سلام دوستان مجدد پست می زنم و گویا زندگ ی حسابی به من سخت گرفته من دارم از همسرم جدا می شم و به دلیل خیانت هایی که بهم می کنه و الان جایی سر کار می رم توی یه شرکت خصوصی که تنها پرسنل های خانومش من بودم و دوستم و 2 تا زن دیگه که یکی از اون ها مطلقه بود و می گفتن سابقه خوبی نداره ریئس از نظر من مرد مومن ، خدا تر س و اهل نماز و روزه بود تا اینکه دوستم بهم گفت این مدام پیام عاشقانه به من می ده من هم گفتم این خیلی بی ریاست و منظوری نداره اخه خانم رییسم رو می شناسم بسیار زن نجیب و مدرک دکترا رو از ژاپن گرفته و خیلی سطح بالایی داشت مطمئن بودم کسی که زن به این خوبی داره چشمش به کس دیگه ای نیست تا اینکه پنج شنبه دوستم پیام ها رو یه من نشون داد که من عاشقت هستم و می خوام زنم بشی و می خوام باهات ازدواج کنم اصلا باورم نمی شد و دوستم گفت که رئیس با یکی دیگه از مدیر ها همون زنه رو که بدنام بود برده بودنش و .. . دوستم همون روز استعفا داد و رفت و من هم چون تو شرکت مسئولیتم بیشتر بود گفتم تا 4 شنبه بیشتر نمیام که نه رئیسم قبول کرد و مدیر عامل هم گفت ابدا حرفش رو نزن و ریسم گفت که حقوقت رو از اینی که هست 250 تومن بیشتر می کنم و مدیر عاملمون هم گفت حقوقت رو زیاد می کنم ولی من بهشون گفتم محیط برای سلامتی من ضرر داره و فقط واسه همین می خوام برم و مدیر عامل هم گفت من هر گونه مطالباتت رو تا اخر سال نمی دم الان فقط من خانم هستم و یکی دیگه و مابقی اقا هستن رییسم از تمامی مشکلات من خبر داره و من خودم ازش مشاوره می گرفتم و الان مدام می گه باید بمونی و من می ترسم اعتمادم رو به همه از دست دادم جایی برام کار پیدا شده حقوقش 300 تومن از اینی که می گیرم کمتره و مدیر عامل و رییسش زن و شوهر هستن و محیطش زنونه است و گفته زود باید بیایی سر اون کار لطفا راهنمایی کنید چون حس می کنم بعد از رفتن دوستم نوبت به من می رسه و اینم بگم رییسم از فامیل های دور منه