تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
تشکرشده 192 در 82 پست
شیدا جان ما به طور کامل با هم رابطه داشتیم. ناراحت کاری که باهاش میکردم نیستم. خودم دوبرابر اون لذت میبردم. هرچند خدا منو ببخشه که رابطه حرام بوده و دارم چوبشو میخورم!
در مورد این که کی مخالف ازدواج ماست، راستش نمیدونم. هیچوقت حرف ازدواج ما نبوده. خودمم هیچوقت چیزی نپرسیدم. اما خودش میگه که من بابت شرایط سنی و زمانهای آزاد باید ترکت کنم...
تشکرشده 10,025 در 2,339 پست
سلام
دوستان عزیز
لطفا تاپیک افتهای احتمالی در کار مشاوره رو مطالعه کنید و بعد از اون به ارسال پست بپردازید.اینجا کسی حق نداره کسی رو سرزنش کنه.مراقب جملاتتون باشید تا اوضاع مراجع رو بدتر نکنه.
سارا جان
اگر پستی ناراحتت میکنه فقط کافیه اونو گزارش کنی تا حذف بشه.خودت هم احتمالا میدونی که امکان حذف تاپیکت نیست.از حرفهای بچه ها ناراحت نشو.هرکسی سعی داره با قلم و زبون خودش بهت کمک کنه.حالا یکی تند تر و یکی نرم تر.
به دلیل دو تا پست اینجا رو ترک نکن.تو الان بیشتر از هروفتی به مشاوره و درد و دل نیاز داری.پس اوضاع رو بدتر نکن.
بپذیر که مقصری.همون قدر که تو مقصر بودی و خودت رو در اختیار این اقا گذاشتی اونم مقصر بوده.درسته.پس خیلی مظلومانه به این قضیه نگاه نکن و فکر نکن خیلی در حقت اجحاف شده و ظلم شده.
اگر در واقع پایان ماجرا چیزی غیر از این میشد جای تعجب داشت.این یک واقیعته.خیلی از اقایون با کسی که بدون تعهد باهاشون وارد رابطه میشه اصلا حتی فکر ازدواج هم نمیکنن.چه برسه به خوده ازدواج
اگر اون اقا از این رابطه لذت برده تو هم بردی.کسی که مجبورت نکرد؟کرد.؟
خودت هم با علاقه رفتی سمت و سوی این کار.
تو اگر یک درصد هم با این شخص ازدواج میکردی مطمئنا زندگی خوبی نمیتونستید داشته باشید.زندگیتون میشد پر از شک.هم تو و هم اون بارها با خودتون میگفتید اگر فلانی انقدر راحت میاد و با من وارد یک رابطه میشه پس حتما با کسان دیگه هم این کار رو میکنه.به خصوص اون اقا این فکر رو در موردت میکرد و هزاران مشکل دیگه ایجاد میشد.
همیهش میگن هروقت جلوی ضرر رو بگیری منفعته.الان جریان شماست.
حالا چقدر میخواهی باز هم ضرر کنی به خودت بستگی داره.
دنیا تموم نشده.
هم تو و هم اون اقا حق دارید برای زندگیتون تصمیم بگیرید.اون اقا حالا اینجوری تصمیم گرفته.
قدیمیا حرف قشنگی میزنن.میگن برای کسی بمیر که برات تب کنه.راست هم میگن.عشق و علاقه باید دو طرفه باشه
سارا جان
مرتکب اشتباه شدی.بپذیر.انقدر به زمین و زمان بد و بیراه نگو.تو بار تقصیرت در این رابطه بیشتر بوده.میدونی چرا؟
برای اینکه اگر اصلا وارد این رابطه نمیشدی اصلا کار به اینجا نمیکشید.
زندگی جدید رو برای خودت رقم بزن.میتونی یه زندگی جدید رو شروع کنی.درس بخونی و به خودت زمان بدی تا روح و روانت اروم بشه.
کم کم میتونی به فکر ازدواج هم باشی.(با صداقت)
شاید زمان ببره اما شدنیه.
اون رو هم بسپر به خدا.
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
masom (سه شنبه 27 فروردین 92), کامران (سه شنبه 27 فروردین 92), باران بهاری11 (سه شنبه 27 فروردین 92)
تشکرشده 378 در 207 پست
سلام سارا جان . خوبي؟
تكلت به خدا باشه. مطمئن باش هر روز كه از خواب بيدار ميشي كمي از دلتنگي هات كم ميشه . همه ماهايي كه اينجاييم همونايي كه ميگن به دردت نميخوره و ازين حرفا خودشون يه روزي همين شرايطو تجربه كردن و ميفهمن تو چه حالي داري . ولي به عنوان يه خواهر دارم بهت ميگم
عمر غم هم كوتاهه. ميگذره. كم كم برات عادي ميشه.
