به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 46
  1. #21
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!

    سلام

    من هم با نظر فیلو سارای عزیز در این که بحث سکوت و نگفتن از مشکلات زنانه و مردانه نیست موافقم

    بزارید من کمی حس درونی آنی عزیزم رو اگر درست تشخیص داده باشم ، بیان کنم .

    آنی گاهی خسته است و مسائلی دارد که دلش می خواهد بتواند دهان باز کند و حداقل برای سبک شدن و در صورت امکان راه کار گرفتن بیان کند اما ....... سکوت می کند ، تصورش این است که این سکوت مردانه است .

    اما به قول فیلو سارای عزیز این سکوت ربطی به مرد و زن ندارد ، بلکه یا به شرایط بر میگردد یا به تیپ شخصیت و خصلت .

    مثلاً اساساً بعضیها درون گرا هستند و بیشتر از آن که مسائلشان را ابراز کنند در درون می ریزند که اگر مهارت و توان حل مسئله رو فاقد باشند که آسیبهای روحی زیادی رو متحمل می شوند ، از طرفی افرادی هم داریم که برون گرایند ، یعنی هر چه دارند بیرون می ریزند و این افراد هم اگر مهارت لازم رو نداشته باشند با مطرح کردن مسائلشان در هرجایی آسیب پذیرند .

    اما این بین کسانی هستند که ترکیبی هستند و به نوعی می توانند متعادل عمل کنند ، اما شرایط آنها به گونه ای بوده که مهر سکوت بر لب زده اند .

    بگذارید کمی با مثال بحث را روشنتر کنم .

    در محیط کار و در میان دوستانم افراد موفقی را شاهدم ، که در یک برهه زمانی دیدم که با همه موفق بودنهای گستردشان ، وقتهایی خیلی آسیب پذیرند ، روی دو تاشون زوم کردم تا پاشنه آشیلهاشون رو بیابم ، و همینم باعث خلق مقاله ای شد به نام " آسیب شناسی افراد موفق " که قصد دارم در آینده وارد تالار کنم .

    یکی از این دوستان وضعیتی داشت که فکر کنم اشاره به آن گره ذهنی آنی عزیز را حل کند .

    ایشان در خانواده در شرایطی بود که اغلب کلید عقل و مورد مشورت بقیه بود ، در محیط کار و بین دوستان هم همینطور ، و بار زیادی روی دوشش بود که با عشق هم آنرا حمل می کرد ، خیلی کمک فکری و روحی .... دیگران بود . اما گاهی خیلی آزرده بود ، با من در مورد بعضی مسائل محیط کار حرف می زد ، اما می دیدم که خیلی چیزها را در درون دارد ، مثلاً از محیط خانواده که درد دل نا گفته وی است ، در محیط کار چیزی که باعث شد من روی اون و یافتن پاشنه آشیل این دوست موفق زوم کنم ، این بود که گاه توقعات و انتظارت درست و به حقی از مافوقها داشت که هرگز بیان نمی کرد و وقتی برآورده نمی شد به شدت آزرده می شد و اعتقاد داشت باید خودشان تشخیص دهند .فقط این مواقع کمی با من درد دل می کرد ( حتی توقع اون هم کاری و در رابطه با حل مشکلات کاری یا دیگران بود نه شخصی ) روی اون که دقت کردم ، دیدم از طرف خود او نگفتن و سکوت ، نیاز طبیعی اش به توجه و همکاری و کمک را پوشانده ، چرا ؟ چون چنان موفق و توانا جلوه کرده که اطرافیان به ذهنشان نمی رسید که او هم مثل بقیه نیازهایی دارد و تا او بیان نمی کرد کسی دقت نداشت . و خود او هم چنان همیشه منشاء خیر بوده و کار دیگران را راه انداخته و قوت روحی و سلامت روحی از خود نشان داده ، که احساس کرده دیگران قدرت درک یا یاری وی را وقتی دچار مسئله ، (حتی اگر نیاز به یک درد دل ساده باشد) را ندارند ، و در محیط خانواده هم احتمالاً ترس از این که اگر ناراحتی یا احساس نیاز از وی بروز کند ، بقیه که از وی روحیه می گیرند تضعیف می شوند و .... باعث سکوتش می شود .

