به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 فروردین 92 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    30
    سطح
    1
    Points: 30, Level: 1
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    10

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 چه جوری گذشته رو جبران کنم

    سلام و عرض ادب خدمت دوستان
    من 26 سالمه و نرم افزاری موبایل میخونم (امو)
    دوستان 7 سال پیش دختری رو که هم منطقه ای ما بود دیدم اولین بار مهرش به دلم نشست و زمان زیادی نکشید که بهش وابسته شدم.هر روز میرفتم و میدیدمش و اگه نمی دیدمش کلافه میشدم احساس عجیبی داشتم حسی که هیچ وقت تجربه اش نکرده بودم کم سن و سال بودم نمی دونستم باید چیکار کنم دختره هم کوچیک بود.4 سال هر روز به دیدنش میرفتم اما بهش هیچی نمی گفتم تا اینکه خودش از م پرسید چرا دنبالم میایی و هیچی نمی گی نمی دونستم باید بهش چی بگم.هیچی بهش نگفتم یعنی نتونستم بهش بگم.روزها همین طوری میگذشت تا اینکه دوباره دختره بهم گفت فردا ساعت 5 تو این کوچه باش باهات کار دارم اما من فرداش تو ترافیک گیر کردم و نتونستم برم.خلاصه یه روز که دنبالش رفتم خودش بدون اینکه من چیزی بهش بگم به من گفت دوستت ندارم و من گفتم که اصلا برام مهم نیست نمی دونم چرا این حرف رو زدم.از دهنم پرید.بعد یک سال متوجه شدم که با یه پسر دیگه رابطه برقرار کرده و نصمیم به ازدواج گرفتند حالا من موندم یک حس به هم ریخته یک حس سوزناک یک حس غریب خیلی سعی کردم فراموشش کنم اما نشد.حالا من باید چیکار کنم.به نظرتون میشه خدا دوباره ورق رو برگردونه .ایا میشه یکی از امامان یا یکی که قدرت و توانایی این کار رو داره این کار رو برام انجام بده.نمی تونم فراموشش کنم شما جایی رو سراغ دارین که مشکل من رو حل کنه.فقط یه فرصت میخوام تا همه اون چیزایی رو که تو این 8 سال نتونستم بگم .بهش بگم.بهش بگم که خیلی دوستش دارم.خیلی دوستش دارم خیلی

  2. 2 کاربر از پست مفید Maximilianos تشکرکرده اند .

    (محرک) (پنجشنبه 01 فروردین 92), میشل (پنجشنبه 01 فروردین 92)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 دی 94 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    محل سکونت
    زیر آسمان
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    2,829
    سطح
    32
    Points: 2,829, Level: 32
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    43

    تشکرشده 433 در 151 پست

    Rep Power
    29
    Array
    این دختر چند سالشه؟
    چرا شما حالا که اینقدر بهش علاقه داشتید نرفتید خواستگاری و قضیه رو رسمی نکردید؟
    آیا خانواده شما اطلاع دارند؟

    بهترین کار اینه که شما تا می تونید از این خانم و زندگیشون فاصله بگیرید، امامان و پیامبر و خدا هم به شما کمکی نمی کنند زندگی این خانم و نامزدش رو پر از استرس و دردسر جدید کنید، این احساس علاقه شما هم مشکل خودتونه نه ایشون و توصیه می کنم اگه نمی تونید ایشون رو فراموش کنید برید پیش یک روانشناس تا بهتون کمک کنه.

  4. 5 کاربر از پست مفید Sinéad تشکرکرده اند .

    (محرک) (پنجشنبه 01 فروردین 92), Maximilianos (پنجشنبه 01 فروردین 92), فرهنگ 27 (جمعه 02 فروردین 92), کامران (جمعه 02 فروردین 92), میشل (پنجشنبه 01 فروردین 92)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 خرداد 92 [ 12:42]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    337
    سطح
    6
    Points: 337, Level: 6
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class250 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 27 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فکر کنم این دوست داشتن نیست نوعی حسادت هست
    اگه واقعا دوستش داشتی باید قدمی هم بر میداشتی.شما دودل بودید اینکه باهاش ازدواج کنم یا نه
    مطمئن باش اگه دختر تا 20 سال دیگه هم خواستگاری براش نمیومد باز شما هیچ کاری نمیکردی.حالا که ازدواج میکنه به خدا متوصل شدی.

