دیشب سعی کردم این قهر چندروزرو تموم کنم
آفرین ، اولین گام در راه درست
همسرمم خیلی زود استقبال کرد و تموم شد
یه مو شکافی روانشناسی ، همسرت سریع بازخورد میده و در جهت مثبت
تا اخر شب که رفتیم بخوابیم و شروع کرد از برنامه جدیدش واسه کار صحبت کرد منم خیلی سعی کردم اعتبار هم سازی کنم و بعد ازش خواهش کردم این فکرش به عنوان یه کار پاروقت انجام بده
آفرین که اعتبارسازی کردی
درس جدید: نباید انتظار داشته باشی که با خواهش از مرد در مورد نوع کارکردن و پول در آوردنش نظرات یک زن رو انجام بده
میدونی چرا؟
چون احساس قدرتش و توانایش رو می بری زیر سئوال
راه حل ) یک زن توانا با زیرکی 1) به مردش اعتبار میده 2) موانع و مشکلات تصمیم مرد رو فقط خبری و به عنوان دغدغه هایش میگه 3) بعد که مرد به فکر فرو میره میگه عزیزم وقتی تو همسرم هستی مطمئن هستم که بهترین تصمیم رو می گیری و اینکه نگرانی هام رو بهت گفتم خیالم راحت شد چون تو همیشه به فکر زندگیمون هستی
یعنی>>>> یه جورایی شما نقطه نظرات را می گویی و تصمیم گیری رو می گذاری بر عهده همسرت
حالا این کار چه فایده ای داره
>>> اگر تصمیم شوهرت بد باشه ، ( بعدا که بد شد منت نذاری ها که بدترین آفت زندگیتون میشه ) شما قبلا بهش گفته ای ، بنابراین شوهرت در ذهنش تو رو یک مشاور قوی می بینه و اینکه تو رو مسئول انتخابش نمی بینه
>>> اگر تصیمیم شوهرت خوب باشه، شوهرت بیشتر احساس قدرت میکنه که دغدغه های زنش رو برطرف کرده و خوشحال میشه که در برابر زنش تونسته قوی و پر تلاش ظاهر بشه
پس با در پیش گرفتن این روش در هر صورت چه تصمیم بد و چه خوب ، با رفتار صحیح زن ، برد با زن هست و باعث بهشت شدن زندگی میشه
یهو دادو بیداد کرد که اره اصلا" بی کار میمونم توام برو فکراتو بکن شرایط همینه برو تصمیمت بگیر 1سال دیگه هم بلاتکلیفی اصلا" بتو ربطی نداره من دارم پول حلال در میارم توام تو رفاهی . اره اصلا" تو شرایط درک نمیکنی و .... یه عالمه حرف های دیگه
تمام این رفتارها به این خاطر بوده که احساس کرده ، قدرت و اختیار مرد بودنش داره ازش گرفته باشه ، و مجبور هست برای کارش زنش تصمیم بگیره ، مثلا فکر کن تو می خواهی قرمه سبزی بپزی ، همسرت بیاد همش اظهار نظر کنه
خیلی حرف هاش برام سنگین بود بلند شدم اومدم تو اتاق یک عالمه نشستم گریه کردم باز یاد پارسال افتادم همین موقع ها بود میخواستیم جدا شیم خیلی خاطرات بدی بود ....
اینجا رو خراب کردی ، اساسی ، تا آخر عمرت اجازه نمیدی شوهرت اشکات رو ببینه
یعنی اصلا نباید گریه کنی
گریه یک زن رو مرد به ناتوانی خودش معنی می کنه ، شک نکن
تو گریه می کنی و نیاز داری بیاد بغلت کنه ، بوست کنه ،
اما اینکارت به همسرت معنای ضعیف بودن رو میده
دختر یه کم کتب تحلیل رفتار یک مرد رو بخون دیگه
توی همین تالار یاد گرفتم که
زمانی گریه کنم که همسرم برای قطره قطره اشک هایم دلش پر بکشه
بعد 1 ساع اومد که فدات شم گریه داری میکنحری اصلا" غلط کردم ببخشید و ...
ببین چه مرد عاطفی ای داری
ببین چقدر تو براش مهمی ،
ولی نذار گریه کردن های تو براش عادی بشه
ولی مگه از دلم پاک میشه حرف هاش بسختی خودم کنترل کردم که یه وقت بچه اذیت نشه
صحرا ، اینجا دیگه خودت باید تلاش کنی ، اینقدر سخت گیر نباش ، اینقدر کمال گرا نباش ، همه آدم ها خطا می کنند ، سعی کن مثل خدا رئوف و رحیم باشی
دلت رو زود پاک کن
بعدا یه ریشه یابی کن ، ببین علت اینکه خیلی دیر می بخشی چی هست
اخر سر گفت ازت دلگیر شدم من مگه چیکارت کردم حالا بهت گفتم بیرون رفتیم باید زود بیایم خوب یکم از سیاست های زنونت استفاده کن که بریم بیرون !!!!! منم ناراحت شدم گفتم خوشت میاد من عز و التماس کنم ؟؟؟
صحرا جان ، شوهرت عشوه زنونه می خواد ، ناز زنونه می خواد ، طنازی زنونه می خواد
به خدا هیچ مردی از زنی که غرور درست و به جا نداره خوشش نمیاد
مرد نازنینی داری ها ، خودت هم که ماشاله گلی ، یاد بگیر زندگیت رو بهشت کنی
خوب باید میومدی بیرون یعنی فیلمت مهمتر از من بود ؟؟؟ هیچ جوابی ناشت فقط قربون صدقه هی میرفت که خوب میریم باهم خرید این که قهر نداشته ناراحتی نداشته اخه .بعد یه منم از حرف های بالهای صداقت استفاده کردم و فتم دوست داشتم تو همراهیم میکردیو و ... . بد یهو گفت اره من باید همراهیت کنم درکت کنم با خانوادت بیام برم ولی تو نیای من نباید ناراحت شم ولی تو حق داری ناراحت بشی ....
