سحر جان،
مشکل بزرگی که این وسط هست اینه که پسر شما داره با تربیت یک نسل گذشته بزرگ می شه که درست نیست.
مادربزرگ و پدربزرگ و محبتشون و حضورشون تو زندگی هر کدوم از ما نعمت بزرگی هست.
اما بچه باید زیر نظر پدر مادر و با سیستم و نیازهای امروزی تربیت بشه.
بهتر هست که مدتی روی این مساله زوم کنید و با همسرتون صحبت کنید که دیگه وقتش هست بچه به مهد کودک و کودکستان بره.
در جمع بچه های مشابه خودش و با روش اصولی بزرگ و تربیت بشه.
بگو که مادر پدر شما هم خسته هستند و درست نیست که بعد از تربیت و بزرگ کردن شما، حالا هم تو این سن که می خوان آرامش داشته باشند، بچه ما را نگهداری کنند.
از این که توی سن حساس بچه و زمانی که توی مهد ممکن بود بیماری های مختلف بگیره، خودش را نمی تونست خوب اداره کنه،
خیلی از کارهای شخصیش را نمی تونست انجام بده،
نمی دونست چی خورده یا نخورده، کی اذیتش کرده، کی کتکش زده و ... کلا زمانی که بچه خیلی ناتوان تر بود،
مادرشوهر ازش نگهداری کرد و شما لازم نبود بچه را بگذارید مهد همیشه تشکر کن. راجع بهش صحبت کن و بذار بدونن که قدرشناسی و متوجه لطف بزرگشون هستی.
همین که اون خانم می خواد تا مسجد بره این بچه گریه می کنه و مانعش می شه درست نیست.
بالاخره مادربزرگ هم در سن خودش نیازها و کارهایی داره و نمی تونه پشت سر یک بچه 4 ساله بدوئه.
مثالی که زدید (مادربزرگ از بچه به عنوان واسطه رساندن خواسته هاش به پدربزرگ و پدر بچه استفاده می کنه) برای تربیت بچه درست نیست و ....
اما شما اگر می خواهی شوهر و مادرشوهرت را قانع کنی، باید با سیاست وارد بشی.
البته دروغی هم نگفتی. فقط همه دلایل را لازم نیست بگی.
سعی کن آروم آروم قانعشون کنی که از بهار می خوام بچه بره مهد.
توی سایتها و کتابها ببین تاثیر آموزش و مهد رفتن ... روی بچه چی هست و ... همونها را برای شوهرت غیرمستقیم بیان کن.
که به این دلیل و اون دلیل فکر می کنم لازمه بفرستیمش مهد.
بچه را هم در منگنه و فشار انتخاب نذارید. کی را دوست داری و مامان بزرگ را دوست داری یا مامان را و ... کلا بچه را وارد بازی خودتون نکنید.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)