موضوع: مهارتهاي كلامي زن و شوهر

عالی بود.:

سلام با كمي تاخير در مورد اين بحث مي خواستم نظربدم.
من به عنوان يه مرد در اين موارد همه را قبول ندارم و ايراداتي مي بينم.
از همسرم انتظار شنيدن يه سري از حرف ها را ندارم واگر اين حرفها را بشنم اين پاسخ هاي رمانتك را نميدم. ديگه قرار نيست كه يه نفر ديگري را تحقير كنه و در جواب خوبي دريافت كنه. مواردي كه قبول ندارم اين ها هستند:
1)خانم : خواستگاران زيادي داشتم ! جواب من: من هم موارد زيادي براي ازدواج داشتم.
8 ) خانم : از قيافه ات خوشم نمياد ! جواب من: از قيافه تو كه بهتره.
11) خانم : من بدبختم كه با تو ازدواج كردم ! جواب من: اين حس دو طرفه است.
18) خانم : من اصلاً تو رو نمي خوام ! جواب من: و من نيز... .
20) خانم : بخت من سياه بود كه زن تو شدم ! جواب من: منم كلي مادرم گفت تو به دردم نمي خوري ولي من گوش نكردم.
21) خانم : تو خيلي زشتي ! من: عوضش از تو خوشكل ترم.
31) خانم : تو تكيه گاه خوبي برام نيستي ! من: اصلا همچين هدفي ندارم.

در موارد ديگري كه گفته شده به دليل اين كه داراي تحقير نيست من جواب ها را قبول دارم و از اونها استفاده خواهم كرد. ديگه در مورد موارد بالا كه همسرم داره منو تحقير مي كنه همون جواب ها را خواهد شنيد و در صورتي كه خيلي من بخوام مرد خوبي باشم در مقابل اين حرفها سكوت خواهم كرد.
همچنين من هرگز برخي از اين حرفها را به همسرم نمي گم و اگه بگم همسرم حق دارد اين جوابها را به من بدهد:
1)آقا : با تو كسي ازدواج نمي كرد ! فقط من بودم كه با تو ازدواج كردم ! حق همسرم اينه كه جواب بده: اي كاش تنها مي موندم و با تو ازدواج نمي كردم.
2) آقا : دوستت ندارم ! همسرم: فداي سرم. حالا منم به عشق تو نيازي ندارم.
3) آقا : خانم فلاني از تو بهتره ! همسرم: آقاي فلاني هم از شما بهتره.
19) آقا : دهنت بو مي ده ! همسر: دهن خودت را بو كردي؟
20) آقا : بدنت بوي عرق مي ده ! همسرم: بدن تو هم بوي خر مرده ميده.
32) آقا:تو آبروي منو مي بري ! همسرم: شما هم همين طور.
34) آقا:تو بي عرضه اي ! همسر: از سرت هم زياده.

موارد ديگه را قبول دارم.
[i]درسته بايد با هم مهربان باشيم ولي اين طوري فكر كردن ممكنه از اون طرف بام بيافتيم.

در ضمن خيلي از موارد بالا را هم كه از طرف خانومم بشنوم خيلي بهتر جواب ميدم و رمانتيك تر.
10)خانم : تو منو دوست نداري !
آقا به اندازه دنيا دوستت دارم !
اين جواب خوبه ولي وقتي زن براي شوهرش ناز مي كنه انتظار نداره با يه جمله جواب بشنوه و اگر همسرم اينو به من بگه من كلي باهاش حرف مي زنم و قربون صدقه اش ميروم تا شاد شاد بشه.
كلا منظورم اينه كه يه سري از حرفها را نبايد بشنوم و يك سري از حرفها را هم خيلي خيلي بهتر . عاشقانه تر جواب ميدهم.

واي ببخشيد اصلا يادم رفت از اين شكلك ها بفرستم. حالا همين طوري چند تا مي فرستم تا عقده هام خالي شه.

اخه من علاوه بر جواب هاي مرد جواب هايي هم براي زنم نوشته ام و از او هم انتظار اين را ندارم كه من هر چي گفتم در جوابم هيچي نگه.
درسته بايد همو درك كنيم ولي نه اين كه ديگه هر چي از دهنمون در اومد به همسرمون بگيم و در عوض انتظار داشته باشيم اون هم با محبت جواب بدهد.
حالا اگر هم خيلي ديگه مردي كنم من در جواب اون حرفها سكوت مي كنم.
نمي دونم ولي اميدوارم اين حرفها بين من و خانومم اصلا پيش نياد.

البته اگه بدونم خانومم منو دوست داره و اين حرفها را از روي عصبانيت ميگه منم كوتاه ميام اونايي كه نوشتم براي وقتيه كه بدونم علاقه اي به من نداره و دنبال جدايي است.

راستش من به عنوان یه زن تحمل شنیدن دوستت ندارمو از طرف شوهرم ندارم ولو در شرایط عصبانیت باشه

[quote=mamfred]
سلام
lمیبخشین شما چندتا خانوم میشناسی که این حرف ها رو بلدن
من نمیگم آقایون بلدن میگم خانوم ها هم بلد نیستن
مهم اینکه الان یاد بگیریم واسه وقتی متاهل شدیم

دیشب شوهرم با کمال ناباوری و سر یک قضیه ی بی اهمیت بهم گفت: "ازت بدم اومد" و من هنوزم باهاش آشتی نکردم و هیچکدوم از جوابهایی که تو این تاپیک نوشتید رو ندادم، این و برای آقایون تالار گفتم که بدونن بدترین حرفی که میشه به یه خانوم زد حرفایی از این قبیله.