صحرا ، در این جور موارد، آسه آسه ، وقتی می بینی یهو همه چیز رو بهم می بافه ، اولش بهش حق بده ، کم کم موضاعات انحرافی رو حذف کن ، بعد برو سر موضوع اصلی که همراهی با تو بوده
آهسته آهسته می خواهی زندگیت رو بازسازی کنی، پس آهسته آهسته هم نتیجه می گیری
خلاصه خوابیدم ولی یه عالمه مشکل از گذشته هست که حل نشده هی میونه حاضرم نیست بشینه مطرحش کنیم فقط میگه باید درسی بشه که اینده تکرار نکنیم ولی همیشه هم تکرار میشه !!!!!!!! چی کار کنم ؟ اون رو دلش مونده که من با خانوادش نمیرم ولی بخدا اگه حرف هایی که اونا پشتم گفتن اگه خانواده من میگفتن تا ابد نیگاشونم نمی کرد اگه خانواده من میشستن من و زور میکردن واسه طلاق اون الان میومد تو خانوادم ؟؟؟؟ من مادرشو عین مادرم میدونستم خدا خودش شاهد کمترین بیاحترامیو بی محبتی نکردم ولی سر دعوای من با پسرش باید بیاد وسط؟؟؟؟ اصلا" به اون چه ربطی داشته ؟؟؟؟ نمیخوام بدون اینکه حرف هام بزنم باهاشون ارتباطم دوباره شروع شه در عین حالم میدونم درست نیست دیگه باید این داستان تموم کنم ولی واقعا" عزا گرفتم واسه عید چی کار کنم؟؟؟ اگه برم نمیتونم حرف هایی که باید و بهشون بزنم اگه نرم یه جور لطفا" بگید چیکار کنم هم شوهرم بفهمه هم خانوادش
صحرا ، منم همین مشکل رو دارم ، هشت ماه توی شهر غریب ( شهری که شوهرم و خانواده شوهرم هستند )با دخترم تنها زندگی کردم ، بارها و بارها پدر و مادرم گفتند ، پاشو بیا تهران ، به پای کی نشستی ، تا کی می خواهی اونجا بمونی .... هیچ کدوم از اعضاء خانوداه شوهرم یک زنگ نزدند حال دخترمون رو بپرسند ، یکشون نگفت این زن تنها توی این شهر غریب نیاز داره یک مرد کنارش باشه ، ماشینش خراب شده ، گونی سنگین برنج داره ، راه انداختن کولر ، بخاری ، و هزار کار مردونه ی دیگه ، یک نفرشون نگفت خرت به چند من
بعد از آشتی مون من یکبار این حرفها رو به شوهرم نگفتم
بارها حرف پدر و مادرش رو پیش کشیده ؛ همیشه بازخوردم مثبت بوده ، اصلا خم به ابرو نیاوردم ...
هفته پیش مادر شوهرم زنگ زده بدون مقدمه که بیا خونمون آش پختم ( از شوهرم شنیده بودم داره میره مکه) حتی به من نگفت دارم میرم مکه حلالم کن
راستش رو بخواهی ، پشت تلفن خیلی خوب صحبت کردم و گفتم باشه سعی می کنم برنامه ام رو ردیف کنم که حتما بیام
بعدش خیلی با خودم کلنجار رفتم ، خیلی زیاد
چون دقیقا مشخص هست به خاطر وجود خودم ، دعوت نشدم ، به خاطر حفظ ظاهر جلوی اقوام دعوت شده ام
ولی با خودم فکر کردم ... آخرش که چی .... الان اگه نرم برگ برنده ام رو باختم
بالاخره که یه روزی این رابطه برقرار میشه ، خوب چه بهتر که الان برقرار بشه
رفتم ، دو ساعت هم موندم ، خیلی سخت بود ، خیلی
ولی تحمل کردم ، نمردم که ، می بینی که الان زنده هستم
و سعی می کنم این رابطه رو خیلی رسمی و با احترام نگهش دارم
و هدفم هم همین هست که شوهرم هم در همین حد با خانواده ی من نیز ارتباط برقرار کنه
امیدوارم خدا کمکم کنه
علاقه مندی ها (Bookmarks)