بدجور تو ذوقم خورد.
وقتی شنیدم خبر عقدشو انگار دنیا رو سرم خراب شد.
همش تقصیر خودمه.
اون روحشم از علاقه من باخبر نبود.و طبیعتا جواب مثبت داد به خواستگارش.
من فکر نمیکردم اینقدر زود بخواد ازدواج کنه و صبر کردم و اقدامی نکردم.
بعضی اوقات ميخوام برم و بهش بگم.اما ازعذاب وجدانش چکار کنم؟
اگه اون پسر بخاطر من زندگیش نابود بشه...
کمکم کنید چکار کنم.تو دوراهي عذاب آوری گرفتار شدم.
کاش هيچوقت عاشق نميشدم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)