توي اينجور موارد من فقط دنبال يه ديوار نسبتا نرم ميگردم كه كلمو بكوبم بهش.....................واي من اصلا نميتونم معني صبور بود رو مخصوصا توي اين موارد درك كنم
آفرين ويونا عالي بود
تشکرشده 4,202 در 1,430 پست
توي اينجور موارد من فقط دنبال يه ديوار نسبتا نرم ميگردم كه كلمو بكوبم بهش.....................واي من اصلا نميتونم معني صبور بود رو مخصوصا توي اين موارد درك كنم
آفرين ويونا عالي بود
تشکرشده 1,260 در 376 پست
ویونای عزیز خیلی با مزه نوشتی
من با آنی موافقم منظورم اینه که یکم حساسیت از طرف خودمونم هست مثلا برای من حرف مادرم خیلی قابل هضم تر از حرف مادرشوهرمه حتی اگه بدترین حرف رو بهم بزنه
البته در مورد این قضایا من به غراله هم حق میدم آدم اعصابش بهم میریزه ولی نباید تنش ایجاد بشه هرچه حساسیتت رو کمتر کنی بهتر نتیجه می گیری
mamfred (دوشنبه 27 مهر 88)
تشکرشده 4,202 در 1,430 پست
چه طور بايد اين حساسيت رو از بين ببرم؟
تشکرشده 4,202 در 1,430 پست
دوستان عزيز.....يه خبر خوووووووووووش:P
چون پدر و مادرم يه ماهي مسافرت رفتن......امروز مادر شوهرم مياد زنجان تا به من و خواهرم برسهمن از كسي كمك نميخواااام
خدا به خير كنه....... از غزاله ميترسم.....ميترسم حرفي بزنه يا كاري كنه كه ديگه نشه جمعش كرد!!من خيلي دختر بدي شدم!!! حالا بعدا ميگم كه چرا دختر بدي شدم!!!!الان وقت ندارم بايد برم خونه رو مرتب كنم.....
تا بعد
parnian1 (پنجشنبه 14 آبان 88)
تشکرشده 1,260 در 376 پست
سلام غزاله جونم
اولا خوشحالم گه دوباره برگشتی جات خیلی خالی بود
خانومی سعی کن این یک ماه چشماتو رو همه چیز ببیندی گوشات هیچ حرفی رو نشنون و زبونت هم هیچ اعتراضی نکنه تا پرده ی حرمت بیتون باقی بمونه
بخدا تو همه ی زندگی ها هست
مادرشوهره منم یه موقع هایی یه حرفایی می زنه ولی من باهاش برخورد نمی کنم چون می بینم مامانم هم مشابه همون حرفا رو می زنه و من دل گیر نمی شم پس بهتر از دست مادر شوهرم هم دلگیر نشم
تشکرشده 91 در 45 پست
سلام غزاله جان
تجربه منم توی این زمینه نشون داده که سکوت خیلی بهتر از بحث و مجادله است هرچی گفتند با احترام قبول کن هر چند توی دلت اصلا اعتقادی به اون عمل نداشته باشی. این 1 ماه رو بمنزله یک آزمایش بدون سعی کن وارد هیچ مجادله ای نشی یکبار دیگه هم گفتم بدترین راه برخورد با این افراد مقابله به مثل و مجادله با آنهاست خودتو بکشی هم سر حرفشون می مونند پس بیخود شرائط رو برای خودت سخت نکن.
صبر، احترام و صبببببببببببببر!
خیلی سخته اما نتیجه اش بهتر از مجادله با اینجور آدمهاست
خوش بگذره
ویونا (پنجشنبه 14 آبان 88)
تشکرشده 355 در 115 پست
سلام
عنوان تاپیکتون همون چیزیه که دو هفته ای میشه داره تو ذهن من میچرخه......یه همکلاسی دارم که اعتماد به نفس بالاش داره منو خفه میکنه ....به من میگه اینطوری از استاد سوال نکن استاد فکر میکنه تو خنگی!!!!!! ..... خدا رحم کرده که من شاگرد اول کلاسم ......البته مادر شوهر با همکلاسی خیلی فرق داره .......به نظر من با اشتیاق به حرفاش گوش بده وبعد در کمال آرامش هر کاری دلت میخواد بکن ...اگر هم پرسید چرا ........در کمال خونسردی ولطافت بگو به نظرم اینطور بهتره......البته من نظر سایر دوستان رو نخوندم ....شاید چنین پیشنهادی از جانب سایر دوستان هم شده باشه .....برات در این یک ماه صبر جمیل رو از خداوند خواستارم
چشم بارانی (پنجشنبه 14 آبان 88)
تشکرشده 4,202 در 1,430 پست
سلام
ممنون از همتون من دوباره برميگردم فعلا نميتونم جواب بدم:D
تا امروز همه چي خوب بوده...يه كم فقط حرص خوردم البته كمممممممممممممممممممممم
تشکرشده 4,202 در 1,430 پست
سلام.
