به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 115
  1. #51
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 تیر 90 [ 23:16]
    تاریخ عضویت
    1387-4-01
    نوشته ها
    292
    امتیاز
    5,107
    سطح
    45
    Points: 5,107, Level: 45
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    696

    تشکرشده 713 در 214 پست

    Rep Power
    45
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    بسم الله النور النور
    سلام
    اعتکاف امسال رنگ و بوی شهدا را داشت ، به خاطر شهدای چند ماه پیش توی قضیه بمب گذاری دل همه هوائی بود و دل ما نیز .
    غریب آشنای عزیز باید بودی و می دیدی اون جمع را تا امیدی به اندازه سال ها در وجودت شکل بگیره .
    یا علی
    منم بچه مسلمان !!! کتابم هست قرآن رسولم داده فرمان .. که وقت صحبگاهی .... کنم شکر الهی ..

  2. #52
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!


    زعشقت سوختم ، ای جان کجائی
    بماندم بی سرو سامان ، کجائی


    عزيزان سلام
    بازم غريب آشنا و انبوهی از حرفهایی که با شما- که در حقیقت خودش هستید- میزنه.
    راحت و آرام، گویا با خودش زمزمه می کنه. چرا که وجود شما را از خودش جدا نمی دونه.
    مي خوام امروز با ادبيات جواد حرف بزنم:

    شیرینی یه دلتنگی و غم بر تنم نشسته ، با خبر میشم که دوست، داره در میزنه ، در قلب منو اون میزنه.
    غم ، پیام شیرین دوسته .
    وقتی دلم می گیره ، احساس دلتنگی بهم دست میده ،
    میدونم ، او داره صدام می زنه ، او داره به در میزنه ،
    من به اشتباه تصور میکنم ، فرد دیگه ایه ، و همیشه هم اشتباه می کنم .
    وقتی شکمم رو ، تا توی گلوم پر می کنم.
    وقتی تنم رو می اندازم روی تشک نرم و گرم و برای خودم یک موسیقی دلچسب هم ، می زارم ؛ همون موقع که ، از همه عالم و آدم ، بی خبر می مونم ، و دنیا رو تو خودم خلاصه می کنم ؛ گرچه به ظاهر بی خیال دنيام و راحت ، ولی اون موقع ، دوست نیز مرا به حال خود رها میکنه ، میگه بزار با همین رفاه و خوشگذرانیش حال بکنه ، اوکجا و عشق من کجا !
    کسی که چون بچه ها دنبال شکلات و پفک و پشتک زدن هست!
    کسی که دنبال فخر فروشی بچگانش به این و آن هست!
    اون که رنگ لباس و ماشینش رو با رنگ قفسه کتاب ، ست می کنه! و به همه اونهایی که از این سرمایه های عظیم ! بی بهره اند پوزخند میزنه، یا بی توجه هست ؛ بگذار که توی خودش بمونه و بپوسه .
    بگذار خنده مستانه اشان گوش بچه های گرسنه و دوره گرد را کر کنه، بگذر برای همیشه هر چه یتیم و هر چه دردمنده ، از منظر چشمونشون دور باشه ، بگذار همین طوری بروند جلو تا لب گور ، و هرگز« لذت درد دوست» را نچشند.
    آری ، وقتی هم ، بدون اینکه کم و کاستی داشته باشی ، غمی شیرین به جانت می نشینه، و اشکی آروم بر گونه ات می لغزه ، وقتی پوست می اندازی ، نمی دونی این صدای شیرین و نزدیک از کجا می آید و تو را به خودش می خونه، آروم ولی بی قراری ، شاد ولی غمگینی ، و جالب هست که ، بی قراریش وغمگییش اش را چنان دوست می داری که نمی خواهی از دست بدهی.
    مگر نه اینست که هر چه از دوست رسد نکوست ، غم دوست هم از فراموشیش بهتر است. همین که در میزنه ، آدم رو به وجد می آره ، اگر چه با عتاب و روی بر افروخته بکوبه.
    اگر در خروپف های شبانه ، و بدو بدو های روزانه امان غرق شده ایم بدون اینکه بدانیم به کدامین سو و برای چه، و با چه ، و چرا اینگونه شتابان می تازیم، باید بدانیم که عشقمان بی فروغ شده و یار ما را به خود وا گذاشته است.
    اونوقته که اسکناسهامون ، دک و پوزمون ، ماشینمون ، ویلامون ، موقعیت مون ، زیبائی امون ، سوادمون ، علممون و حتی عملممون ، ما را آرامش نمیده . به کجا چنین شتابان می رویم و هر روز نیز از آرامش شیرین کودکی امون ، بیشتر دور می شویم. مگر نه اینست که ما نسبت به سن کودکی، چیزهای زیادتری به دست آورده ایم ، فکر ، سواد ، پول ، فهم ، شغل ، و یک عالمه حرفهای قشنگ قشنگ ، پس چرا به جای آرامش بیشتر ، حتی همون آرامش کودکیمان را نیز از دست داده ایم. پس باید به همه این امکانات و تفکرات و راه وروشها شک کرد. که شاید جاممان را وارونه گرفته ایم . چرا نباید تشنگی امان سیراب گردد و آرامشمان بیشتر.
    اگر تا کنون تاخته ایم ، ولی همواره نسبت به گذشته از خودمان دورتر شده ایم ، و راحتی و آسایشمان را به آینده ای نا مشخص حواله کرده ایم ، باید بدانیم که: داریم برعکس می دویم
    .
    آن ره که می رویم کدام است، تا بازگردیدم که کار خام است.
    نه مذهب ، نه روشنفکری ، نه علم ، نه تفکر ، نه موقعیت اجتماعی ، نه احساسات عاطفی و نه هیچ چیز دیگر به تنهائی ، نمی تواند ما را به سر منزل مقصود ، به تکامل و به آرامش و رشد برساند ، مگر آنکه با خودمان صادق باشیم . شاید مجبور باشیم درجامعه نقش های افراد متشخص را بازی کنیم ، شاید برای دیگران ، خودمان را ، نوعی دیگر جلوه دهیم ولی باید با خودمان رک و راست باشیم.
    باید به خود بگویم: غريب آشنا، رو به کجا می روی ، نسبت به دیروز، آیا به هدفت نزدیکتر شده ای ؟
    اصلا این هدفت چیست ؟
    واقعا این هدف، نهایت توانائی های توست؟ و در ابدیت ساری هست ؟
    یا فقط چند روزه ای را می خواهی با آن خود را تسکین دهی؟
    غريب آشنا ، این همه افتان و خیزان به کجا و برای چه ؟
    فرض کن که اکنون همه امتیازهای این عالم را یکجا به تو دادند ، چه می کنی ؟
    آیا خسران نکرده ای؟
    چرا غريب آشنا، برای همه چیزوقت داری ، به غیر از خودت ؟
    به یک لیوان آب می اندیشی !
    به حرف دیگران را جع به خود ، می اندیشی! .
    به به به و چه چه دیگران نسبت به خودت ، می اندیشی!
    به خانه ات ، به مدرکت ، به خاطره هایت ، به نوع آرایش موهایت و .... می اندیشی! ولی ،
    ولی به خودت هرگز توجه کرده ای!!!
    چه مقدار برای عقب ماندنت از اهدافت اشک ریخته ای! ؟
    چه مقدار بر از دست دادان وقت هایت غصه خورده ای!؟
    چه مقدار به چیزها و خيالات و آرزوهايي اندیشده ای که هرگر ارزشش را نداشته اند!!؟
    ارزشت را تعیین کرده ای!! ؟
    چه قدر می ارزی ؟
    ده کیلو طلا !!،
    یک خروار مدرک تحصیلی!!! ،
    هزارتا پست و ریاست !!!! ،
    یا لفاظی های دیگران از به به و چه چه تو!!!!! .
    خودت را ارزان نفروش

    هرکسی ارزان خرد ارزان دهد
    گوهری ، طفلی به قرصی نان دهد.


    غريب آشنا، خودت را ارزان ، به دست نیاورده ای که ارزان دهی.
    غريب آشنا، نگذار که هیچ چیز و هیچ کس تو را بایکوت کند .
    باید خروشان به دریا بروی .