    و خلاصه از آنالیز شخصیتش ، هم سوژه آسیب شناسی افراد موفق را یافتم و به آن پرداختم ، هم درسی گرفتم که اگر چه قبلاً به کار بسته بودم اما فهمیدم باید حفظ بشه و تقویت .

    و اون هم اینه " ما هر چقدر هم توانا باشیم و منشاء کمک و یاری رساندن به دیگران ، و بتوانیم خود را تأمین کنیم در هر زمینه ، باز هم زمانهایی نیاز به کمک دیگران داریم "، که اغلب نامحسوسه و تحقق می یابد ، چون موجودی اجتماعی هستیم و گاه و در مواقع حساس ،محسوس است و باید کمک را واضح بخواهیم ، و درست همین جا این گونه افراد از کمک خواستن پرهیز می کنند ، که یا اطرافیان را در اون حد که بتوانند درکشان کنند نمی بینند ، یا می ترسند اونها ضعف او قلمداد کنند ، و نمی خواهند چنین تصور کنند ، یا می ترسند که اطرافیان او را در ضعف و مشکل ببینند و آنها هم دچار ناراحتی از وضعیت وی شوند که این فرد دوست ندارد دیگران به خاطرش غمی پیدا کنند .....

    نقش این گونه افراد به گونه ای است که اطرافیان هم فراموش می کنند که او نیازهایی دارد که عمده ترین آن " نیاز به توجه " است ، و حتی توقع ندارند که وی را جز در حالت توانمندی و سرحالی و خیر رسانی و.. ببینند و ممکنه حتی سیل توقعات به سوی اونها روانه باشد و او چون آنها را عادت داده که با او چنین باشند ، بار اضافی و طاقت فرسا بر دوش خود متحمل شود ......

    همه ی اینها به نظر من ناشی از یک چیز است " خود فراموشی " که بیشتر اوقات منجر به غرق شدن در اطراف و دیگران و مسئولیتها می شود . و این هم باعث ساخته شدن " لانه سکوت " ، درست وقتی که فرد نیاز دارد بیان کند می شود .

    من خود در برهه ای از زمان به خاطر مسئولیتهایی که به عهده داشتم دیدم اینگونه شدم ، به خودم آمدم و از آن وضعیت دوری کردم .

    اول باید خود خودمان را باور کنیم ( نه فقط باور به توانمندی ، باور به این که ما هم انسانیم و نیازهایی داریم و باید به آن توجه داشته باشیم ) تا خود ما به خود توجه نکنیم ، نمی توان انتظار داشت دیگران به ما توجه داشته باشند .

    امیدوارم تونسته باشم اونچه احساس کردم درد دل آنی عزیزه رو بیان کنم .

    اما کار عملیاتی من برای این بحث ، باز کردن تاپیک
    من امروز نیاز دارم ... است .

  2. 9 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (پنجشنبه 16 مهر 88)

  3. #22
    عضو پیشرو آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!

    مرسی فرشته جان تا حد زیادی درست اشاره کرده ای

    من نه در مسیر زندگی که از کودکی یاد گرفته ام اگر زمین خوردم حتی اگر خونین و مالین هم بودم باید بی صدا و بی گریه بلند شوم و به دنبال پدر و مادرم نگردم تا چه رسد به خواهر و برادر و غیر

    توجه چیست خواهر من ؟!

    شعار من از بچگی این است

    شر مرسان خیر طلبت و نخواستیم

  4. 6 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (پنجشنبه 16 مهر 88)

  5. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: مار اچه می شود ؟!

    نقل قول نوشته اصلی توسط philosara
    [align=justify]. چرا آنی، فرشته، صبا، فیلوسارا، و خیلی از دوستان دیگرمون اینطورند؟ چون صفات مردونه دارن؟ نه!! چون این شخصیتشونه.

    در این جمع ساراست که بیشتر از همه احساساتش رو ابراز می کنه. (rsrs1380 ) چرا؟ چون سارا زنه؟ نه! چون شخصیتش اینطوره.

    حالا در مورد گل مریم چی؟ آیا برخورد خاص گل مریم هم از شخصیت خاصش نشات نمی گیره؟ من می گم همینطوره. کسی مجبورش نکرده که سکوت کنه، ما همه بهش اثبات کردیم که شنوای حرفهاش هستیم.
    . [/align]
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
    [color=#006400]
    مثلاً اساساً بعضیها درون گرا هستند و بیشتر از آن که مسائلشان را ابراز کنند در درون می ریزند که اگر مهارت و توان حل مسئله رو فاقد باشند که آسیبهای روحی زیادی رو متحمل می شوند ، از طرفی افرادی هم داریم که برون گرایند ، یعنی هر چه دارند بیرون می ریزند و این افراد هم اگر مهارت لازم رو نداشته باشند با مطرح کردن مسائلشان در هرجایی آسیب پذیرند .

