نوشته اصلی توسط
reihaneh
با سلام
خوب با توجه به شرایطی که از خانوادتون و عکس العملشون گفتید من حدث می زنم
1) شما نحوه ی ارتباط با خانوم ها رو بلد نیستید. (در خانواده ندیدید که یاد بگیرید) شاید و فقط شاید اون دختر واقعا نمی خواسته با شما بازی کنه، یکسال بهتون فرصت داده اما دیده نمی تونید همسر ایده آلش باشید.
2) الان که نیاز به کسی دارید که براش درد و دل کنید، کسی رو ندارید.
برای حل این دو من پیشنهاد می کنم عضو یک گروه بشید (مثل گروه کوه نوردی)
هم دوستان جدید پیدا می کنید(که شاید بشه براشون درد و دل کرد). از این حال و هوا خارج می شید. می بینید رفتار های زوج ها رو توی سفرهای چند روزه و یاد می گیرید.
چند سوال، شما روابط اجتماعی تون در چه حده؟ آیا دوست صمیمی دارید؟ شما خواهر دارید؟
با سلام و تشکر
درست میگید من ارتباط با خانمها را بلد نیستم. قبل از این دختر خانم با هیچ دختری بیش از یکی دو جمله صحبت نکرده بودم. در باره مراحل ازدواج هم چیزی نمیدونم. اگر میشه شما به من بگید که چه مراحلی داره؟
1- بعد از اینکه ما همدیگه را دیدیم و با هم صحبت کردیم مادر من نظر ایشان را از مادرش درباره من پرسیده بود و مادرش جواب مثبت داده بود. اگر علاقه نداشت همون موقع نباید میگفت که علاقه نداره یا حداقل بگه که برای تصمیم گیری به زمان نیاز داره؟
چرا همون موقعه باید می گفتن علاقه نداره
2- موقعی که یک نفر عاشق یکی هست میتونه یک نفر دیگه را حیرون خودش کنه تا اینکه ببینه علاقه بهش پیدا میکنه یا نه؟(فقط جواب بله یا خیر بدید)
خیر
3- در ضمن ایشان یه من فرصت ندادند. چون ما شرایط ازدواجمون مهیا نبود توافق بین خانواده های ما این بود که به خاطر فراهم نبودن شرایط ما کمتر با هم ارتباط داشته باشیم و در طول یکسال سه چهار بار بیشتر هم را ندیدیم و با هم حرف هم نزدیم. اگر ایشان علاقه نداشتند نباید بیشتر در پی شناخت باشند تا ببینند که آیا علاقه ای پیدا میشه یا نه؟
من که با این اوصاف مطمئنم که از همون اول تصمیمشون مشخص بود و فقط احتمالا به خاطر رودربایستی بوده که به ما نگفتند. اگر شما هم نظرتون را در این مورد بگید ممنون میشم.
الان روابط اجتماعیم بد نیست ولی دوست صمیمی که بتونم باهاش درد دل کنم ندارم. و متاسفانه خواهر هم ندارم.
پس این همه اعضای همدردی چکاره هستن ؟
ممنون از توجهتون. منتظر نظرات بعدیتون هستم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)