    نه دوست دارین مال شما باشه و نه دوست دارین مال دیگران بشه
    میشه بگید در طول 8 سال کجای کار بودی که حالا اینطوری متوسل به امامان شدی؟

  6. 3 کاربر از پست مفید (محرک) تشکرکرده اند .

    Maximilianos (پنجشنبه 01 فروردین 92), فرهنگ 27 (جمعه 02 فروردین 92), کامران (جمعه 02 فروردین 92)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 تیر 93 [ 19:33]
    تاریخ عضویت
    1391-6-28
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,358
    سطح
    20
    Points: 1,358, Level: 20
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 30 در 16 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    0
    Array
    خدا و امامان؟
    این خدا و امامان، خدا و امامان اون پسره که قراره باش ازدواج کنه هم هست، چه دلیلی داره که ورق رو برا تو که چند سال تمام نگاش کردی هیچی نگفتی و آخرشم اونجوری گفتی برگردونن؟
    شرمنده ولی خیالاتی شدی، فقط یه حس بهش پیدا کردی که هیچ دلیلی پشتش نیست، با افکارو عقایدش آشنایی نداشتی و نمیشناختیش که!

  8. 3 کاربر از پست مفید mohsen66 تشکرکرده اند .

    Maximilianos (پنجشنبه 01 فروردین 92), فرهنگ 27 (جمعه 02 فروردین 92), کامران (جمعه 02 فروردین 92)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 فروردین 92 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    30
    سطح
    1
    Points: 30, Level: 1
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    10

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohsen66 نمایش پست ها
    خدا و امامان؟
    این خدا و امامان، خدا و امامان اون پسره که قراره باش ازدواج کنه هم هست، چه دلیلی داره که ورق رو برا تو که چند سال تمام نگاش کردی هیچی نگفتی و آخرشم اونجوری گفتی برگردونن؟
    شرمنده ولی خیالاتی شدی، فقط یه حس بهش پیدا کردی که هیچ دلیلی پشتش نیست، با افکارو عقایدش آشنایی نداشتی و نمیشناختیش که!
    من هر چی کشیدم از دست همین خدا و امامان بود.کی بود میگفت شب قدر هر چی بگید مستجاب میشه کی بود میگفت یخوانید مرا تا اجابت کنم شما را من 8 سال تموم از خدا خواستم کمکم کنه خودش هم خوب می دونست که واقعا دوستش دارم رو چه حسابی جوان مردم رو امیدوار میکنند و بعد پشتش رو خالی میکنند.چرا این قدر شعار میدن چرا تو عمل چیزی از خودشون نشون نمیدن.من تو شبهای قدر از همه مقدسات خواستم و به همشون التماس کردم. اما چی شد.چرا پیامبر ما تو حدیث شریف کسا گفته که هر کس این حدیث رو زمانی بخونه خدا به خاطر ما هرچی غم و اندوه هست بر طرف میکنه چرا پس اینطوری نمیشه.چرا همه دروغ میگن.چرا احساسات ادما براشون مهم نیست.چرا خدا تو حوادث زندگی کمکمون نمیکنه من مشکل بیان احساسات دارم نه تنها برای دختر موذد علاقه ام بلکه برای همه. این رو روانشناسم هم تایید کرده و گفته نمیشه برات کاری کرد چون این طوری بزرگ
    شدی.نمیشد خدا با اون همه قدرتش یه کار کوچکی واسه من بکنه یه قوت قلبی به خاطر این همه دعا به خاطر این همه توسل بهم بده.نفرین به همه احساسات نفرین به همه حرفهایی که گفته میشه اما بهشون عمل نمیشه نفرین به همه امیدهای الکی و پوچ نفرین به این زندگی سر تا سر دروغ.نفرین به همه اونایی که صدای کمک کسی رو میشنوند اما کاری نمی کنند

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط (محرک) نمایش پست ها
    فکر کنم این دوست داشتن نیست نوعی حسادت هست
    اگه واقعا دوستش داشتی باید قدمی هم بر میداشتی.شما دودل بودید اینکه باهاش ازدواج کنم یا نه
    مطمئن باش اگه دختر تا 20 سال دیگه هم خواستگاری براش نمیومد باز شما هیچ کاری نمیکردی.حالا که ازدواج میکنه به خدا متوصل شدی.