    اما این بین کسانی هستند که ترکیبی هستند و به نوعی می توانند متعادل عمل کنند ، اما شرایط آنها به گونه ای بوده که مهر سکوت بر لب زده اند .

    **
    ایشان در خانواده در شرایطی بود که اغلب کلید عقل و مورد مشورت بقیه بود ، در محیط کار و بین دوستان هم همینطور ، و بار زیادی روی دوشش بود که با عشق هم آنرا حمل می کرد ، خیلی کمک فکری و روحی .... دیگران بود . اما گاهی خیلی آزرده بود ، با من در مورد بعضی مسائل محیط کار حرف می زد ، اما می دیدم که خیلی چیزها را در درون دارد ، مثلاً از محیط خانواده که درد دل نا گفته وی است ، در محیط کار چیزی که باعث شد من روی اون و یافتن پاشنه آشیل این دوست موفق زوم کنم ، این بود که گاه توقعات و انتظارت درست و به حقی از مافوقها داشت که هرگز بیان نمی کرد و وقتی برآورده نمی شد به شدت آزرده می شد و اعتقاد داشت باید خودشان تشخیص دهند .فقط این مواقع کمی با من درد دل می کرد ( حتی توقع اون هم کاری و در رابطه با حل مشکلات کاری یا دیگران بود نه شخصی ) روی اون که دقت کردم ، دیدم از طرف خود او نگفتن و سکوت ، نیاز طبیعی اش به توجه و همکاری و کمک را پوشانده ، چرا ؟ چون چنان موفق و توانا جلوه کرده که اطرافیان به ذهنشان نمی رسید که او هم مثل بقیه نیازهایی دارد و تا او بیان نمی کرد کسی دقت نداشت . و خود او هم چنان همیشه منشاء خیر بوده و کار دیگران را راه انداخته و قوت روحی و سلامت روحی از خود نشان داده ، که احساس کرده دیگران قدرت درک یا یاری وی را وقتی دچار مسئله ، (حتی اگر نیاز به یک درد دل ساده باشد) را ندارند ، و در محیط خانواده هم احتمالاً ترس از این که اگر ناراحتی یا احساس نیاز از وی بروز کند ، بقیه که از وی روحیه می گیرند تضعیف می شوند و .... باعث سکوتش می شود .
    سلام:

    بحث بسیار جالبی است آنی عزیزم..البته من اصلا مثل فیلو سارا عزیز و فرشته مهربان نمی تونم از اون دیدگاه های عمیق بنویسم چون اصلا نه اهلش هستم و نه مطالعه ای در این باب داشتم ...که بیشترش هم به علت کمبود وقت من است ولی این بحث خوبی است..وقتی این ارسال زیر را خواندم لرزیدم:


    نقل قول نوشته اصلی توسط ani

    به این نتیجه رسیدم که همان سکوت بهتر است و البته دوستان دیگر که مشگلاتی از جنس دیگر داشتند و متاسفانه در تاپیک شرکت نکردند هم از طریق پیام خصوصی همین نظر را اعلام کردند .
    آنی عزیزم این از نظر من مساویست با رورزی که....................
    این فکر از نظر من در بسیاری موارد غلط است و با فرشته مهربان در مورد تفاوت ها ی شخصیت موافقم...چند وقت پیش مقاله ای در تالار خواندن ..درون گرا هستید یا برون گرا و برایم جالب بود که من به شدت برون گرا هستم.....
    و دقیقا انگار از روی شخصبت من مقاله را نوشته بودند..البته مدت زمانی که گرفتار رد عشق شدم دچار کمبود اعتماد به نفس شدم ولی الان نه..اصلا این طور نیست و از ابراز حرف هایم درس هایی یاد گرفتم که اگر اون روزها لب به سخن نمی گشودم هنوز این عیب با من بود..من در حرف زدن چیزهایی اموختم که در سکوتم نیاموختم و این شاید از شخصیت من است چون من اصولا با سکوت بیگانه ام...
    ولی حتی با سکوتم هم اگر گاهی رخ دهد ابراز احساس درونم را می کنم دوست من...برام جالب بود میان خانم های این تالار به راستی شاید تنها من بودم که با وجود شناخته شده بودن در تالار و اینکه دوستان لطف داشتند با پیام یا ایمیل کمکی می خواستند من همیشه اگر پیام خصوصی رد و بدل کردم مساوی آن در تاپیکی احساسم هم گفتم....
    دوست خوبم فیلو سارا بسیار جالب این نکته را بیان کردند..من آدم احساساستی منشی نیستم ولی به راسته روح لفطیفی در تمام مسائل دارم که موجب دردسرهای شیرین و آموزنده برایم شده دوست من....
    خوب این تاپیک در مورد من نیست ...در مورد تک تک ماست..
    من مخالف سکوتم....
    آنی عزیزم چه فکر کرده اید ..شما مگر تا کی می توانی کمک کنی و سکوت کنی؟
    صبا؟ سکوتت برای تو چه معنایی دارد؟آیا تا به حال فکر کرده ای اگر نگویی یا بگویی چه فرقی دارد؟
    گل مریم که مدتی است منتظر درد دلش هستیم....
    نقاب ؟؟ نظرت رادر این بحث ندیدم آیا این همان سکوت است..شما به عنوان یک جوان 20 ساله هیچ سخنی نداری؟من زمانی که 20 ساله بودم پر از سوال بودم.....آیا من که دکتر هستم..فرشته که مشاوره معلم است...تو که رانشناسی خوندی هیچ زمان نیلز به مشورت با من و او و همه ما نداری؟
    من بارها برای مریضی که بیماری سخت داشته موبایلم را برداشتم با رویی زیاد به قدیمی ترین اساتیدم زنگ زدم و مشورت خواستم و فکر نکردم با خود می اندیشند که بابا این شاگرد زرنگ کلاس بود حالا اینو بلد نیست....چون جون مریض مهم تر بوده نه خودم...متوجه منظورم شدید...
    اکثر دوستان که ارسال داشتند جز دسته ای هستند که سکوت اختیار کردند یعنی مشکل ندارند؟من که حداقل می دانم حتی تا حدی مشکلاتشان را ..فقط سکوت می کنند...
    زمانی که من در تاپیک گذر ایام غارتگر خاطره هاست می نوشتم یکی از همین دوستان پیشکسوت به من جمله خشنی گفت:
    چرا وجهه خودت را با بیان این احساسات خراب می کنی؟تو خانم دکتری؟به همه مشورت می دهی اونوقت برای یک موضوع ساده همچین احساساتی را نشون میدی و وجهه خود را خراب می کنی؟بقیه نمی گن این خانم دکتر خودش انگار مشکل داره؟؟

    خوب جوابم یادمه..نه من اصلا فکر نکردم..همان موقع تاپیک را به کیوان گفتم قفل کرد..بعد که فکر کردم دیدم اون تاپیک مال منه اگر باقی بخوان چون من ابراز احساسم را می گم از من ببرند پس اصلا با این کمبود وقت چرا در تالار پست بزنم..من امدم بگویم ..بخوانم..یاد بگیرم..نه سکوت..
    این شخصیت من است..
    چون سکوت کردن را اصلا بلد نیستم...
    شاید فرشته مهربان بهتر بداند که من اصلا نمی تونم سکوت پیشه کنم...وگرنه منم خوب بلدم فکر کنم تصمیم بگیرم ولی وقتی این همه دوست های خوب دارم چرا این کارو بکنم؟
    اینجا کشی مرا نمی شناسد.. چند تا از همین دوستان سر مسئله ای از من خواستند در تالار صحبت کنم..اخرش نکردم چون نشد وگرنه مطمئن باشید اگر می شد می کردم...
    و اما سکوت:

