به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 27 , از مجموع 27
  1. #21
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 28 فروردین 94 [ 21:07]
    تاریخ عضویت
    1386-12-09
    نوشته ها
    2,496
    امتیاز
    42,303
    سطح
    100
    Points: 42,303, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Veteran25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    8,459

    تشکرشده 9,108 در 2,116 پست

    Rep Power
    267
    Array

    RE: چند کلمه با موطلایی

    سلام خانم سارا مطب دارد به همكار نياز دارد خاله سارا با تجربه با دانش با علم دكتر خوبي است

  2. کاربر روبرو از پست مفید محمدابراهیمی تشکرکرده است .

    محمدابراهیمی (چهارشنبه 13 آبان 88)

  3. #22
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: چند کلمه با موطلایی


    سه بچه خوک

    يكي بود ، يكي نبود ، زير گنبد كبود در جنگلي، خوكي با سه پسرش زندگي مي كرد . اسم بچه ها به ترتيب مومو ، توتو ، بوبو بود .

    يك روز مادر خوكها به آنها گفت :” بچه ها شما بزرگ شديد و بايد براي خودتان خانه اي بسازيد و زندگي جديدي را شروع كنيد . “




    مومو كه از همه بزرگتر و از همه تنبل تر بود پيش خودش فكر كرد چه لزومي دارد كه زيادي زحمت بكشد براي همين با شاخ وبرگ درختها يك خانه براي خودش ساخت .توتو كه كمي زرنگتر بود با تنه درختها يك خانه چوبي ساخت . بوبو كه از همه زرنگتر و باهوشتر بود با سنگ يك خانه سنگي محكم ساخت .


    مدتي گذشت ، يك روز مومو جلوي خانه ، در حال استراحت بود كه گرگي بدجنس او را ديد . گرگ تا اومد مومو را بگيرد ، مومو فرار كرد و به خانه رفت و در را بست . گرگ خنديد و گفت :” حالا فوت مي كنم و خونه ات را خراب مي كنم و تو رو مي خورم . “ بعد يك نفس عميق كشيد و فوت كرد . چون خونه مومو محكم نبود بلافاصله خراب شد . مومو ترسيد و شروع به دويدن كرد




    رفت ورفت تا به خانه توتو رسيد .در زد وفرياد كشيد : ” توتو ، توتو در را بازكن گرگه دنبال من است . “

    توتو در را باز كرد و گفت :” نگران نباش خانه من محكم است و با فوت گرگه خراب نمي شه .“

    گرگه كه مومو را دنبال مي كرد به خانه توتو رسيد و قاه قاه خنديد و گفت :” الان فوت مي كنم و خونه شما را خراب ميكنم و هر دوي شما رو مي خورم . “ بعد فوت كرد ولي چون خانه توتو محكم بود خراب نمي شد



    آخر سر گرگه خسته شد ، پيش خودش فكر كرد كه حالا چكار كنم . بعد يك چيزي به ذهنش رسيد و پيش خودش گفت :” چون خونه توتو چوبي هست اگر آنرا به آتش بكشم ، خوكها مجبور مي شوند كه بيرون بيايند بعد آنها رامي گيرم ومي خورم .“ براي همين خانه توتو را آتش زد




    دود همه جا را پر كرده بود ، خوكها نمي توانستند نفس بكشند براي همين از در پشتي فرار كردند و به خانه بوبو رفتند . در زدند و فرياد كشيدند : ” بوبو درو بازكن گرگه دنبال ماست . “
    بوبو بلافاصله در را باز كرد و به آنها گفت كه نگران نباشند





    ، گرگه كه دنبال آنها بود ، رسيد و دوباره قاه قاه خنديد و گفت :” چه بهتر حالا هر سه شما را مي خورم . “ بعد شروع كرد به فوت كردن ولي هر چه فوت كرد خانه بوبو خراب نشد ، فكر كرد آن را آتش بزند ولي خانه سنگي بوبو آتش نمي گرفت .