یه مهارت کلامی را به صورت یه تجربه عملی مینویسم تا دوستان استفاده کنند:
یه ماه پیش تو خونه برادرم سر سفره ناهار نشسته بودیم. در حین ناهار خوردن فیلم هم میدیدیم. تو فیلم خانومه زنگ زد به شوهرش و شوهره هم با عباراتی مثل: عزیزم و گلم و ... جوابش را میداد. برادر زنم با شنیدن این حرفای مرده، رو به برادرم (شوهرش) کرد و گفت: بعضی ها یاد بگیرند.
البته تا اون جایی که من میدونم برادرم با خانومش خیلی عشقولانه حرف میزنه. اما از اون جایی که خانومها باز هم بدشون نمیاد این عشقولانه ها بیشتر و بیشتر بشه، زن برادرم این حرفو زد.
خب، حالا کجای این حرف بده؟ 1) زن برادرم نباید این حرفو جلوی من میزد.
2) این شیوه ی حرف زدن برای مرد بد جوری تعبیر میشه، وقتی به شوهرت میگی: بعضی ها یاد بگیرند، سریع توی ذهن شوهرت این معنا بوجود میاد که: من یاد ندارم و نمی تونم اون جوری که همسرم دوست داره، باهاش باشم. بعد با خودش میگه که من همش باهاش همین جوری قشنگ حرف میزنم، اما اون به جای تشکر باز هم ایراد میگیره و میگه یاد بگیر. (نق زدن) بنابراین به این نتیجه ی وحشتناک برای خانومها میرسه: ای بابا خانوم من راضی بشو نیست. هر کاری بکنم باز یه چیزی میگه و یه چیز بیشتر می خواد.
حالا اگه زنی می خواست که به شوهرش یه جوری بگه که من حرفای قشنگ می خوام، بهتر بود از روش سارا بانو (فانتزی سازی و تعریف کردن اون واسه شوهرش) استفاده کنه. یعنی تو تنهایی اش با شوهرش میگفت: حرفای اون مرده تو تلوزیون چقدر با خانومش قشنگ بود. منو یاد حرفای قشنگ خودمون انداخت.
بعد مثلا شب به شوهرش میگفت که داشتم به این فکر میکردم که بهت تلفن زدم و شما مثل اون مرده تو تلوزیون باهام حرف میزدی. اینقده این فانتزی برام دوست داشتنی بود که نگو. اون وقته که همسر محترم در تلفن بعدی همون جوری باهات حرف میزنه. البته ممکنه دفعه اول جواب نده، اما با تکرار محترمانه ی این فانتزی حتما جواب میده. در هر حال مطمئنم که راهی که زن داداشم انخاب کرد، هیچ نتیجه ی مثبتی نداشته و برادرم هم تو دلش کمی ناراحت شده.

یه مهارت کلامی دیگه را هم به صورت یه تجربه عملی مینویسم تا دوستان استفاده کنند:
یک بار که خونه برادرم بودم، جمعه بود و زن برادرم از آقاشون خواستند تا کمک کنه و دکور خانه را عوض کنند. برادرم با این ور و اون ور کردن خودش که مخصوص آقایونه و این که خوبه و بی خیال و ... با اصرار زن برادرم، قبول کرد و ما هم کمک کردیم و دکور عوض شد. موقع قراردادن کمد، برادرم اونو تو یه گوشه گذاشت و زن برادرم گفت تو اون گوشه بگذار و ... هر کی میگفت که اون گوشه بهتره. بالاخره برادرم قبول نکرد و تو همون گوشه که خودش خواست گذاشت. زن برادرم شروع کرد به ناله و گریه که تو همیشه باید حرف خودت باشه و به من اهمیت نمیدی و ... و یه مسئله ساده، تبدیل به یه دلخوری شد. حالا کاری نداریم که برادرم مقصر بود یا زنش. می خواهیم ببینیم چطور میشد بهتر رفتار کرد:
تو کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی نوشته که اگر از مردان خودتون چیزی را به زور و دعوا و نق و ... بخواهید، مردها اینو مثل یک دعوا و نزاع میبینن و اون وقت لج میکنند تا حرف خودشون بشه و برنده ی این جنگ باشند. بر اساس نوشته ی همین کتاب در مورد این که چطور از همسرتون بخواهید تا اشغال ها را ببره دم در، میشه فهمید که راه حل این مسئله این جوریه:
بهتر بود زن برادرم اول از شوهرش تشکر میکرد و بعد می گفت که ای کاش می گذاشتیش اون ور. آخه من خیلی دوست داشتم اون ور باشه. حالا اشکالی نداره، ولی خب من همش از دیروز دلم می خواست دکور را اون جوری بچینیم. بازم دستت درد نکنه. اون وقت مرد که تشکر زنش را دید، احتمالا کوتاه میاد و حتی اگر این بار جای کمد را عوض نکرد، دفعه ی بعد، یادش میمونه که اونو مطابق میل زنش بچینه. تو کتاب گفته که سعی کنید مردتون حس نکنه باید و مجبوره مطابق میل شما باشه تا نق نزنین.
(خودمونیم هان، هر وقت میرم خونه برادرم، یه رفتارشون را میارم این جا می نویسم.)