سلام دوستان
مشکلی که برام پیش اومده این هستش که خواستگاری دارم که شرایطش خوبه اما من هوز دلم جای دیگه ای است. از سه سال پیش با پسری از همکلاسیهام دوست بودم به قصد ازدواج اما چون اون آقا کم بینا بود خانواده ام مخالفت کردند و نشد ازدواج کنیم. ولی رابطه رو به علت علاقه ی شدیدی که به هم داشتیم تموم نکردیم که این مشکل رو قبلا مطرح کرده بودم.
این تاپیک قبلی منه http://www.hamdardi.net/thread-11207-page-1.html
البته تو تاپیک بالا با توجه به راهنمایی های دوستان نظرم به ازدواج با اون کمرنگ شد و حتی با دوستم با هم این نظرات رو خوندیم. اون خیلی منطقیه و کاملا به من حق میده که انتخاب داشته باشم. اما ..جدا شدن خیلی سخته. به جز مساله چشم هیچ مشکل دیگه ای با هم نداریم. البته اون هم سن منه (23 سال) و کار هم نداره هنوز و خوب شرایط ازدواج رو نداره تقریبا و شهرستان زندگی میکنه.
مساله برام جدی بود اما خوب فکر کردم میشه تو مدت به تدریج رابطه کم بشه تا اینکه اقایی از دانشگاه همین چند روز پیش برای خواستگاری باهام صحبت کرد که از اون روز کاملا به هم ریختم. از طرفی نتونستم بهش نه بگم یا بگم نامزد دارم چون پسر خوبی به نظر میاد و شرایطش خوبه.( 5 سال از من بزرگتره و کار هم داره و تهران زندگی می کنند.)از طرفی هم عذاب وجدان و حس خیانت به پسری رو دارم که این 3 سال باهاش بودم.
با خواستگار جدیدم 3 بار تو این روزا حرف زدیم و عقایدمون به هم نزدیکه. البته من حسی بهش ندارم اما اون میگه منو چند سالی هست که زیر نظر داره و بهم علاقمنده. نمیدونم چطور در این چند سال خودش متوجه رابطه قبلی من نشده. آخه تو یه دانشگاه بودیم.
به نظرتون باید کمی صبر کنم و کامل رابطه ی قبلی رو فراموش کنم بعد وارد رابطه ی جدید بشم؟با توجه به اینکه هنوز خیلی دوستش دارم اما می دونم به علت بیماری که داره ازدواج ما به صلاح نیست. به خواستگار فعلیم بگم نه؟