    نه دوست دارین مال شما باشه و نه دوست دارین مال دیگران بشه
    میشه بگید در طول 8 سال کجای کار بودی که حالا اینطوری متوسل به امامان شدی؟
    من تو این 8 سال کنار در اجابت بودم و منتظر خدا منتظر اونایی که حرف زده بودند و من به امید اون حرفا انتظار میکشیدم.من نماز شب میخوندم و دعا میکردم شبهای قدر تا صبح بک یا الله میگفتم و از خدا طلب حاجت میکردم.ازش میخواستم مسیر ازدواج من رو هموار کنه 8 سال دعا و التماس 8 سال امید 8 سال انتظار 8 سال خدا خدا.من 8 سال مترسک مزرعه ای بودم که هیچ محصولی نداشت من 8 سال در کسی را کوبیدم که خالق من بود.من 8 سال انتظار یاری و کمک امام زمان بودم و یقین داشتم که صذای من رو میشنوه.بعید میدونستم که امام زمان من کمکم نکنه بعید میدونستم که حرف پیامبر من که ندیده قبولش کردم درست از اب در نیاد.من عاشق دختر مورد علاقه ام بودم ولی نمی تونستم احساسم رو بیان کنم من ضعیف بودم و درگیر

  10. 2 کاربر از پست مفید Maximilianos تشکرکرده اند .

    کامران (جمعه 02 فروردین 92), میشل (پنجشنبه 01 فروردین 92)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,905 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام ماکسیمیلیانوس عزیز.

    خداروشکر که حداقل الان از غار دراومدی و میخوای یه اقدام جدی صورت بدی و گذشته رو جبران کنی.:)

    من راجع به غرولندهایی که به خدا کردی هیچی نمیگم. چون اینها حرفهاییست بین تو و معبودت، و مطمئنم شما با توجه به اعتقاداتی که داری به زودی باهاش آشتی می کنی. پس از بقیه دوستان هم میخوام که حرفهات رو نقد نکنند، و صرفا شنونده این حرفها باشن. چون ناگفته پیداست که خودت بهتر از هرکسی میدونی که اینها فقط ابراز دلشکستگیه.

    البته این رو هم بهت گوشزد کنم که ابراز دلخوری از معبودت رو پیش مخلوق نبر! بذار بین خودتون دوتا حل بشه. خصوصا در یک انجمن روانشناسی مطرح نکن. چون این حرفها و جواب هایی که دیگران بهت میدن باعث انحراف تاپیکت میشه و به نتیجه دلخواهت نمی رسی.

    اما پاسخ من به این پرسش شما که: چه جوری گذشته رو جبران کنم؟

    همونطور که خودت گفتی، مشکل شما اولا در بیان احساسات بوده، و ثانیا در اینکه موقعیت ازدواج رو نداشتی. (البته از نظر من مشکل اصلی این بوده که موقعیت ازدواج رو نداشتی، و با اون وضعیت کار درست همین بود که احساساتت رو ابراز نکنی.)

    پس اینطور جبران کن:

    1* تکلیفت رو با موضوع ازدواج روشن کن. ببین تا چه حد امکاناتش رو فراهم کردی و چه میزان دیگه کار داری. (سوال: الان موقعیت ازدواج رو داری؟ اگه نه تا چند وقت دیگه این امکان فراهم میشه؟)

    2* روی نقص ابراز احساساتت کار کن. در این انجمن هم میتونی مقاله های خیلی خوبی پیدا کنی که در این مورد بهت کمک کنن. البته منظور این نیست که بری به اون خانم ابراز احساساتت کنی، بلکه میتونی در فضای خونواده و فضاهای اینچنین تمرین کنی. مثلا به مادرت یا پدرت و غیره. یا با نوشتن برای خودت.

    3* فعلا با اون خانم کاری نداشته باش. الان دیگه اتفاقیه که افتاده. بذار ببین در مورد اون پسر به کجا میرسه. (مطمئنی که قصدشون ازدواجه؟ و دوستی نیست؟) اگه تصمیم به ازدواج گرفت که براش دعای خیر داشته باش (چون به هرحال دوستش داری و خوشبختیش از هرچیزی برات مهم تره) و خودت هم در جستجوی دختر دیگری برو که بتونی زندگی خوبی باهاش تشکیل بدی. و تلاش کن در مورد اون دختر اشتباهات گذشته ات رو تکرار نکنی.

    اگرم یه وقت متوجه شدی اون خانم رابطش رو به هم زد و به نتیجه ای نرسید، خب اونوقت شما بهشون پیشنهاد میدی و رسما وارد رابطه میشی.

