برید بیرون یا بگو از بیرون بخره بیاره مهمون دعوت کن مهمونی برید از کسائی شروع کن که همسرت باهاشون احساس خوشی داره اگه دوست خانوادگی دارید یا فامیلهائی که همسرت باهاشون راحته بگید بخندید با دخترت یه هدیه واسه همسرت بخرید بدون مناسبت یا با مناسبت بگید به خاطر اینکه این مدت سرت خیلی شلوغ بوده و به خاطر ما خودت رو درگیر کار کردی این رو واسه تشکر و قدر دانی از زحماتت خریدیم ... هم به خودت برس هم اینکه نیازهای همسرت هم در نظر بگیر سعی کن کارهائی کنی که بیشتر تو خونه و با شما بودن بهش لذت بده قرار بزارید بیرون یه روز بگو یه مهمونی دعوت شدی با دوستات و نمیخوای دخترت رو ببری و مثلا یه شب بزارش پیش باباش و تو با دوستهات یه دوره بزارید بعد همسرت بیاد دنبالت آخر شب میدونی یه مقدار درگیرش کن مسئولیت بهش بده ......... موفق باشی عزیزم

  12. 2 کاربر از پست مفید malakeh تشکرکرده اند .

    reyhan (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), zendegiye movafagh (یکشنبه 29 اردیبهشت 92)

  13. #27
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    219
    Array
    ریحان عزیز فکر می کنم برای پیشنهاد بیرون رفتن رو دادن یه کم زوده دوست ندارم جواب نه بشنوم... چشم بیشتر برای خودم وقت می ذارم
    del عزیز حرتون خیلی قشنگ بود دوست دارم به خودم خیلی توجه کنم خیلی وقته خودم رو از یاد بردم امیدوارم موفق بشم
    ملکه عزیز ممنونم لطف دارید ... در مورد شام چون رژیمه معمولا شامش رو تو باشگاه می خوره بعد میاد خیلی کم پیش اومده این چند ماهه که باشگاه می ره با ما شام بخوره ولی امیدوارم بیشتر شه ..تو اینجا از فامیلای شوهرم فقط داییش و داداشش هست که داییش دوست نداره رفت و آمد کنیم. چند بار هم پیشنهاد دادم که داداشت تازه ازدواج کرده یه سر بریم خونشون اما تا حالا حاضر نشده . با خانواده ما هم که کلا قطع ارتباطه . یه دوست هم داشتیم البته همکارمون بود و زن و شوهر خیلی خوبی بودند اما به خاطر مسائل مالی دعواشون شد و دیگه نمی دونم چه کنم خیلی دوست دارم با افرادی که موفقند رفت و آمد داشته باشیم ولی نمی دونم چه کنم این همه فامیل دارم دختر عمو دختر عمه هام دختر خاله هام .. اما شوهرم تا حالا خیلی تمایل نشون نداده برای رفت و آمد باهاشون .. بقیه دوستاشم که مجردن امیدوارم زودتر متاهل شن برن سر خونه زندگیشون... اما در مورد خرج ها فعلا نمی خوام یهو خرج رو دستش بذارم دوباره بدش بیاد از من گفتم که پولدوسته ... فکر می کنم همه چیز در حد متعادلش خوبه .. ضمن اینکه تازه از ورشکستگی دراومدیم..
    بازم ممنون از راهنمایی هاتون
    دعا کنید برا همه اونایی که مشکل دارن امیدوارم مشکل همه مون زودتر حل شه

  14. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    del (یکشنبه 29 اردیبهشت 92)

  15. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 تیر 93 [ 22:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-17
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    123

    تشکرشده 232 در 92 پست

    Rep Power
    31
    Array
    منم هم عقیده هستم خودت و زیاد درگیر تمیز کردن خونه نکن بگو دستم درد میکنه خسته میشم کمرم درد میگیره یکی رو بگیر 2 هفته یکبار یا ماهی یکبارتمیز بکنه بزار به جای اینکه پولشو خرج این و اون بکنه خرج زندگیش بکنه به تیپت و ظاهرت برس گواهی نامه اتو حتما بگیر و با دخترتو دوستات برو تفریح حتی بعضی وقتا که داری میری بهش بگو تو هم میخوای بیا باهم بریم یواش یواش تو که اون همه مسئله رو درست کردی اینم میتونی واقعا احسنت داری صبور باش بازم گلم کار خوبی میکنی نمیگی چون مادرا واقعا داغون میشن دلت گرفت بیا اینجا من اکثر موقع ها هستم چون تا 5 سرکارم و کارم سبک هستش

  16. کاربر روبرو از پست مفید nosh nosh تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (یکشنبه 29 اردیبهشت 92)

