سلام
به نظر من شما همسرت رو در رابطه با خودت بی مسئولیت کردی
به هرحال ایشون باید در رابطه با هزینه های شما احساس مسئولیت کنه
و اینکه این زندگی دنگی اگر یه جورایی طلبکارانه نباشه و اجباری هم توش نباشه مشکل ساز نیست
ولی اینکه طرف مقابل توقع داشته باشه که هر ماه فلان مبلغ رو همسرش بده اصلا جالب نیست
و استقلال مالی که میشل گفت رو هم من تا حدی قبول دارم
همسر من از اول ازدواج زیاد توی قید و بند اینکه چی به اسم من یا ایشون باشه نبود
هر چیزم که خریدیم به دلیلی به اسم من شد
مثلا وام ماشین می خواستیم بگیریم همسرم قبلا گرفته بود وام رو به اسم من گرفت و ماشین به نام من شد
یه خونه تعاونی از شرکت بهشون می دادن به شرطی که خونه نداشته باشن
بنابراین خونه هم که خریدیم به نام من شد
از طرفی مبلغی که پس انداز می کردیم هم کلا توی حساب من بود نه حتی حساب مشترک
مثلا خودش حوصله نداشت بره ببینه کدوم بانک بهتره، به من می گفت خودت برو بپرس و حساب باز کن و هر ماه مبلغ پس انداز رو اونجا می ریخت
همه اینا بود
ولی من و پس انداز من کلا توی ذهن همسرم نبود
از تمام حرفها متوجه می شدم که درسته همه چیز به نام من هست ولی ایشون کلا به این مسئله فکر نمی کنه که من هم مشارکت داشتم
و از طرفی خانوادش هم خیلی برامون هزینه های غیر منطقی ایجاد می کردن
و وقتی اون پول از حساب من خارج می شد احساس خیلی بدی داشتم
به این نتیجه رسیدم که ما نیاز به یک استقلال نسبی مالی داریم
از همسرم خواستم خودش حساب باز کنه
کل پس انداز رو به حساب ایشون ریختم ولی از اون به بعد تمام حقوقم رو به حساب خودم می ریختم تا میزان پس انداز من هم مشخص باشه
هیچی هم خرج خونه نکردم تا یه مدت
لباس خودم و بچه ها رو هم گذاشتم ایشون بخره
نهایتا پس انداز من از مال ایشون بیشتر هم شد
که در نهایت یه خونه گرفتیم
الان مشخصه که از حساب هر کس چقدر خارج شده و چه سهمی در خرید اون خونه داشته
ولی قبلا همسرم فکر می کرد من مبلغ ناچیزی رو وارد کار کردم
نمیگم مدیریت من خوب بوده ولی تجربه من اینه و در حال حاضر نظرم اینه که
مرد باید هزینه های خونه رو بده و بقیه درآمدش رو پس انداز کنه
زن باید پس انداز کنه (و البته مواردی که دلش میخواد و شاید کمی بیش از حد باشه رو از حقوقش بده) و موقع خرید کالای سرمایه ای پس اندازش رو هزینه کنه و ترجیحا هر چیز که خریده میشه فارغ از بحث اینکه کی چقدر پس انداز داشته باید نصف نصف به نام زده بشه
البته در مورد شخص من الان که دیگه تقریبا همسرم متوجه شد که من هم از نظر اقتصادی نقش زیادی داشتم و از طرفی هزینه های خانوادش رو هم تا حدودی مدیریت کرده که بیش از حد و غیر منطقی نباشه، من خرید هم برای خونه زیاد انجام میدم. ولی به دلخواه خودم نه به اجبار همسرم.
وقتایی که همسرم وقت نداره یک سری خریدها رو خودم انجام میدم و اصلا بحث مالیش رو هم مطرح نمی کنم
یعنی توی ذهنم هم دیگه برام مهم نیست
البته تا الان توی هیچ مرحله ای از زندگیم نشده که بگم من فلان قدر هزینه کردم اونو باید به من بدی
یا چیزی رو نمی خرم و میذارم خودش بخره یا اگر بخرم اصلا به اینکه چقدر پول دادم یا چرا من دادم فکر نمی کنم
و هیچ وقت هم بحث من و تو رو نیاوردم توی زندگیم
همون موقع هم که کل هزینه ها رو به گردن همسرم انداختم، لیست خرید بهش می دادم و می گفتم نیاز داریم
بدون هیچ جبهه گیری خاصی
*****مریم جان من این مطالب رو قبل پست آخر شما نوشتم
در رابطه با پست آخرت فکر می کنم بهتر باشه با همسرت صحبت کنی و بگی این زندگی دنگی و این اجبار اذیتت می کنه
حتی پیش مشاور برید تا براش تشریح کنه که زنها نیاز به حمایت شدن دارن
یه نیاز فطری
یا حداقل فرهنگی
از نظر قانون هم که البته اینو برای خودت میگم نه برای اینکه بری به همسرت بگی
از نظر قانون مرد باید به زن نفقه بده چه زن شاغل باشه و چه نباشه
شاید بهتر باشه به نوعی این زندگی شکل و شمایل دنگی رو از دست بده و همسر شما در رابطه با کل هزینه های زندگی احساس مسئولیت کنه
****بیشتر از کانال احساسی سعی کن متقاعدش کنی که نیاز به حمایت همه جانبه داری چه مالی چه عاطفی
بهش بگو اصلا بحث من و تو و چندرغاز پول نیست. این شیوه زندگی من رو عذاب میده. باید عوضش کنیم
***** و اینم به نظر من میاد که شاید به خاطر اینکه پولت رو به مادرت دادی همسرت یه جورایی داره عکس العمل نشون میده و میخواد تحت فشار بذاردت
علاقه مندی ها (Bookmarks)