سلام دوستان
دو روز قبل خونه همسرم بودم میخواستیم با هم نسکافه بخوریم پاشد رفت کاکایو تخته ای اورد من گفتم نمیخوام بعدش کاکایو رو داشت تیکه میکرد و میریخت تو نسکافه من بهش گفتم: نه،نریز،نمیخوام
کلی بهش برخورد و رفت دور تر از من نشست(به نشانه ناراحتی) بعد هر چقدر هم نگاش میکردم بی توجه بود. و میگفت من رفتم با شوق اوردم برای تو، تو این رفتارو داری
بعد هم که گوشیم زنگ خورد رفتم جواب بدم دیدم ناشناسه یه خورده مکث کردم بعد که برداشتم و فقط الو سلام گفتم(اونم با صدای بم) دیدم یه اقایی هست لهجه داره و... قطع کردم(سن بالا بود) شوهرم یهو اومد تو اتاق با عصبانیت گفت: کی بود باهاش حرف میزدی؟ چرا گوشیت رو ناشناس برداشتی ؟باید به من میگفتی. تو خونه خودتون هم کسی ناشناس زنگ زد اصلا جواب نده.نمیخوام بفهمن این خطه خانمه اگه کاری داشته باشن پیام میدن. چی میگفت؟(منم گفتم نفهمیدم لهجه داشت سریع قطع کردم) شمارشو بیار بهش زنگ بزنم بینم کیه و چیکار داشته.
با گوشی خودم بهش زنگ زد و گفت چیکار داشتین؟ اون گفت:اشتباه گرفته بودم شوهم پرسید: بی کی میخواستین زنگ بزنید؟ اونم گفت فلانی...
بعد از تمام شدن تماس از طریق برنامه نمبربوک اسم زرف رو صفحه گوشی اومد شوهرم هم گفت: این چیه؟ براش که توضیح دادم با عصبانیت میگفت: به چه دردت میخوره؟ برای چی اصلا نصب کردی؟شماره کیا رو بیرون اوردی؟!!!!

دوباره حالت قهر گرفت.معلوم بود عصبانیه. گفتش من خستم میخوام استراحت کنم. بهش گفتم منو میرسونی خونه؟ گفتش برو شام بخور میرسونمت. بهش چند بار هم گفتم بیا باهم بریم شام بخوریم اخر نخورد.
بعد از شام رفتم پیشش رو تخت خوابیده بود کنارش نشستم. گفت چیه؟ چرا اینجا نشستی؟ گفتم هیچی. دو دقیقه بعد انگشتاشو گرفتم دستشو کشید منم رفتم دور تر
منو کشید سمت خودش گفت چرا خودتو میکشی عقب تر؟!!!!
بعد گفت چرا هر چی میگم گوش نمیدی؟چرا جواب میدی؟
من میخواستم همون موقع حس مردونگی بهم بدی!!!!!!!!!!!!!!!
میتونستی کار بهتری کنی و به من بدی جواب بدم!!!!
فکر میکنی یعنی نمیزارم جواب بدی؟؟ به من بدی بهتره!!!!
تازه بعد ش هم بهم گفت چرا رفتی شام خوردی؟؟ نباید میرفتی. نباید بدون من شام میخوردی

اخه این چجور شخصیته؟؟؟ نمیدونم دقیقا عقیده اش چیه