ممنون از همتون...راستي من يادم رفته بود بنويسم براي دو روز مياد!!!
امروز مادر شوشوم رفت.................
توي همين دو روز يه سكته ناقص زدم......همه دست و بالم رو خونين و مالين كردم چون دائم حواسم به كار ايشون بود كه نكنه چيزي زمين بريزه....نكنه پلو بسوزه..........نكنه......اجاق گاز كثيف بشه!!!
نكنه با جارو شارژي سفرررررررررررررررررررررره تميييييييييز كنه!!!!!!!
از بعضي كاراش واقعا شاخ در ميارم...احساس ميكنم با اينكه جاي دخترشم اما بيشتر از اون نكات ريز خانه داري و نظافت و ....رو ميدونم!!!انگار با يه مرد توي اشپزخونه همكاري ميكردم!!!!!!
حتي شوشوم هم فهميد اعصابم بهم ريخته از دست مامانش ........
دلم ميخواست داد بزنم و بهش بگم برو بشين لطفا من همه چيييييييييييييييييييييو اماده ميكنم شما فقط بيا نوش جان كن........
نميتونم خونسرد باشم......خواهش ميكنم راه حل ديگه اي بهم بدين.......
نميتونم ببينم هر كاري دلش ميخوادميكنه....جالبه قبلش هم از هم نظر خواهي ميكنه.....
_غزاله جون به عدس پلو كشمش و زعفران هم بزنم؟؟
من::نه من و خواهرم دوست نداريم.......اخه طعمش....
_ باشه مامان جون پس زعفران بده من يه گوشه پلو ميريزم قاطي نشه!!!
.
.
.
.-غزاله جون سالاد شيرازي درست ميكنم خيار و گوجه بده......
-بفرماييد.....
-خيار درشت بده.اينا حيفن!!!
-بفرمايين.....
-پيز درشت بده.......
-پيازش كم باشه چون عصر ميريم مهموني بده!!!
سر سفره ميبينم دو سوم سالاد پيااااااااااااااااااازه.... ....
.
.
.
.
.
دارم برنج دم ميكنم........ميبينم يهو تمام آب برنج خالي شده!!!ميپرسم شما خالي كردين؟؟اين آب نمك بووووووووووووووووود برنج رو خيسونده بودم كه بذارم دم بكشهههههههههههه!!!خونسرد ميگه :اره ديدم عدس داره ميسوزه از اب برنج ريختم رو عدس..........حالا ايرادي نداره از كتري اب بريز روي برنج!!!!
خب مااااااااااادر من به جاي اين كار از كتري آب ميريختي روي عدس به جاي اينكه آب نمك برنج رو خالي كني!!!!
شما باشين چي كار ميكنين؟؟احساس ميكنم هيچي بلد نيست!!!!!!!!!
تشکرشده 91 در 45 پست
غزاله جان خوشحالم که این دو روز رو با تموم سختیهاش تموم کردی. البته اینجور که من فهمیدم شما هم یه کم حساسی. اگه من برات از برخورد با این آدما بنویسم متوجه می شی که مادر شوهر تو یک نمونه ناچیز و شاید قابل تحمل با کمی صبر باشه.
مورد من خیلی ادعای بهداشت و رعایت نکات ایمنی جهت جلوگیری از ابتلا به انواع بیماری ها رو داره. اونوقت مثلا اینقدر با سگ ها بازی می کنه (با ناخن های بلند!!!) و در مقابل اعتراض ما می گه نه سگ کثیف نیست!!!!!!!!!!یا مثلا کافیه یکنفر بگه چربی خونم بالاست دیگه رژیم غذایی طرفو زیر سوال می بره و کلی راهکار درست و نادرست ارائه می ده اما از روز یکه فهمیده چربی خودش بالاست می گه نه من چربی ندارم آزمایشگاه هااصلا دقیق نیستند من بهشون اعتماد ندارم برای همین روش خودمو ادامه میدم!!!!!!!!!!یا اونقدر در مورد تغذیه فرزندان به ما آموزش می ده اونوقت دقیقا هر بار که به خونه ما میاد چون میدونه ما بنمی خواهیم به فرزندمون پفک و چیپس بدیم براش از این پفکهای خانواده هست که خیلی خیلی بزرگه اندازه 20 نفره می خره با چند تا چیپس میاره!!!!!!!!!!مقایسه کن و خدا را شکر کن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)