    بعد سعي كرد از دودكش وارد خانه شود . همان موقع خوكها بخاري را روشن كردند و دم گرگه آتش گرفت . گرگه فرياد كشيد و از لوله دودكش بيرون پريد و به سمت جنگل فرار كرد .



    بعد از آن ماجرا مومو و توتو فهميدند كه هر كاري را بايد به بهترين صورت انجام بدهند تا خطر كمتري آنها را تهديد كند .

    بوبو هم به آنها قول داد در ساختن خانه جديد به كمكشان كند




    مهربانی مورچه


    مورچه تو رختخوابه
    دلش مي خواد بخوابه
    اما مي بينه بچه
    خوابيده مثل غنچه
    مي ترسه بيدار بشه
    از همه بيزار بشه
    گريه كنه زار و زار
    صداش بره تا بازار
    پستونك وشير بخواد
    شيره ي انجير بخواد
    مورچه كه مهربونه
    مثل خدا مي مونه
    بدون هيچ بهونه
    مي ره به آشپزخونه
    كنار گاز مي خوابه
    با روي باز مي خوابه


    منبع

  4. 3 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (پنجشنبه 26 آذر 88)

  5. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 96 [ 15:33]
    تاریخ عضویت
    1387-11-29
    نوشته ها
    1,732
    امتیاز
    22,684
    سطح
    93
    Points: 22,684, Level: 93
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 666
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4,250

    تشکرشده 4,202 در 1,430 پست

    Rep Power
    189
    Array

    RE: چند کلمه با موطلایی





    انواع عروسك هاي ملوس براي موطلايي گل.......




  6. 5 کاربر از پست مفید parnian1 تشکرکرده اند .

    parnian1 (شنبه 28 آذر 88)

  7. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 آذر 90 [ 09:03]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    1,274
    امتیاز
    12,573
    سطح
    73
    Points: 12,573, Level: 73
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 277
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,481

    تشکرشده 3,465 در 1,036 پست

    Rep Power
    144
    Array

    RE: چند کلمه با موطلایی

    سلام
    موطلایی همه بهت عروسک دادن بجز من

    منم الان برات عروسک میذارم و چون خودم دارا و سارا رو خیلی دوست دارم عروسک دارا و سارا بهت هدیه میدم

    خوشت میاد خاله جون ؟







    این یکی طرح جلد یه کتابه که اگه داشته باشی خوبه












  8. 3 کاربر از پست مفید m.mouod تشکرکرده اند .

    m.mouod (شنبه 28 آذر 88)

  9. #25
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: چند کلمه با موطلایی







  10. 2 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (شنبه 28 آذر 88)

  11. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    77
    Array

    دزده و مرغ فلفلی


    توی ده شلمرود
    فلفلی مرغش تک بود
    یه ده بود و یه فلفلی
    یه مرغ زرد کاکلی