    موفق باشی.

  12. 5 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    Ayeh (جمعه 02 فروردین 92), Maximilianos (پنجشنبه 01 فروردین 92), Sinéad (پنجشنبه 01 فروردین 92), فرهنگ 27 (جمعه 02 فروردین 92), کامران (جمعه 02 فروردین 92)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    73
    Array
    اتفاقا مشکل اصلی شما همین دیدگاه مذهبی اشتباهتونه. دیدگاهی که اختیار شما رو سلب کرده! من خودم آدم خیلی مذهبی ای نیستمو معمولا به عقاید مذهبی دیگران احترام میذارم اما نمیدونم چرا پست شما در حد یه مذهبی متعصب منو عصبانی کرد! :mad: متاسفم برای جامعه ای که اسمش دینیه و با این همه آموزش و تبلیغات و برنامه و کتاب درسی و غیر درسی ... آخرشم نتونست دین رو برای خیلیا توجیه کنه! شما الان دقیقا چه انتظاری داشتی؟ که استغفرالله خود پیامبر و اماما به دختر مورد نظرتون بگن شما از ایشون خوشت اومده؟! برای این موقعیتی که از دست دادی پیشنهادی ندارم اما امیدوارم در آینده یاد بگیری که برای چیزی که میخوای یه ذره تلاش کنی و خودت مسئول خواسته هات باشی نه اینکه بخاطر غرورت خودت هیچ حرکتی نکنیو تازه الانم از همه طلبکار باشی جز خودت!

  14. 6 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    Maximilianos (پنجشنبه 01 فروردین 92), mohammad6599 (جمعه 02 فروردین 92), Sinéad (پنجشنبه 01 فروردین 92), فرهنگ 27 (جمعه 02 فروردین 92), کامران (جمعه 02 فروردین 92), شمیم الزهرا (یکشنبه 04 فروردین 92)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 فروردین 92 [ 19:59]
    تاریخ عضویت
    1391-1-01
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    16
    سطح
    1
    Points: 16, Level: 1
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    2

    تشکرشده 6 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عید همگی مبارک
    خب این قضیه به خیلی چیزا بستگی داره
    اول تصمیم جدی برا ازدواج بگیر
    بعد تلاش کن بفهمی چقد دختر مورد علاقتون با اون پسره ارتباط داره یعنی قصدشون ازدواج است یا یه دردی مثه دوستی و اگه صرفا برا دوستی این کار رو کرده و میخواسته اوقاتش رو پر بکنه چنین دختری نمیتونه خوشبختت کنه یقین بدون اهل زندگی نخواهد بود اما اگه برا ازدواج و با اطلاع این کارو کرده کارش درسته شاید تفاهم نداشته باشن اونوقت میتونی اقدام کنی

    شما اگه برا ازدواج مصمم باشین میتونین با پیدا کردن یه دختر دیگه یقینن خوشبخت بشین و این یک حالت احساسی است و چون از لحاظ عاطفی نمیتونین خودتونو تخلیه کنین احساس وابستگی شما شدید میشه و فکر میکنین به غیر از اون دختر نمیتونین با کس دیگه باشین. نذارین این تلقین زندگی آیندتون رو نابود کنه . حقیقت شمارو زنده خواهد کرد.

    سعی کنین نذارین تلقین براتون تبدیل به یقین بشه که در این صورت زندگی خوبی نخواهین داشت هرچند که با یه نفر دیگه زندگی رو شروع کنین. هشدار تلقین و یقین رو جدی بگیرین.

    یقین بدونین که هرچی بوده در ذهنتون است شاید اون دختر اصلا کامل کنندۀ شما نباشه به دنبال نیمۀ دوم خودت باش نمیگم این دختر نمیۀ دومتون نیست شاید باشه اما شاید هم اصلا نباشه این رو باید خودت بفهمی و برسی اما بدون که اگه یه نیمه سیب متوسط داشته باشی اون طرف دیگه هم باید سیب متوسط باشه تا کاملش بکنه اما اگه یه نیمه پرتقال یا میوۀ دیگه یا حتی سیب بزرگ یا کوچیک پیدا کرده باشی کاملت نمیکنه.

    خلاصه نگذار تلقین زندگیت رو نابود کنه و اونقد پیش بره که تبدیل به یقین بشه و نابودت کنه

  16. 3 کاربر از پست مفید به نام الله تشکرکرده اند .

