سلام منم 31 سالمه كارمندم يك ونيم سال پيش با مردي مطلقه ازدواج كردم با اختلاف سني 4 سال ،روزهاي عقد بدي داشتم همش از طلاق حرف ميزد وازاينكه روحياتمون بهم نميخوره و بهانه هاي الكي كه چرا چادرسرت نميكني درحاليكه من از روز خواستگاري گفته بودم مانتويي هستم و درجايي كه صلاح بدونم چادر سرميكنم بعد با توقعات الكي خونواده منو تحت فشار گذاشت نمونه ش زايمان خواهرش بود كه مادرم رفت بيمارستان عيادت و حتي كمكشون كرد و مراقب بود و بعد از ترخيص شدن هم با جعبه شيريني اومد عيادت خونه اما اقا ومادرش علم كردند كه زن همسايه كادو اورده مادر من نتونسته پول بده يا كادو بياره براي نوه شون وباعث دعوادوباره شد درضمن همسرمن تك پسره وپدرنداره،بگذريم كه عيدفطر و عيد قربان رسم نداشتند برام عيدي بيارند عروسي با هزارسختي برگزار شد اما توي ماه عسل فهميدم علت تمام بهانه ها دوست دختر سابقشه وتمام ماه عسل باهاش اس م اس بازي ميكرد و قربون صدقه ش مي رفت وتا الان ادامه داره واما همش انكار ميكنه حتي بخاطرش منو دوسه بار كتك زد تا پاي خانواده م كشيدم وسط و از مشروب خوردن و كتك زدن دست برداشت اما تا الان رابطه شو با اون دختر ادامه داده هربار هم ميگه اون منو بيشتر درك ميكنه و تو رو به زور مامانم گرفتم .ي مدت شيره ترياك ميريخت توي اب ميخورد و هم شيشه مصرف مي كرد تا ماموراگرفتنش اما اعتراف نكرد ميگفت پاپوشه دادگاه براش حبس بريد بدون اينكه به من بگن مخفيانه وكيل گرفتندوتبرئه شد .زياد خونه نميمونه اگرهم باشه ميره توي اتاق درو ميبنده و كارو بهانه ميكنه درضمن ايشون كارمندند بنظرم كارو بهانه ميكنه تنها تايمي كه با من داره موقع ناهارو شام و خوابه .از توهين و تحقيراش خسته شدم مادرش هم روي كاره پسرش ماله ميكشه با خانواده م قطع رابطه كرده فقط خودم ميرم واما انتظار هر هفته به مادرش كه طبقه پايين ما ميشينه سر بزنم به طلاق خيلي فكر كردم اما مي ترسم لطفا راهنماييم كنيد
علاقه مندی ها (Bookmarks)