    یه روز که خیلی خسته بود
    کنج اتاق نشسته بود
    یه دزد رند ناقلا
    شیطون و بدجنس و بلا
    اومد و یک کیسه آورد
    کاکلی رو دزدید و برد
    تنگ غروب که فلفلی
    رفت به سراغ کاکلی
    نه آب بود و نه دونه بود
    نه کاکلی تو لونه بود
    داد زد و گفت
    مرغ کاکلی
    توپول موپولی
    دست و پا گلی
    نوک حنایی ، کجایی ؟
    فلفلی هی صدا زد
    اما جواب نیومد
    تنها یه رد پا به جا مونده بود
    اون دوروبرا آقا فلفلی
    قبا به تن
    شال به کمر
    گیوه به پا
    کلاه به سر
    یه کوزه آب
    یه سفره نون
    از توی ده اومد بیرون
    کدخدا گفت
    اوقور بخیر
    مگه با ما قهری فلفلی ؟
    عازم شهری فلفلی؟
    فلفلی گفت
    اون مرغ زرد پا کوتاه
    کاکل حنای نوک طلا
    که صد تومن می خریدنش نمی دادمش
    دزده گرفت و بردش
    میرم که پیداش بکنم
    دزده رو رسواش بکنم
    یکسره رفت ارومیه
    تا ببینه کی به کیه
    اینور و دید اونورو دید
    اینجاواونجا سرکشید
    نه مرغودید،نه دزدو دید
    ازاونجا رفت به تبریز
    منظره هاش دل انگیز
    اینجاواونجا سرکشید
    نه مرغودید،نه دزدو دید
    ازاونجا شد سوار فیل
    یکسره رفت به اردبیل
    کوه سهند و سبلان
    سرکشیده به آسمان
    از پشت کوه سرک کشید
    نه مرغودید ، نه دزدو دید
    از اونجا رفت به آستارا
    شهر قشنگ باصفا
    گوشه کنارا سرک کشید
    نه مرغودید ،نه دزدو دید
    از آنجا بی معطلی
    یکسره رفت به انزلی
    میان دریا کشتی بود
    ماهی به این درشتی بود
    تو کشتی ها سرک کشید
    نه مرغودید ،نه دزدو دید
    از اونجا رفت به شهر رشت
    اینور و گشت ، اونوروگشت
    تو شالیزارها سرک کشید
    نه مرغودید ،نه دزدو دید
    از اونجا رفت به لاهیجان
    مردم خوب مهربان
    شهر به این مصفایی
    سرتاسرش باغ چایی
    یه گشتی توی کوچه خورد
    یه عالمه کلوچه خورد
    اینجارو گشت،آنجاروگشت
    از تنکابن هم گذشت
    عروس شهرهای شمال
    مرکز باغ پرتغال
    از آنجا بامینی بوس
    یکسره رفت به چالوس
    اینجا و آنجاسرکشید
    نه مرغودید ، نه دزدو دید
    از بس که هی بارون آمد
    از آنجاهم بیرون آمد
    نشست توی سواری
    رفت توی شهر ساری
    دومترونیم پارچه خرید
    نه مرغودید ، نه دزدو دید
    از اونجا شاد و خندون
    رفت توی شهر گرگان
    ترکمن های اسب سوار
    دنبال هم قطار قطار
    تودشت و صحرا سرکشید
    نه مرغودید ، نه دزد و دید
    از اونجا بیرون آمد
    رفت توی شهر گنبد
    گنبد قابوس اینجاست
    ببین،ببین،چه زیباست
    اینجا واونجا سرکشید
    نه مرغودید ، نه دزدو دید
    از توی شهر گنبد
    یکسره رفت به مشهد
    وقتی به صحن نو رسید
    یکدفعه کدخدا رو دید
    کدخدا گفت:سفر بخیر
    همه جا رو گشتی فلفلی
    چه طوری مشتی فلفلی؟
    تنها میای تنها میری
    بگو ببینم کجا میری؟
    فلفلی گفت:دارم یه جای دور می رم
    به شهر نیشابور می رم
    هندونه هاش چه عالیه
    حقا که جاتون خالیه
    تو جالیزها سرک کشید
    اینجا واونجا سرکشید
    سوار سوار ، پیاده سوار
    خودشو رسوند به سبزوار
    سرتاسرش باغ هلو
    يا هلوهلوبروتوگلو
    از آنجا رفت به شاهرود
    آب و هواش چه خوب بود
    وقتی رسید به دامغان
    پسته خرید فراوان
    از اونجارفت به گرمسار
    خربزه های آبدار
    از اونجا رفت به تهران
    شهر بزرگ ایران
    شهر نگو ، شهر فرنگ
    هر چی بخوای ، از همه رنگ
    توی شلوغی سرکشید
    نه مرغودید ، نه دزدو دید
    از شلوغی کلافه شد
    عازم شهر ساوه شد
    هواپراز بوی بهار
    زمین پر از باغ انار