    چرا مثال فرشته مهربان را در بالا اوردم..فرشته جان من را نگفتی؟:P
    من انقدر نمونه بارز مسئله بالا هستم که گاهی دلم می خواست ....برای همین عضو این تالار شدم ..چون نتونستم در دنیای حقیقی نشان دهم من هم نیاز هاییدارم..آنقدر همیشه خندیدم و پایه های هر مشکلی در دوستان و خانواده و محیط کار بودم که نتونستم از خودم بگم..روزی که برای نامزدم کنار یکی از دوستانم اشک ریختم باور نمی کرد..این تویی.؟ولی برای شما من بسیار اشک ریختم....
    این است که من را پایبند تالار کرد...
    من علت سکوت آنی ..نقاب..کیوان ...صبا..گل مریم....فرشته...و .... را نمی دانم ولی دوستان اینجا ما محازی هستیم با احساسات حقیقی که بهم داریم و هر بار کسی دلی گشود مثل من...شاد ...کمک های زیادی به سویمان روان شد و من وجهه از دست رفته ای ندیدم....
    وجهه ما به یک یا دو بار درد دل ما نیست....
    به مرام و منش ماست...
    ما هم را ندیدیم ولی من می توان از روی نوشته...فرشته..کیوان..نقاب..ف لو سارا ..آنی بفهمم الان چه حسی دارد و چشمان ندیده شان را تصور کنم و از جان برایشان مایه بگذارم..
    خب چرا یکبار امتحان نمی کنید...ببینید چه می شود؟
    مطمئن باشید زمین به اسمان نخواهد رسید..من قول می دم این طور نشه...
    انی ....اصلا راجع به سوالات جوابی ندادم نه...؟و به زیبایی دوستان تحلیل نکردم..من از پس کلمات روان زندگی می کنم نه از پس کلمات درشت...از پی فلسفه ذهنی خودم نه چیز دیگر....دوستان در ان باب زیاد سخن گفتند...
    من نمی دانم چرا سکوت می کنند چون من زاده سکوت نبوده و نیستم......
    همه ما خوبیم..ولی دوستان پیام های در پستو که زیادند گاه با نوشتن ما چنان نتیجه عالی دارند که باور نمی کنید..امروز من شادم چون تک تک شما در ان روزهای سخت مرا یاری کردید پا به پای دوستان حقیقی من...
    بیایید یکبار جور دیگری باشیم..
    آنی..کیوان....وهمه همه .......ایا یدک کشیدن پیشکسوت و مدیر و روانشناس و دکتر..معلم.......... دلیل خوبیست برای صحبت نکردن؟

  6. 7 کاربر از پست مفید سارا بانو تشکرکرده اند .

    سارا بانو (پنجشنبه 16 مهر 88)

  7. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    210
    Array

    RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!

    با سلام خدمت شما دوستان و هم پیمانان تالار همدردی.. خسته نباشید.
    عجب بحث جالب و پویایی است که جا دارد از "آنی" گرامی و تمام دوستان شرکت کننده یک تشکر ویژه داشته باشم..متشکرم

    اما همینک به این فکر می کردم که در این دنیای مجازی افراد چقدر ناشناس هستند ولی هستن.!
    اگر در این تالار عضوی دچار مشکلی شد او را همیاری می نماییم...به او امید می دهیم و هزاران کار دیگر... حتی تا آنجایی که انی عزیز و شما دوستان آنقدر به فکر اعضا هستید که ""سکوت"" انان را نشانه ای می دانید برای ..........

    کاش قدری در دنیای حقیقی نیز ...کاش در دل هر فرد حقیقی نیز سیستمی وجود داشت به نام :

    تالار همدردی...می توانستیم افراد آنلاین دل خود را ببینم ...نظراتشان را بشنویم و درکشان کنیم

    کاش همانند امروز که سکوت اعضا ما را نگران می سازد ..سکوت پدر مادر و همسر نیز ما را آشفته می کرد و در صدد راهی بودیم برای ......

    ولی بسیار آسان است ...حال چه؟؟
    تبدیل ""کاش ها"" به ""هست ها"".
    .................................................. ...............
    دوستان و اعضای محترم تالار همدردی..""آنی"" یک فرمول را پیدا نمود و شما تا آخر راه حل پیش رفتید. اما نه با ""فرمول"" ارائه شده توسط ""آنی""....بلکه هر کس با فرمول خاص خودش

    و این صورت مسئله است نه سکوت و حرف زدن......!!!
    صورت مسئله بسیار آسان بود.... آنی سوالی کرد ..ما هم جوابی دادیم. آنی تشکر کرد ما هم پذیرفتیم.