به اون خداي بزرگ كه هر چي دارم و ندارم از اونه. يه روزي ميرسه كه به حال امروزت فكر ميكني و دستاتو بالا ميبري و ميگي خدايا شكرت. شكر كه ازش جدا شدم.خدايا شكرت كه الان با كسي كه قلبش پاكه نيتش خوبه قدرت تصميم گيري داره و دركل فردي نرماله ازدواج ميكنم
اين شرايط رو هممون تجربه كرديم.
بعدش هم فكر ميكني چرا سكست باهاش عاليه؟ چرا باهم خوب ميتونين حرف بزنين؟ چرا به نظر خودت حرف همو ميفهمين؟
همش برا اينه كه اون مردي با تجربه س.اون ميدونه چطور باهات رفتار كنه كه تو رو به خودش وابسته كنه و الا تو چرا بايد به جاي اينكه بري سراغ يكي مثل خودت كه جوونه بري سراغ كسي كه كلي خاطره داره و دنياش باهات فرق ميكنه. اون كلي سكس داشته كه ميدونه چطور راضيت كنه و مطمئن باش اينو تجربه شخصيه كه بهت ميگم هر مردي كه فقط يه مدت كوتاه با زنش باشه كم كم ياد ميگيره چطور راضيش كنه.
ايشالله كه روزي بيايو بگي كه چقدر خوشبختي با كسي كه بتوني همه دوره هاي زندگيتو باهاش بگذروني.
بوووووووس
asemani (سه شنبه 27 فروردین 92), barani (سه شنبه 27 فروردین 92), shabe niloofari (سه شنبه 27 فروردین 92), she (سه شنبه 27 فروردین 92), شیدا. (سه شنبه 27 فروردین 92)
تشکرشده 409 در 163 پست
سارا جان ، خودت بهتر از همه میدونی این رابطه چقدر بهت آسیب زده. دنیای قشنگتری اون بیرون منتظرته به شرط اینکه از این حال و هوا دربیای و اون آقا رو برای همیشه صد در صد از زندگیت بذاری بیرون. همه ایمیل ها و عکس هارو پاک کن ، تلفن ها رو رد کن ، اس ام اس هارو نخونده پاک کن ، کادو هارو بریز دور (همه رو) از شر هر چیزی که تورو یاد اون میندازه خلاص شو عزیزم.
مدتی به خودت فرصت بده ، سرتو با کار گرم کن و تو این مدت از روانپزشک کمک بگیر. بعد از این دوره سخت مثل فولاد آبدیده میشی اگه از اشتباهاتت (که هر کسی میتونه مرتکب بشه) درس گرفته باشی. مهم اینه که به این نتیجه برسی که "وقتشه ، وقتشه رفتن، وقتشه....."
پ.ن :
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
تشکرشده 1,605 در 532 پست
پریا جان اگه اینجا بودی الان میومدم و بغلت می کردم!حرف منو زدی خانومی.
.
آره سارا جون ما هم از این تجربه ها داشتیم. همین ما که ازدواج کردیم. به نظر تو سنتی هستیم. کهنه بچه می شوریم. با مادرشوهر بحث می کنیم. آبگوشت می پزیم... خیلی از ما هم :
.
1. یه روزی دانشجو بودیم و پر از خیال و آرزو و شعارهای فمنیستی.
2. عاشق مردی شدیم که مظهر اون دانش و شعارها بوده برامون. یه آدم باتجربه و فهمیده خیلی بزرگتر از خودمون.
3. اون مرد خیلی وقتا زن داشته خیلی وقتا زن نداشته ولی به ما راه نداده. خیلی وقتا راه داده و کار کشیده به سکس.
4. ما هم تن دادیم چون دختر بودیم. با احساس بودیم نمی خواستیم از دستش بدیم. نیازهای جوونی و عشق داشتیم.
5. سکس برای ما هم وابستگی آورده. نه تنها قلبمون بلکه تنمون هم گرفتار شده. بوی عطرش رو گرفتیم.
6. مرد با تجربه رابطه جنسی خوبی هم می تونه برقرار کنه. رفتار متناسب و پخته ای هم داره. بلده چطوری بازی کنه که نبازه.
7. هیچ مردی رو نه دیدیم و نه شنیدیم که با کسی هم بستر بشه رفیق بشه به قصد لذت و بعد دلش بخواد با اون ازدواج کنه.