    ما زدریائیم و دریا می رویم
    ما ز بالائیم و بالا میرویم

    غريب آشنا ، در صد سال قبل کجا بودی ، اگر می توانی موقعیتت را در آن وقت، در هستی ترسیم کن.
    غريب آشنا ، صد سال دیگر کجائی ، تصور کن و حال اگر می توانی ، موقعیت آن وقتت را نیز ، دوباره در هستی ترسیم کن.
    و اکنون نیز تمام هستی را با کهکشانها ، آسمانها ، ستارگان ، آبها و دریاها و جنگها و همه آدمیان تصور کن . و اگر می توانی موقعیت خودت را در هستی، ترسیم کن.
    مختصات خود را در دستگاه آفرینش پیدا کن و بگو کجا بودی ، کجا هستی و کجا می روی .
    و تنهائیت را در انبوه آدمی هرگز فراموش نکن ، که نه اشکهای چشمانت را شاهدند، نه بغض های گلویت را و نه بی قراری شبانه ات را .
    کم کم قیمتت دستت می آید ، تو خیلی گرانی ، گرانتر از همه هستی ،
    اگر کسی بوجود آورنده همه هستی باشد؛ با همه عظمت هایش ،
    اگر کسی کهکشانها را ، آسمانها ، خورشیدها ، ستارگان ، دریاها ، جنگلها ، موجودات و همه آدمیان را در همه اعصار آفریده است ، پس الفت خاصی با تو داشته است و تو را نیز خلق کرده است. حتما تو را دوست داشته و به تو عنایت ویژه به سبب این خلقتت ، داشته است.
    تو را نیافریده است که به بازي تكراري دنيا مشغول شوي . و اشکت را برای اوهام و نگراني هاي خيالي بريزي كه هرگز هم مرتبه ات نباشد.
    ما، هم وزن همه هستی، هستیم. باید قوی باشیم و ارزش خود را از یاد نبریم ،
    نکنه برای اینکه پیراهنمان پاره شد اخم کنیم ،
    نکنه وقتی مدرکمان دیر شود ، اعصابمان خرد شود ،
    نکنه بخاطر اینکه صغرا خانم یا غضنفر آقا تحویلمان نگرفت دلگیر بشیم ،
    نکنه اگر دزد ماشینمان را برد قرص اعصاب بخوریم ،
    نکنه اگر همکلاسیها و دوستایمان برایمان هورا نکشیدند و دستمان انداختند ، پرخاشگر شده و آسمان و زمین را به هم بریزیم .
    نکنه اگر دیگران در خوشگلی ، در ثروت ، در علم ، در موقعیت اجتماعی ، از ما پیشی گرفتند ، دلمان به درد بیاید .
    نکنه از صبح تا شب اضطراب چیزهای مبهم، داشته باشیم .
    نکنه آدمهایی پیدا بشوند که طبل های محکمی بزنند و توخالی باشند و ما را نسبت به خودمان غافل کنند و بجای اندیشیدن به خودمان ، غرق هیاهوهای آنها شویم .
    نکنه از زندگی لذت نبریم ،
    نکنه لذتهایمان را در دیگران ضرب نکینم .
    نکنه یادمان بره همه دنیا بخاطر ماست ، نه ما بخاطر دنیا.
    نکنه منفعل بشیم از دیگران ، در رقابت های کاذب ، و همچشمیهای سطحی ،
    نکنه مشغول بشیم به چیزیهای مادون خودمان.
    نكنه عشقمون حروم يكي مثل خودمون بشه، سرخورده ، مايوس يا نگران بشيم.

