ما غافلیم . ما حواسمان پرت شده ،
یا پرت آنچه داریم یا پرت آنچه نداریم ، آن یکی به خرکیفی و این یکی به حسرت .....
یا مشغول سرخوشیهایمان هستیم یا مغموم ناخوشیها ......
یا حسرت دیروز از دست رفته را داریم یا ترس فردای نامده را .....
خلاصه حواسمان به خیلی چیزها پرت و مشغول است و ترا نمی بینیم که مرتب می گویی :
« بنده من ، همه چیز را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم ، از من مگریز »
و افسوس که این اشتغالات از این اوج ندای عاشقانه غافلمان می کند .
همه را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم
می دانم اگر پسری به دختری ، شوهری به همسری بگوید تو مال منی ، مال خودمی ، چه حالی می شود ؟؟؟؟؟
و این کلام عین کلام خودت هست یعنی « حدیث قدسی» هست و حرف ما نیست . تو که هستی مطلقی و همه هستی در یدقدرتت وقتی بگویی تومال منی ، چه حالی بشویم خوبه ؟؟؟
وقتی شوهری به زنی یا پسری به دختری چنین بگوید ، (تازه آنها که داشته هاشون هم محدود هست ) ،اون زن و دختر دوست دارند هرکاری از دستشون بربیاد برای خوشنودی طرفشون بکنند ، حالا اگر ترا باور کنیم و یقین داشته باشیم این کلام عین حقیقت از سوی توست ،چها که نخواهیم کرد :
آن کس که ترا شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خان و مان را چه کند
دیوانه اش کنی هردو جهانش بخشی
دیوانه تو هـــردو جهـــان راچـــه کند
فقط باور می خواهد و اعتماد ..........
عمق این کلامت را به تحربه در زندگی فهمانده ای . وقتی دیدم فقط کافیه در راهی که ترسیم کرده ای مراقب باشیم که از خط خارج نشویم ، از خط تو خارج نشویم ، که همه طبیعت و هرچه در عالم هست را مأمور ساخته ای تا کمر به خدمت ببندند تا کارهایمان روبراه شود .دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد و اگر در مسیرت باشیم از این سرویس دهی برخوردار می شویم ، گاه با جلوه هایی معجزه وار !!! ........ حتی در روند
علاقه مندی ها (Bookmarks)