    اما نمره رو به ""جواب"" نمی دهند به ""راه حل"" درست می دهند.
    .................................................. .......
    آشکار شد....چه آشکار شد؟؟؟
    اولین خطا....او.لین خطا چیست؟؟؟؟ >>> راه حل غلط

    راه حل ....؟؟!! آری راه حل ما با راه حل آنی یکسان نبود....راه حل تو هم با راه حل من یکسان نیست.

    همه شما عزیزان در این تاپیک ""دردودل"" کردید...هر کس به روشی. ولی هیچ کدام آشکارا دردودلتان را مطرح ننمودید.

    یکی در پوشش سوال دردودل کرد ...دیگری در پوشش جواب...دیگری در ارائه راه حل...دیگری در ارزیابی شخصیت...و دیگری در ....

    چرا مگر ما صادق نیستیم یا ...... نه....نه
    نه دوستان ما صداقت بسیار داریم .........اما راه هایمان یکی نیست چون پایه های این بزرگراه حقیقی نیست. هیچ فرد عاقلی ابتدا خانه نمی سازد سپس پایه هایش را بنا کند

    ......................................
    چه تعدادی از شما بزرگوارن توانستید همان گونه که آنی قصد داشت منظورش را برساند... او را بفهمید؟؟؟!

    دردودل کردن یعنی گوش دادن...گوش دادن یعنی پذیرفتن....پذیرفتن یعنی درک کردن... درک کردن یعنی شناختن....شناخت >>> شناختن یعنی تایید کردن؟؟؟
    ......
    شما مرا تا چه حدی می شناسید؟؟ از راهنمایی هایم...از شیطنت هایم... از مدیریتم .. از چه؟

    شاید بگویید از سخن گفتن .....آری سخن گفتن زمینه اولیه شناختن است ولی در زمینه پررنگ تر دیگر به نام دنیای حقیقی.
    ...........................................

    ما نسبت به همنوع خود محبت داریم...از خوشحالی او شاد و از غمگینیش نالان می شویم...
    ولی تعهدی به کسی نداریم. وظیفه شاید....

    وظیفه نباید معطوف و برخاسته از تفکرات ذهنی باشد...زیرا ذهن علاوه بر اینکه دریافت می کند قادر به پردازش نیز است و همچنین توانایی بوجود آوردن موضوع جدید را دارد.

    ذهن دریافت می کند و برحسب آن می سازد....ساخت جدید تعهد جدید می طلبد برای اینکه توانایی غلبه و حیاط داشته باشد.

    بنابراین ما خود به خود می سازیم....چه را؟؟>>>> ""مسئولیت های خودساخته را"""
    .......................................
    برای ذهن فرقی ندارد دنیا مجازی باشد یا حقیقی...او دریافته ها را پردازش می نماید.
    ذهن تنها آن چیزی را پردازش می نماید که توسط گیرنده ها قادر به ""دریافت"" باشد

    پس ذهن می پذیرد تنها صورت قضیه را. ادراک و احساس چه جایگاهی دارند؟؟
    .................................................. ...............................

    گاهی برای بیان یک سخن....دشوارترین راه را برمی گزینیم>>> همانند راه خود بنده

    یعنی ابتدا دادن توضیحاتی برای اثبات اینکه من نیازی به دردودل ندارم...آوردن هزار بهانه چه با درگیر ساختن ذهن خواننده ...چه با حاشیه کشاندن مطلب....چه با تحلیل و ارزیابی شخصیت دیگری ...و چه با گلایه.

    زیرا غروری دارم...غرور من تبدیل به ""باور"" من شده....باور من در روح من رخنه کرده.
    روح من تشنه محبت است ولو غیرمستقیم....ولو بدون نیاز به بیان کردن.... ولو

    انتقال شادی ...دلیل و بهانه نمی خواد..... روی دیگر سکه در این "بی بهانگی"" خلاصه می شود.



    دو روز پیش بی بهانه با ""راننده ی تاکسی"" دردودل کردم.
    رادیو روشن بود ....و مجری می گفت>> فردا روز جهانی کودک است..<<< به یکباره "راننده" صدای رادیو را بلند کرد و صبر کرد تا گزارش تمام شود.

    سر بحث را خود باز کردم....به شوخی گفتم ::"ببینیم بابای من چی میخره"". این شد که یک ربع تا رسیدن به مسیر و در ترافیک با یکدیگر هم سخن شدیم...
    او می گفت کاش امروز خدا روزیم را برساند تا فردا برای نوه های خود هدیه مناسبی تهیه نمایم می گفت:: یک لحظه خنده آنان را با دنیایی عوض نمی کنم.