    Maximilianos (پنجشنبه 01 فروردین 92), فرهنگ 27 (جمعه 02 فروردین 92), کامران (جمعه 02 فروردین 92)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 فروردین 92 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1391-12-29
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    30
    سطح
    1
    Points: 30, Level: 1
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    10

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sara 65 نمایش پست ها
    اتفاقا مشکل اصلی شما همین دیدگاه مذهبی اشتباهتونه. دیدگاهی که اختیار شما رو سلب کرده! من خودم آدم خیلی مذهبی ای نیستمو معمولا به عقاید مذهبی دیگران احترام میذارم اما نمیدونم چرا پست شما در حد یه مذهبی متعصب منو عصبانی کرد! :mad: متاسفم برای جامعه ای که اسمش دینیه و با این همه آموزش و تبلیغات و برنامه و کتاب درسی و غیر درسی ... آخرشم نتونست دین رو برای خیلیا توجیه کنه! شما الان دقیقا چه انتظاری داشتی؟ که استغفرالله خود پیامبر و اماما به دختر مورد نظرتون بگن شما از ایشون خوشت اومده؟! برای این موقعیتی که از دست دادی پیشنهادی ندارم اما امیدوارم در آینده یاد بگیری که برای چیزی که میخوای یه ذره تلاش کنی و خودت مسئول خواسته هات باشی نه اینکه بخاطر غرورت خودت هیچ حرکتی نکنیو تازه الانم از همه طلبکار باشی جز خودت!
    منم متاسفم برای دینی که به احساسات و منافع پیروانش هیچ ارزشی قایل نیست.متاسفم برای دینی که احساسات ادمی رو با وجود اینکه خودشون طراحی کردند سرکوب و اونا رو مسخره میدونند.متاسفم برای دینی که دستگیری و بخشش براش اینقدر سخته.متاسفم برای دینی که به پیروانش اینقدر کم توجه هست.من یاد گرفتم که در اینده هیچ وقت سراغ مقدسات نروم و همه چیز را با تلاش بدست بیارم یاد گرفتم که هیچ وقت از کسی راهنمایی نخوام من یاد گرفتم که دیگر هیچ وقت دعا نکنم چون همه اونایی که اسم و رسمشون هنوز زنده است هیچ کاری از دستشون بر نمیاد

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 دی 94 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    محل سکونت
    زیر آسمان
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    2,829
    سطح
    32
    Points: 2,829, Level: 32
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    43

    تشکرشده 433 در 151 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Maximilianos نمایش پست ها
    منم متاسفم برای دینی که به احساسات و منافع پیروانش هیچ ارزشی قایل نیست.متاسفم برای دینی که احساسات ادمی رو با وجود اینکه خودشون طراحی کردند سرکوب و اونا رو مسخره میدونند.متاسفم برای دینی که دستگیری و بخشش براش اینقدر سخته.متاسفم برای دینی که به پیروانش اینقدر کم توجه هست.من یاد گرفتم که در اینده هیچ وقت سراغ مقدسات نروم و همه چیز را با تلاش بدست بیارم یاد گرفتم که هیچ وقت از کسی راهنمایی نخوام من یاد گرفتم که دیگر هیچ وقت دعا نکنم چون همه اونایی که اسم و رسمشون هنوز زنده است هیچ کاری از دستشون بر نمیاد
    دین چیزی است که شما انتخاب می کنید. قطعا روش انتخاب و عمل کردن به دین به خاطر جواب پس دادن و سود بردن نیست، شما با خدا معامله که نمی کنید که انتظار داشته باشید در قبال انجام کارهای دینی الان قراره خدا به شما چیزی پس بده. معنویات باید از روی عشق و علاقه باشه، وقتی هدف شما از معنویات، سودهای مادی است متاسفانه دیگه اسم اون معنویات نیست. هیچ دینی در جهان تضمین نمی کنه که خواستانه های مریدانش رو خارج از نظام معمول جهان برآورده کنه، اصلا چنین چیزی ممکن نیست.
    زندگی خوب یک شکل ثابت ندارد، بلکه یک فرآیند است. یک جهت است، نه یک مقصد.

    کارل راجرز

  19. 5 کاربر از پست مفید Sinéad تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (جمعه 02 فروردین 92), roze sepid (پنجشنبه 01 فروردین 92), sara 65 (پنجشنبه 01 فروردین 92), فرهنگ 27 (جمعه 02 فروردین 92), کامران (جمعه 02 فروردین 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.