8. ما ولی دلمون خواسته ازدواج کنیم نه به خاطر اینکه اون رو مث روز اول دوست داشتیم پاک و صادقانه. نه! فقط به خاطر وابستگی شدید. به خاطر عشق. به خاطر اینکه باور کنیم فریب نخوردیم. به خاطر اینکه خودمون رو گول می زنیم.
9. این رابطه بالاخره تموم میشه. ما هم درد کشیدیم. مث درد اعتیاد. تمام تنمون درد گرفته. به یه زنگ به شنیدن صداش نیاز داشتیم. به یه لحظه دیدنش. به یه نگاهش نیاز داشتیم.
10. یه روزی درد آروم میشه و کم کم بی تفاوتی میاد. یه روزی دوباره به زندگی برمی گردیم. با چیزهایی که بدست آوردیم و چیزهایی که از دست دادیم.
11. آخرش هممون بازنده ایم. ولی میزان باخت فرق می کنه. بعضی ها ازش متنفر می شن. بعضی ها فراموش می کنن. بعضی ها می بخشن. بعضی ها بت خودساخته رو می شکنن.
12. بزرگ میشیم. عشق های دیگه ای میاد. مردهای جوون تر، بی تجربه تر. ناپخته تر. مردهایی که احترام و شگفتی ما رو بدست نمی یارن اما می تونن ما رو برای خودمون بخوان. برای زندگی شونه به شونه. برای همراهی. مردهایی که شخصیت ما رو خرد نمی کنن.
13. ما هم یه روزی ادعاهامون رو کنار می ذاریم. به واقعیت نگاه می کنیم. به خودمون. به رشد کردن. یه روزی دوباره به خودمون احترام میذاریم.
14. یه روزی صاحب دختری جوون میشیم که ما رو نادون میدونه و عاشق استاد فهمیده و روشنفکرش میشه.
.نیما. (شنبه 31 فروردین 92), asemani (سه شنبه 27 فروردین 92), barani (سه شنبه 27 فروردین 92), mahroo (سه شنبه 10 اردیبهشت 92), mohammad6599 (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92), paria_22 (سه شنبه 27 فروردین 92), sara.s (چهارشنبه 28 فروردین 92), shabe niloofari (سه شنبه 27 فروردین 92), شیدا. (سه شنبه 27 فروردین 92)
تشکرشده 345 در 153 پست
سلام خسته جان
تصوری از احساست الان ندارم ک بگم درک می کنم و اینا الکی . حرف هایی هم ک دوستان می گن فقط برا کمک به شما هست مطمئنا و بس . دلیل دیگه ای به ذهنم نمی رسه
تو یکی از پست ها از سر عصبانیت عقایدتون رو گفتین ک فکر کنم تا به حال به این صراحت نگفته بودی و خوب با این طرز فکر اگه اصلاح نشه شما همین الانش هم مشکلی ندارین . چون می دونستین چقد اختلاف سنی دارین ، اهل ازدواج هم ک نیستین ، پس به خواسته هاتون ک رابطه جنسی و یه نفر برای عاشق شدن بهش بود رسیدین .
جناب حامی ولی منطقی تر از شما به نظر می رسه لااقل برای حرف مادرش ارزش قائل هست و می دونه تا همیشه نمی شه به یک زندگی بدون تعهد و کنار همی ادامه داد .
مشکل خیلی از ماها اینه ک بین سبک زندگی غربی و ایرانی گیر کردیم .یعنی از طرفی تریپ روشنفکری و عقاید بزا بر می داریم و موضوعی مثل ازدواج رو لوث می کنیم تا فقط کنار هم زندمانی کنیم ولی از اون طرف انقد احساسات می زاریم پاش ک اون رو فقط توی ازدواج باید بزاری ن فقط یه رابطه بدون حریم . هزار باز شنیدیم و دیدیم ک مردا دختر های آسیب پذیر رو فقط برای لذت و رفع نیازهاشون می خوان ولی موقع ازدواج قضیه فرق می کنه و می گردن دنبال پاک ترین و معمولا چادری ترین دختر به عنوان همسرشون تلخه ولی خوب شما عاشق هستین و انگار تو این دنیا کسی جز شما عاشق نبوده و نمی دونه عشق یعنی چی .خیر ، عشق باعث بزرگ شدن آدما ، پیشرفت ، بهتر شدن زندگی آدما می شه نه شکستن همه چیز .