    دردودل کردم...یک ربع تمام شد و به مقصد رسیدم در جواب آخری و دردودل آخری به او گفتم:: بابا جون خداحافظ.(من به پدربزرگ جون میگم بابا جون).

    به همین آسودگی.....به همین روانی...به همین زیبایی.

    انسان هنگامی که لبریز شد ....خودبه خود می گوید و طلب نیاز دارد تا ارضا شود.
    .................................................. .....

    هنوز لبریز نیستم. اگر هم لبریز باشم فکر نمی کنم از فاصله کوچه تا پای کامپیوترم ارضا نشوم...زیرا هنوز پیرمردان حقیقی بسیاری می شناسم که پذیرای سخنان مجازی من هستند.
    ..............................

    نکته حاشیه ای::""بنده در همان ابتدای باز شدن تاپیک نظری دادم ولی چون هم زمان با ارسال خود انی بود و بنده متوجه نشده بودم در واقع جوابم را گرفتم و نظر خود را حذف کردم زیرا همانند سوال و به نوعی جواب بنده رادوست دیگری ارسال کرده بودند ......و اینکه در دانشگاه بودم و سرگرم و تنها به زدن دکمه تشکر اکتفا نمودم.""
    ......................
    با سپاس از شما عزیزان

  8. 6 کاربر از پست مفید حسین پور تشکرکرده اند .

    مصباح الهدی (شنبه 13 اردیبهشت 93), حسین پور (جمعه 17 مهر 88)

  9. #25
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array

    RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!

    دوستان عزیز

    این که افرادی که نام برده شده اینجا درد دلی بیان نکرده اند نباید لزوماً چنین پنداشته شود که سکوت است و نمی خواهند بیان کنند .
    اولاً >> گاه روشها برای بیان حرف دل متفاوتاست ،
    ثانیاً >> گاه ممکن است فردی دغدغه هایی که نتواند از پس آن برآید نداشته باشد ،
    ثالثا >> یکی مثل خود من در اغلب کارهای حساسی که حتی یقین دارم که تصمیم مناسب را گرفته ام ، گاه برای اطمینان بیشتر ، یا برای دریافت نظر از زوایا و نگاههای دیگر با دوستانی مشورت می کنم ، البته در دنیای حقیقی .
    و چون در دنیای حقیقی نیازم رفع می شود ، پیش نیامده که احتیاج به طرح مسئله ای در دنیای مجازی کنم ، البته در مواردی که حاصل یک تجربه را مفید به حال دوستان دیگر دیده ام آنرا با عناوینی در تالار آورده ام و خواهم آورد که همین نشانه ی عدم سکوت در وقت مناسبه ، مثل تاپیک
    تأثیر ابراز احساس

    بنده حتی گاه در مورد مشکل یکی از دوستان تالار با دوستان حقیقیم مشورت داشته ام از جمله اهل فن آنها . و یا در موارد خاصی که نیاز به مشورت یا طرح مسئله پیدا می کنم ، به فراخور نوع مسئله یا مشورت دوست خاصی را به کمک می طلبم . و .....

    پس ( با این تفاسیر ) عدم طرح مسئله به طور واضح بیانگر فرار از طرح آن نیست و می دانم حتماً برای بعضی از دوستان دیگر نیز چنین است .

    و دوستان خوبم!

    شنیده اید که گفته اند :

    هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد ............... نه هر که سر بتراشد قلندری داند

    می خواهم بگویم ، سکوت و عدم سکوت در جای خود مناسب است ، نه مطلقاً سکوت ، و نه همیشه داد سخن سردادن . بلکه هر وقت هر کدام تدبیر مناسب باشد ، عقل حکم می کند که به کار گرفته بشود . به نظر من این مهمه ، نه اصرار بر اینکه آنانی که راه سکوت را برگزیده اند لب به سخن بگشایند و یا آنان که همیشه در سخنند سکوت کنند . به اعتقادم بهتر اینه که کاربرد درست هر کدام از دو مهارت را مطرح کنیم .

    بهتر آن است که احساس آن که در این زمینه سئول کرده را دریابیم ، تا به او کمک کنیم که پاسخ درست را بیابد .

