RE: رابطه در حال تخریب من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
آقای خارپشت
اول از همه از لحن گفتارم عذر می خواهم. ولی می خواستم به جای خواهر نداشتتون با شما حرف بزنم.
ببینید من فکر می کنم مشکل شما اینه که به جای همه فکر می کنید و تصمیم می گیرید.
در مورد استادتون: اون با نفرت به من نگاه کرد. حتما به دخترش قضیه بینمون رو گفته و ....
در مورد مادرتون: "اما خب نمیتونم ازش انتظار داشته باشم بخواد اصرار کنه اصلا نمیتونم تحمل کنم که بهش توهین بشه"
در مورد ریجانه خانمم که خودتون می دونید.
اما به نظر من هم شما باید از طریق مادرتون وارد می شدید و حالا هم دیر نشده. صبر کنید اوضاع که کمی اروم شد و پروژه ریجانه خانم تموم شد دوباره مادرتون رو در جریان بذارید. هیچ کس قرار نیست توهین بشنوه. اگر جوابشون منفی باشه مادرها راحتتر می تونن از هم بپرسن که دلیلش چیه چون وارد فاز احساسی نشدند. در ضمن این معناش توهین نیست. من مطمئنم اونا هم در سطح فرهنگی ای هستند که رعایت سن مادرتون رو بکنند و احترامشون رو نگه دارند.
اگرم باز سختتونه از سیما خانم که می گید مثل خواهرتونن بخواهید که با ریحانه خانم صحبت کنن. البته باز بعد از تمام شدن پروژه.
هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند
علاقه مندی ها (Bookmarks)