همینا ؟ کافیه ؟ما تو خیلی چیزا با هم جور هستیم. ساعتها حرف داریم با هم بزنیم. جفتمون توی یه کار و رشته ایم. همه چیزمون خوبه
عشق خیلی خوبه ولی عشق فکر نمی کنم به معنی نادیده گرفتن همه چیز و انجام دادن همه کار باشه . اگه یه بار عشق رو معنی کنی ممنون میشم دوست دارم بدونم از نظر شما عشق یعنی چی واقعا
ویرایش توسط فرشته مهربان : شنبه 31 فروردین 92 در ساعت 13:23
تشکرشده 6,911 در 1,649 پست
سلام بر سارای عزیزم.
سارا جان شما توی این رابطه که قصدت ازدواج نبود، درسته؟
عزیزم هر رابطه ای یه خوبی هایی داره، یه هزینه هایی. فکر کن ببین از اول چه اهدافی از این رابطه داشتی؟ ببین اونها برآورده شدن یا نه. من فکر می کنم قصدت از رابطه لذتی بود که ازش می بردی، درسته؟ خب تو لذتت رو بردی. هر سلامی یه خداحافظی ای داره، باهاش ازدواج که نکرده بودی، قرار نبود همه عمر با هم باشید درسته؟
به خودت احترام بگذار عزیزم. بپذیر تو هم خواسته هایی در این رابطه داشتی که بهشون رسیدی. و رسیدن به اون خواسته ها، یه هزینه هایی هم داشته که داری پرداخت می کنی دیگه.
خودت رو قربانی نبین. بپذیر که تو تصمیم گیرنده بودی.
سارا جان استادت درست می گه.
و اینهایی که اینجا نوشتی هم هیچ تناقضی با هم ندارن. شما رابطه جنسی با هم داشتید. اما این هیچ الزامی ایجاد نمی کنه که هیچ کدوم نخواید تغییر مسیر بدید.
یه رابطه جنسی بی نظیر (که 40 سال پیش تجربه نشده) کافی نیست که کسی نخواد بره با یکی دیگه نامزد کنه. متوجهی؟ رابطه جنسی برای استادت مهمه، اما برای انتخابش، معیارهای دیگه ای داره، یکیش مادرش.
سارای عزیزم. اگه واقعی و درست به همه چی نگاه کنی، دیگه اینقدر رنج نمی بری.
بپذیر که با هم خوش گذروندید. و بپذیر که دیگه تموم شد. :*
هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...
ویرایش توسط فرشته مهربان : شنبه 31 فروردین 92 در ساعت 13:28
khoshkhabar (سه شنبه 27 فروردین 92), paria_22 (سه شنبه 27 فروردین 92), she (سه شنبه 27 فروردین 92), کامران (سه شنبه 27 فروردین 92)
تشکرشده 1,605 در 532 پست
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
فکر نمی کنم این نگاه واقعی و درست باشه.
اگر با هم خوش گذرونده بودند و اگر همه چیز اینطور بود که شما می گی یا سارا می گه ( اما باور نداره) الان نباید مشکلی باشه.
این روابط دختر را وابسته می کنه. مخصوصا ارتباط جنسی که حتی از نظر علمی ثابت شده که تاثیری روی مغز زن می ذاره که وابسته می شه.
با این صحبتها که هر دوتون لذت بردید یا ... ( که خیلی ها برای توجیه سکس های نامشروع می گن ) درست نیست و فقط بهانه و دست آویزی هست برای این که مردهایی که سکس نامشروع داشتند بگن دو طرفه بود و تو هم لذت بردی و دختر رابطه هم سعی کنه بفهمه که لذت برده اما نمی دونه چش شده و چرا نمی تونه به راحتی اون مرد بگذره و بره.
چرا مرد به راحتی می گه مامانم آرزو داره من داماد بشم و ما بخاطر اختلاف سنی مون نمی تونیم با هم باشیم
و دختر که (به خاطر بسیار جوان تر بودنش ) باید شاکی این اختلاف سنی باشه می خواد بمونه، اما مرد واسش بهانه می آره.
بهتره قبول کنیم که اشتباه بوده تا این که یک تجربه و رابطه خوب که تمام شده. چون اگر رابطه خوبی است تکرارش برای سارا و تجربه اش برای دیگران نباید چیز بدی باشه.
khoshkhabar (چهارشنبه 28 فروردین 92), mohammad6599 (پنجشنبه 05 اردیبهشت 92), she (سه شنبه 27 فروردین 92), فرشته مهربان (شنبه 31 فروردین 92), کامران (سه شنبه 27 فروردین 92)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)