  10. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (جمعه 24 مهر 88), مصباح الهدی (شنبه 13 اردیبهشت 93)

  11. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 اسفند 89 [ 16:24]
    تاریخ عضویت
    1388-1-18
    نوشته ها
    519
    امتیاز
    5,952
    سطح
    50
    Points: 5,952, Level: 50
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,677

    تشکرشده 1,685 در 458 پست

    Rep Power
    67
    Array

    RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!

    [align=justify]آنی عزیزم

    شاید در دنیای حقیقی، اون شخصیتی که دیگران از شما در ذهن دارن، باعث بشه نتونید خیلی حرفها رو بزنید. اما اینجا اینطور نیست.

    برای ما از واضحاته که شما هرقدر هم که محکم باشید، باز هم "دل" دارید، "درد دل" دارید ...

    مهم نیست از کجا شروع می کنید، از اول، یا آخر ...

    از درد زمین خوردناتون، یا از هر درد دیگه ای ...

    فقط بنویس آنی ...

    بنویس ...[/align]

  12. 4 کاربر از پست مفید THEN تشکرکرده اند .

    THEN (دوشنبه 27 مهر 88)

  13. #27
    عضو پیشرو آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!

    حرفهایم از جنس تالار نبود و حل شد .

    البته تجربه خیلی دردناکی بود ولی به هر روی گویی گاهی درد هم راه حلی است !

    از سارا ی نازنین و خانم دکتر و r12و سایر دوستان تشکر می کنم .

  14. 7 کاربر از پست مفید ani تشکرکرده اند .

    ani (دوشنبه 27 مهر 88)

  15. #28
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 24 خرداد 00 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    محل سکونت
    سنندج
    نوشته ها
    2,798
    امتیاز
    71,961
    سطح
    100
    Points: 71,961, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran50000 Experience PointsSocialTagger First Class
    تشکرها
    9,001

    تشکرشده 10,163 در 2,191 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!

    سلام aniگرامی احساس میکنم که شما هم دارید به دلیل سکوت نزدیک میشوید البته از نوع تجربه کردن,که زیاد خوشایند نیست؛
    در کنار مواردی که در ارسالهای قبلی خود نوشته ام نقل قول زیر را هم اضافه میکنم
    نقل قول نوشته اصلی توسط ani
    حرفهایم از جنس تالار نبود....

  16. 3 کاربر از پست مفید keyvan تشکرکرده اند .

    keyvan (سه شنبه 28 مهر 88)

  17. #29
    عضو پیشرو آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    425
    Array

    RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!

    کیوان چه بگویم ؟!
    که نگفتنم بهتر است.

  18. کاربر روبرو از پست مفید ani تشکرکرده است .

    ani (سه شنبه 28 مهر 88)

  19. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: چرا بعضی اعضاء در مورد مشکلاتشون سکوت می کنند؟!

    نقل قول نوشته اصلی توسط ani
    نگفتنم بهتر است.
    آنی عزیزم سلام:

    خوشحالم باز گشتی ....خیلی زیاد...

    آخه من اصلا نمی فهمم چرا؟
    کاش صحبت می کردید..نه ریز و درشت قضایا ..شما شروع کن گفتن ما قول می دیم سوال نپرسیم!!

    چرا نگفتنتون بهتره؟
    من حقیقتا نگران این موضوع هستم ..بابا من یک پیشنهاد دارم....
    می خواین حرفاتونو بگید من بگم!!!!!!!!!!!!!!!!

    شوخی کردم....کمی برون گرایی هم انی عزیزم گاهی بد نیست ها...
    من منتظرم...


  20. 3 کاربر از پست مفید سارا بانو تشکرکرده اند .

    سارا بانو (چهارشنبه 29 مهر 88)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 61
    آخرين نوشته: جمعه 17 اردیبهشت 95, 22:06
  2. ماموریت این دو فرشته چه بود .... ؟؟؟؟؟؟ هاروت و ماروت
    توسط parsa1400 در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 فروردین 94, 06:46
  3. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 13 مرداد 91, 19:56
  4. تفاوت سنی 8 سال، آیا از یک نسلیم؟
    توسط jodiabot در انجمن تفاوت سنی در ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 05 فروردین 90, 23:53
  5. تشخیص تفاوت میان عشق و شهوت !!!
    توسط erfan25 در انجمن عشق
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 16 آبان 88, 13:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.