سلام دوستان
به راهنمایی ها و نظراتتون نیاز دارم.
من 25 سالمه و 4سال با یکی از همکلاسیهای دوران کارشناسی در ارتباط بودم (2سالش در دانشگاه 2سالشم بعد از فارغ التحصیلی). ایشون 26 سالشه. هر دومون از همون ابتدا مسئله رو با خانواده هامون در میان گذاشتیم (البته من به پدرم نتونستم بگم، اما مادرم و داداشام خبر داشتن و چندین بار با ایشون قرار گذاشته بودیم و همدیگرو دیده بودن). هر دو خانواده نظرشون این بود که ازدواج ما به دلیل دوری شهرها و اختلافات فرهنگی، به مشکل برمیخوره (من تبریزی هستم و ایشون از یکی از روستاهای خوزستان). با این حال ما بخاطر علاقه ای که بهم داشتیم، به ادامه رابطه اصرار کردیم و بالاخره بعد از 4سال تلاش، همونطور که قول داده بود خانوادش رو راضی کرد ولی شرط باباش این بود که محل زندگیمون باید اهواز باشه. خانواده منم میگفتن محل زندگی اگه تبریز نشد، باید تهران باشه (منو ایشون هم به تهران تمایل داشتیم) و پدرم اصلا راضی نبود که حتی خواستگاری هم بیان، اما بعد از اینکه من از علاقه ام و معیارهام توضیح دادم، بخاطر احترامی که همیشه به نظراتم قائل هستن، قرار شد بیان خواستگاری تا خانواده ها باهم آشنا بشن. جلسه خواستگاری روی 2تا خانواده تاثیرات کاملا متفاوتی داشت!
وقتی خانواده ها باهم ملاقات کردن، خانواده اون از ما خیلی خوششون اومد و نظر باباش خود بخود کاملا مثبت شد و در کمال ناباوری حرفی از اهواز نزد و گفت هرجا که به صلاحشونه!!! اما عموی بزرگش که با خودشون آورده بودن (و گویا همچنان ناراضی بود و قصد بهم زدن رو داشت) اصلا اجازه حرف زدن به هیچ کس نمیداد (حتی بابام که 10 سال ازش بزرگتر بود و یا حتی داداش خودش!) و مثلا میگفت ما دوست داریم بیان روستا زندگی کنن! (درحالیکه اصلا همچین چیزی قبلا مطرح نشده بود). خلاصه این عمو کنترل جلسه رو بدست گرفت و با بی احترامی ها و صحبتهای نامربوطش همه چی رو بهم ریخت. بابام از خواستگارم سوال میپرسید که مثلا شما خودت دوست داری کجا زندگی کنی، عموش میگفت دوس داره همون روستا باشه! (درحالیکه خواستگارم بیش از 1ساله که تهران زندگی میکنه)، اصلا مجال صحبت رو به کسی نمیداد. در این میان خواستگارم گفت من دوس دارم اهواز زندگی کنم ولی ممکنه تهران کار بهتری پیدا کنم و تهران بمونم(درحالیکه همیشه میگفت تهران، وقتی بعدا دلیلش رو پرسیدم، گفت از طرف خانوادم تحت فشار بودم و گفته بودن که تو جلسه خواستگاری باید بگی اهواز دوس دارم)
همه این مسائل بدی که تو خواستگاری پیش اومد و عموش باعث شد خانواده من نست به اونا بدبین بشن به کنار، مسائل دیگه ای هم وجود داشت که باعث شد منم مردد بشم. من میدونستم که روستایی هستن، ولی خب هیچ وقت ندیده بودمشون و فقط از روی ظاهر و رفتار و گفتار خواستگارم حدس میزدم که چطور باشن. اما وقتی دیدمشون واقعا شوکه شدم! اصلا فکر نمیکردم پسر یه خانواده با پدر و مادرش تا این حد متفاوت باشه! خب خواستگارم از همه لحاظ با من و خانوادم جور بود، اما خانوادش به هیچ عنوان باهامون جور نبودن (ظاهر، رفتار، گفتار، فرهنگ و...)، طوریکه من خجالت میکشم مثلا بگم اینا پدرشوهر و مادرشوهرم هستن :( خب من علی رغم علاقه شدیدم با دیدن این اوضاع کاملا مردد شدم، حالا شما تصورش رو بکنید که خانوادم چقد ناراحت و ناراضی بودن
من همه مسائل رو کنار هم چیدم و به این نتیجه رسیدم که شاید ما 2نفر مشکل خاصی باهم نداشته باشیم، اما بدلیل اختلافات و تفاوتهایی که وجود داره واقعا به مشکل برمیخوریم. به همین دلیل تصمیم گرفتم بیشتر از این در مقابل خانوادم مقاومت نکنم و جدا بشیم. حالا ایشون به هیچ عنوان نمیتونه این جدایی رو قبول کنه و الان 10 روزه که همش التماس میکنه و میگه که ما قراره تهران زندگی کنیم و اگه از خانواده دور باشیم هیچ مشکلی پیش نمیاد و میگه من اجازه نمیدم کسی تو زندگیمون دخالت کنه. منم میگم تو خواستگاری نتونستی بگی دوس داری تهران زندگی کنی، چطور میخوای اجازه دخالت رو به هیچ کس ندی؟ جوابش اینه که خانوادم تحت فشارم گذاشته بودن و تا قبل ازدواج مجبورم باهاشون راه بیام تا یه وقت نظرشون برنگرده، اما بعد ازدواج خودمون برا زندگیمون تصمیم میگیریم. میگه خانوادت رو راضی کن، بذار منم بیام باهاشون صحبت کنم، هرشرطی بگین قبول میکنم (گویا پدرشم گفته هر شرطی داشته باشن مشکلی نیست)
به نظر خودم راه درست همون جدایی هست، اما از طرفی همش نگران اینم که نکنه یه روزی پشیمون بشم. چون خیلی از ملاکهایی که برام مهمه رو داره و از لحاظ عقاید و اهداف زندگی خیلی باهم تفاهم داریم. میدونم که واقعا دوسم داره و منم اون رو خیلی دوست دارم و پیدا کردن کسی که واقعا دوست داشته باشه، درک کنه و مطابق معیارهاتم باشه واقعا سخته.
با این اوصاف به نظرتون من راه درستی رو انتخاب کردم یا نه؟ به نظرتون با خانوادم صحبت کنم و بهش دوباره فرصت بدم یا نه؟
ببخشید که خیلی طولانی شد...
علاقه مندی ها (Bookmarks)