  17. #29
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    219
    Array
    ممنونم عزیزم
    دوست دارم سرگرم باشم با هر چی که می شه...من نمی تونم بهانه بگیرم تا بگم سرم درد می کنه می گه سر من بیشتر درد می کنه ... موقعی هم که با هم خوب بودیم یا همینو می گفت یا اگه سر حال بود می گفت اصلا هیچ کاری نکن استراحت کن بعد یه سری کارها رو می کرد و بعد همش تو دعوا می گفت ظرفا رو که من می شورم خونه که همیشه کثیفه... در صورتی که همیشه تمیز بود با این که شاغل بودم ولی نهایت سعیمو می کردم با وجود بچه کوچیک که همه می دونن چقدر ریخت و پاش داره ... اما کافی بود یه تار مو رو بالشش باشه و اون رو تا مدتها می گفت یا یه بار یه میوه تو یخچال پلاسیده می شد اونو تا مدتها می گفت ... از نظر اون تمیز یعنی همه چی برق بزنه و حتی یه تار مو هم رو فرش نباشه ..اینطوری حداقل بهانه نداره
    مثلا یه مدت می گفت شام نخوریم رژیم بگیریم منم گفتم باشه بعد از یه ماه می گفت غذا هم که درست نمی کنی .... بابا خودت گفتی شام رو حذف کنیم.. بعد می گفت با من بحث نکن ..
    البته یه چیز سبک درست می کردیم

  18. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 آذر 94 [ 06:20]
    تاریخ عضویت
    1391-10-04
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,041
    سطح
    45
    Points: 5,041, Level: 45
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    373

    تشکرشده 699 در 298 پست

    Rep Power
    60
    Array
    سلام دوست خوبم. ممنون از اینکه به تاپیکم سر زدی و راهنماییم کردی.

    من هم نوشته های شما رو خوندم...تقریبا همه شون رو. و متأسفم از اینکه نمیدونم و بلد نیستم راهکار صحیحی ارائه بدم. امیدوارم حالا که این شانس رو داشتی که یه کارشناس جوابتو بده بهترین استفاده رو ببری....گرچه در عمل کار سختیه. برای من هم پیش میاد به چیزی شک کنم...سخته به رو خودت نیاری...میفهمم.

    من و همسرم امروز رفته بودیم جایی...بحثمون شد. ولی نه شدید...گفت من برم تو ماشین آب بخورم...وقتی رفت از پنجره نگاهش کردم. اما چیزی ندیدم. نمیدونم من رو دید یا نه ...اومد بالا بطری آب دستش بود و طفلی هیچ بویی هم نمیداد !!! نصف آبم رو من خالی کرد که چرا حرفشو گوش نمیدم!!!
    اما وقتی رفتیم تو ماشین نشستیم ماشین بوی سیگار میداد.

    من موندم و کلی سؤال...عصبی شد اومد پایین سیگار کشید؟...پس چرا اومد بالا بو نمیداد؟....بوی سیگار که اینقدر زود نمیره؟....پس نکشیده!!! اگه نکشیده چرا ماشین بوی سیگار میداد؟...اصلا چرا از شیر بالا آب نخورد رفت از ماشین آب بیاره؟...اونم آب معدنی گرم و مونده؟....اون که زود برگشت...حتی فرصت نکرده سیگار روشن کنه...شاید روشن کرده دیده لب پنجره ام زودی خاموش کرده؟...یعنی اینقدر ریسک میکنه بره سیگار بکشه؟...اونم من که زودی میفهمم و گیر میدم؟....نکنه سیگار نبوده یه ماده مخدر دیگه بوده با آب خورده!!!!!!.....ولی چرا ماشین بو میده؟....

    ولی هیچی به روی خودم نیاوردم. چون مطمئن نبودم !!!! همین. اگه کوچکترین اشاره ای هم میکردم و میفهمید من بهش بی اعتمادم اگه کاری کرده بود که میفهمید لو رفته و باز هم میکرد... اگه هم کاری نکرده بود که بدتر عصبی میشد و میگفت این که در هر حال به من اعتماد نداره پس حداقل کار خودمو بکنم که دلم نسوزه به خاطر هیچی سرزنش میشم!!!

    میخوام بگم تا از چیزی مطمئن نشدی به روش نیار. اگه هم مطمئن مطمئن شدی. همون لحظه به روش نیار...یکم صبر کن و مشورت کن ببین چه جوری بگی؟ چه کار کنی؟

  19. کاربر روبرو از پست مفید گل آرا تشکرکرده است .

    zendegiye movafagh (دوشنبه 30 اردیبهشت 92)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کاش طرز فکر مردم نسبت به دخترایی که عقد کوتاه مدت داشتند تغییر کنه.لطفا بخونید
    توسط دختری در جستجوی کمال در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 اردیبهشت 97, 08:39
  2. شناسایی ضعفهایم ، تلاش برای تغییرات مثبت در خودم و زندگیم . راهنمایی کنید.(2)
    توسط zendegiye movafagh در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 88
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 مرداد 92, 17:09
  3. پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: جمعه 22 اردیبهشت 91, 19:01
  4. میخوام تغییر کنم(درونگرایی خوب یا بد؟!!)
    توسط nazlin1990 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 12 مهر 90, 23:06

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.