موضوع: به اميد ديدار

انی عزیز من امید واری رو و صبر رو وروشن دیدن رو حداقل تو این تالار از شما اموختم
شک ندارم که باز ما بچه های تالار باز مقابل صبر شما کم خواهیم اورد
امیدوارم پدرتان هر چه زودتر سلامتی شون رو بدست بیارن

سلام انی عزیز امیدوارم هر چه زودتر پدر خوب شود من دعا می کنم پدر شفا پیدا کند منتظر بازگشت به تالار هستیم

سلام آني عزيز

ميدونم كه در اين زمان سخت تنها دعا ميتونه درمان كار باشه ، دعا ميكنم كه در سلامتي باشيد و آرامش
ببخشيد كه اينجا اين موضوع را مطرح كردم ، نخواستم تاپيك جديد ايجاد كنم . توسط يكي از دوستانم متوجه شدم كه مادر يكي از بچه هاي تالار خوب نيست ، بيمار هستند و در يمارستان بستري و ايشون خيلي نگران و دلتنگ براتون پيغام داشت كه ، همه تون براي شفاي مادرش دعا كنيد به اميد اينكه همه پدر و مادرها سالم و سلامت بالاي سرمون باشن

اميدوارم اگر دلهاي سرسبزتون لرزيد براي اين دوستمون و شفاي مادرش حتما دعا كنيم و براي همه بيماران و همه پدرها و مادرهاي عزيز اميدوارم كه خداوند به دلهاي پاكتون اجر بگذاره و خوشبختي نصيب همه شما بكنه ...

[img][/img]

سلام دوستان

من از دوستمون سایه های ماه خواستم زحمت بکشن و ایم موضوع رو مطرح کنن چون فکر می کردم اکانت خودم کار نمی کنه ! خییلی ممنون دوست عزیز که زحمت کشیدی.

همونطور که دوستمون گفتن مادر یکی از دوستان مشترک مون حال مساعدی ندارن و توی بیمارستان بستری هستن و دوستمون خییلی از این بابت نگران هستن .ازتون می خوام حالا که وقت دعا و نیایش هم هست از ته دلهای پاکتون برای شفای مادرش دعا کنین به این امید که ان شاء الله هر چه زودتر سلامتی شون رو به دست بیارن .

از همه شما همدردای خوبم ممنونم.

سلام دوستان همدرد عزیز

از اینکه برای مادر دوستمون دعا کردید واقعا" ممنون و سپاسگزارم .

به لطف خداوند بزرگ و دعاهای شما عزیزان مادر دوستمون حالشون خوب شده و از امروز هم

تشریف بردن محل کارشون .الحمدالله

متشکرم

برگشتم .
همانطور كه قول داده بودم .
در اين مدت مشغول بستن كوله بار خويشاوندي و خوني سفر پدر بودم . پدر را سربلند ، همانگونه كه بايد ، راهي سفر ابدي اش كردم .

هيچ احساس بدي ندارم شايد يك كوچولو حس دلتنگي .

پدرم ، در روز 28 تير ماه ساعت 4 صبح و در سن 64 سالگي در آغوش من پروانه شد. پروانه شد و چه زيبا بال كشيد و رفت . آب هم پشت سرشان ريختم . از زير قران هم ردشان كردم . به پدرم گفتم : برو بابا سفرت به سلامت . به اميد ديدار .

چشمان و دهان نازنين پدرم را بستم ، دستهاو پاهايشان و.... پيشاني شان را بوسيدم و ملحفه سفيد را به روي صورت پدر كشيدم ، با آرامش ، همانگونه كه بايد .

لحظات ناب و باشكوهي را با پدر، استاد و پيشكوت زندگي ام گذراندم .

محترمانه وبي هيچ اشك و آهي با هم خداحافظي كرديم . پدرم لبخند مي زدند . حس رضايت را در صورتشان ديدم .

و من تازه برگشته ام . همانگونه كه قول داده بودم . از پدر آموخته ام كه خلف وعده كار قشنگي نيست .

دست يكايك شما نازنين دوستان را مي بوسم . شگفت زده شدم وقتي اين همه محبت را بي ريا و بي چشمداشت بدرقه راه بابا ديدم .

نازنين دوستان ناديده ام
بدون اينكه بدانم با من ، در بستن كوله بار سفر بابا همكاري كرديد ؟! دستتان را مي بوسم .

بله .
امروز بابا حالشان خوب خوب است . ديگر از بيماري و سرطان و درد بي تاب نمي شود . خدارا شكر .

دوستتان دارم و از طرف پدرم و خانواده ام و در نهايت خودم از تمام محبتهايتان تشكر مي كنم .

فردا مجلس ختم پدرم است .

خدارا شكر مي كنم كه اين مادر هم بهبودي يافته اند . شفا ، شفا ست . چه به روش پدر شفا به دست آيد و چه به روش مادر نازنين دوست ناديده و مشترك .

ani گرامی تسلیت میگم . برای پدرت از خدا طلب آمرزش میکنم . روحش شاد .
از برگشتنت به تالار هم خیلی خوشحالم .

سلام بر "مادر بزرگوار" تالار "انی" گرامی.
تسلیت بنده فرزند کوچک تالار را نیز پذیرا باشید.

استواری و بزرگواری شما را می ستایم....و همواره بوسه می زنم بر دست پدر بزرگوارتان که پروانه شد...و می گویم..::درود بر پدری که چنین فرزندی پرورانده.

نمی خواهم بگویم "ما را هم در غم خویش شریک بدانید" ..زیرا می دانم "غمی" ندارید بلکه با همان روحیه متعادل در تمام عرصه زندگی پذیرای سختی ها و ناملایمات بوده اید البته می دانم پروانه شدن پدرتان .....هر چه بیشتر پروانه ماندن را به ما یادآور می شود.

امیدوارم از این پس بازهم شاهد حضور گرمتان در تالار باشیم.

انی عزیزم
تسلیت میگم ،ان شالله سفر پدر تون پر از ارامش براشون باشه و در جایگاه ابدی در اغوش پروردگار باشند