بنده پسری 24 ساله هستم. دو سال پیش با دختری از شهری دیگر که حدود دو سال از من بزرگتر است به واسطه ی فیسبوک آشنا شدم.یعنی به واسطه ی یک گروه دوستی مجازی که همه با هم دوست صمیمی بودیم آشنا شدم و بعد مدتی فهمیدیم به هم علاقمند شدیم یعنی ایشون اول علاقشو ابراز کرد در حالی که حتی عکس منم ندیده بود اما من عکسهای زیادی ازش دیده بودم. گذشت و رابطه ی ما جون گرفت و فهمیدیم عاشقانه به هم علاقه داریم و در تمام این دو سال از طریق نت و موبایل عین یک زن و شوهر کنار هم زندگی کردیم و کلیه ی نیازهای هم رو ارضا کردیم و تنها دردمان درد دوری بود و دیدار حضوری که حاصل نشده بود اما به طور کامل خواستار وصال هم بودیم . دلیلش هم به نوعی سخت گیری های من بود که الان وقت دیدار نیست و بیشتر باید با هم آشنا شویم. بهتر می بینم توضیحی در مورد خودم بدهم: من آدم تقریبا خاصی هستم خیلی کم عکس می گیرم به نوعی که طرف مقابلم به شدت از این موضوع ناراحت بود که چرا من را کم می بیند و حتی وب هم ندادم و در این مدت اما من سعی کردم جوابگوی نیازش باشم و عکس های بیشتری به او بدهم .فوق العاده آدم سخت گیر و متعهد و با برنامه ای هستم و به کوچکترین مسائل اهمیت می دهم و کوچکترین حرف ها و حرکات طرف مقابلم را تجزیه تحلیل می کنم به طوری که بارها بهش گفتم توی رفتار و حرف هایی که با من میزنی دقت داشته باش و ببین که چه چیز هایی برای من مهم هستند و از این جهت باعث رنجش من نشو.باید بگم که من روی چیزهای مهم زندگیم از جمله عشقم تعصب زیادی دارم و به نوعی برایم مقدس هستند و حاضرم همه کاری در این راه انجام بدهم و حتی از جانم هم بگذرم ! آدم آنچنان مذهبی نیستم اما به قواعد اولیه ی دین اسلام پایبندم نماز می خوانم روزه میگیرم و ... . من چنین آدمی هستم و او دقیقا نقطه ی مقابل من هست ! فوق العاده آدم راحتی هست و دوست دارد که حتی چیزهایی که برای من مهم هستند را به چالش بکشد که چرا این ها برایت مهم هستند! به من میگوید تعصب نداشته باش دیدت را باز کن و سخت گیر نباش. او بر خلاف من اصلا اهل برنامه ریزی و این چور حرفا نیست و کلا آدمی هست که چارچوب خاصی از جمله دین برای زندگیش ندارد و آزاد زندگی می کند و دوست دارد من هم اینطور باشم و به نوعی از قید و بندهایی که من برای زندگی در نظر می گیرم بدش می آید و می گوید دوست دارد خودش باشد نه آنگونه که من می خواهم و هر گونه حرفی را راحت به من بزند و هیچ گونه ترسی هم از ناراحت شدن من نداشته باشد.این گونه مسائل در این دوسال دعواها و بحث های زیادی را رقم زد و ما در کنار خاطرات خوبمان خاطرات تلخ ناشی از این بحث و دعواها هم داشتیم اما به نوعی سعی کردیم با اخلاقیات هم کنار بیاییم. بعد از دو سال بالاخره دیدار ما حاصل شد و ما یک روز کامل در کنار هم بودیم. در طول این یک روز من از همه لحاظ سعی کردم عشقم را بهش نشان بدهم و هیچ خجالتی هم نداشتم و احساسم را چه با نگاهم چه با حرف هایم چه با رفتار و حرکاتم به طور کامل به او نشان دادم. اما او این گونه نبود. خودش می گفت به نوعی گیج است. میتوانستم از حرکاتش و حرف هایش حس کنم دوستم دارد اما باخورد عشقی که در این دو سال ازش دیده بودم را نتوانستم بگیرم . این را هم اضافه کنم از لحاظ ظاهری عالیِ عالی نیستم اما در کل به نظر خودم خوبم و کلا در حد وسط قرار دارم. او خودش هم ناراحت بود که چرا نمی تواند آنطور که باید با من راحت باشد چون ما انتظار زیادی برای این دیدار کشیده بودیم. او زمان بیشتری خواسته تا بتواند من را با کسی که دو سال به صورت مجازی باهاش بوده است تطبیق دهد و به قولی هضم کند و بارها تاکید کرد از هیچ چیز من بدش نیامده و حتی بیشتر از عکس هایم از من خوشش آمده است اما زمان لازم دارد تا بتواند با من ارتباط برقرار کند و در همین دیدار اول نمی تواند عشق و علاقه اش را کامل ابراز کند و من را کاملا همان آدمی بداند که دو سال باهاش زندگی کرده است بر خلاف من که خیلی راحت توانستم ارتباط برقرار کنم و عشقم را نشانش دهم با توجه با اینکه قصد ما نیز ازدواج است. و همین موردی که از او دیدم آغاز دعوای دیگری بین ما بود از طرف من...
من خواستار تمام کردن رابطه شده ام هر چند به این راحتی ها نمی توانم چون دو سال باهاش زندگی کردم و برنامه ی زندگیم را در جهت رسیدن به او تغییر داده ام و به شدت وابسته ی هم شده ایم ولی نمی توانم اینگونه ادامه بدهم و این رفتارش را قبول کنم و منطقم را نمی توانم راضی کنم.اما او می گوید باید یکم زمان به او بدهم تا بتواند آن یک روز را به قول خودش هضم کند و من را به طور کامل بپذیرد.اما در عین حال می گوید میترسد قول صد در صد به من بدهد و در دیدار گاهی من را همان آدم سابق حس می کرده و گاهی نه و کلا گیج و سردرگم بوده است و آدم کاملا جدیدی برایش بوده ام..
می خواستم نظر شما را در این رابطه بپرسم . آیا ادامه ی رابطه با این شرایطی که توضیح دادم به صلاح است و آیا حرف های او منطقی است ؟
باتشکر