    اینجارودید،آنجارودید
    رفت و به شهر قم رسید
    سوهان فرداعلا
    شیرین مثل حلوا
    حلوای تن تنانی
    تا نخوری ندانی
    به شهر کاشان که رسید
    اینجا دوید،آنجادوید
    عقرب و قالی یک طرف
    گلاب عالی یک طرف
    تو گلزارها سرک کشید
    نه مرغودید ، نه دزدو دید
    از اونجا رو به پایین
    رفت به نطنز ونایین
    از اونجا رفت به اصفهان
    اینجا کجاست نصف جهان
    ساختموناش قشنگ قشنگ
    با کاشی های رنگارنگ
    توساختمون ها سرکشید
    نه مرغودید ، نه دزدو دید
    اسباباشو چید توی ساک
    از اصفهان رفت به اراک
    اینجاوآنجاسرکشید
    انگور بی دانه خرید
    چه انگوری چه انگوری
    مثل چراغ زنبوری
    همراه یک مسافر
    شد راهی ملایر
    تو کوچه و تو بازار
    کشمش و شیره بسیار
    اینجا و اونجا سرکشید
    نه مرغودید ،نه دزدو دید
    از ملایر دوان دوان
    دوید به سوی همدان
    بدون هیچ معطلی
    رفت ورسید به بوعلی
    پای پیاده شد روان
    از همدان به باختران
    اینجا و اونجا سرکشید
    چیزی به جز گیوه ندید
    از باختران راه افتاد
    بسوی خرم آباد
    به خرم آباد که رسید
    نه مرغودید ، نه دزدو دید
    از اونجا رفت به دزفول
    هر کی به کاری مشغول
    از اونجا با یه پرواز
    پرید تو شهر اهواز
    وقتی رسید غروب بود
    صحبت تانک و توپ بود
    تو اهواز هم نایستاد
    تنگ غروب راه افتاد
    از توی شهر اهواز
    یکسره رفت به شیراز
    حافظ وسعدی را ببین
    چه دل فزا چه دل نشین
    اینجا دوید،اونجا دوید
    گوشه کناروسرکشید
    نه مرغودید ، نه دزدو دید
    رفت و به شهر یزد رسید
    قطاب و باقلوا خرید
    پشمک و زولبیا خرید
    شد عازم رفسنجان
    از اونجا رفت به کرمان
    شهری که قالی داره
    زیره ی عالی داره
    اینجا و اونجا سرکشید
    نه مرغودید ، نه دزدو دید
    از پشت کوه تفتان
    شدعازم زاهدان
    اینجا و اونجا سرکشید
    یک ردپای تازه دید
    روی شتر سوار شد
    عازم چابهار شد
    دوروبرونگا کرد
    ردپاشو پیداکرد
    این همه آزارم دادی
    بالاخره، گیر افتادی
    حالا می خوای چی کار کنی ؟
    کدوم طرف فرار کنی؟
    نه اینوری نه اونوری
    یه راست برو کلانتری
    ای مرغ زرد پا کوتا
    کاکل حنای نوک طلا
    هی دنبالت دویدم
    رنج سفر کشیدم
    خوب شد که پیدات کردم
    الانه برمیگردم
    می برمت به خونه
    می دمت آب و دونه
    دونه بخور که چاق شی
    سالم و سردماغ شی


  12. 7 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    kamran2007 (شنبه 12 دی 88)

  13. #27
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    RE: چند کلمه با موطلایی

    این قصه مال کتاب سال دوم من بود

    یادش به خیر

    زاغكي قالب پنيري ديد *** به دهن برگرفت و زود پريد

    بر درختي نشست در راهي *** كه از آن مي گذشت روباهي

    روبه پر فريب و حيلت ساز *** رفت پاي درخت و كرد آواز

    گفت: به به چه قدر زيبايي! *** چه سري چه دمي عجب پايي!

    پر و بالت سياه رنگ و قشنگ *** نيست بالاتر از سياهي، رنگ!

    گر خوش آواز بودي و خوش خوان *** نَبُدي بهتر از تو در مرغان

    زاغ مي خواست قارقار كند *** تا كه آوازش آشكار كند

    طعمه افتاد چون دهان بگشود *** روبهك جست و طعمه را بربود




  14. 7 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    بالهای صداقت (دوشنبه 16 خرداد 90)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 04 مهر 93, 23:28
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:48 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.