    غريب آشنا، اي زخم خورده تنها ، تو را فراموش نمی کنم ، وگرفتار وزنه هایی نمی کنمت که هم وزن تو نیستند.
    به جز عشق مطلق ، بهایی برای تو نیست .
    تو را اسیر بازیهای کودکانه دنیا و زرق و برق هایش نخواهم کرد.
    برای تو تلاشی ابدی نیاز هست که بسوزی ( خودت ) و بسازی (خودت و دیگران ) را و امیدوار ، شاد وآرام با طراوتی بیشتر از گذشته به پیش بروی .
    باید که با همدلان صادق وهمسفران فارغ و همرازان نازنین، در این مسیر هم پیمان شوی و به انسان بودن خودتان مفتخر باشید.
    با کسی یا چیزی الفت نداشته باش که با هیاهوهای کاذب زندگی تو را بفریبد و تو را از اصل خودت دور کند.
    غريب آشنا تو کسی نیستی، که آمده باشی تا صرفا دنیا را آباد کنی، و چون برده های فرعون ، خود را مدفون در زیر اهرام های دنیا کنی. هزاران اهرام مصری فدای یک ثانیه زندگی توست. نباید که همه عمرت فدای چیدن این خشت های زندگی روی هم شود ، بدون این که حظ باطنی ببری یا در مسیر تکاملت گام برداری.
    دوست عزیزي مثل جواد را چون گوهری تک ، مراقبت کن و حفظش کن ، که ارزشمندت می کند ، و اعتماد به نفس و عزتت می دهد. گرچه جستجوی چنین دوستی و یافتنش بسیار مشکل است و اگر نباشد لطف ایزدی ، باور نداشته باش که او را بیابی.

    همراه عزيز
    و اینک من و تو ،
    غریبه هایی آشنا ،
    نادیده هایی آشکار
    ناشنیدهایی گویا ،
    در سکوتهایی مملو ازگفته ها
    و گفته هایی مملو از رازها
    و اراده هایی منحصر ،
    و دلهایی آرام ، و گامهایی روان
    با تمرکزی از فکر و با تمامی عاطفه
    و فارغ از گذشته و آینده
    با امیدی همیشگی ، با اعتمادی نگفتنی و تفاهمی باور نکردنی
    با هم ، دست در دستان هم ، و قلب در قلبان هم ، و فکر در فکران هم ، میرویم به سوی ابدیتی روشن در نهایت هستی.
    رنجها و بي حوصلگی ها دور
    دلزدگی ها به کنار
    شماطت و سرزنش اغیار بی ارزش
    و تدبر و منطق و عاطفه در محور
    و هدف مشخص
    و آرامش وتکامل در کف
    و من و تو همواره در کنار هم .
    آیا چنین خواهد شد؟
    آری اگر بخواهیم و مصمم باشیم....

    باز هم منتظر شیرین کلامت اي جواد خواهيم ماند.

    تاول ماسور را مرحم کجاست .......... مرحم زخم بن آدم کجاست
    مرهم ما جز تولای تو نیست .......... یوسفی اما زلیخای تو کیست
    شاهد اقبال در آغوش کیست .......... کیسه نان و رطب بر دوش کیست
    کیست آن کس کز علی یادی کند .......... بر یتیمان من امدادی کند
    دست گیرد کودکان درد را .......... گرم سازد خانه های سرد را
    ای جوانمردان جوانمردی چه شد .......... شیوه رندی و شب گردی چه شد
    بنده گی تنها نماز و روزه نیست .......... آب تنها در میان کوزه نیست
    کوزه را پر کن ز آب معرفت .......... تا در او جوشد شراب معرفت
    حرف حق را از محقق گوش کن .......... وز لب قرآن ناطق گوش کن
    بعد از آن بشنو ز نظم و امرکم .......... تا شوی آگاه بر اسرار خم
    خم ترا سرشار مستی می کند .......... بی نیاز از هر چه هستی می کند
    هر چه هستی جان مولا مرد باش .......... گر قلندر نیستی شبگرد باش
    ای خروس بی محل سیر کن در کوچه های بی کسی ..........دور کن از بیکسان دلواپسی
    ای خروس بی محل آواز کن .......... چشم خود بربند و بالی باز کن
    شد زمین لبریز مسکین و یتیم .......... ما گرفتار کدامین هیأتیم
    با یتیمان چاره " لا تَقهَر" بود .......... پاسخ سائل "ولا تَنهُر" بود
    دست بردار از تکبر وز خطا .......... شیعه یعنی جود و احسان و عطا
    باده "مِما رَزُقناهُم" بنوش .......... "یُنفِقون" بنیوش و در انفاق کوش
    هم بنوش و هم بنوشان زین سبو .......... "لَن تَنالوا البر حتی تُنفِقوا"

  3. 6 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), من می دونم (پنجشنبه 01 خرداد 93), غریب آشنا (سه شنبه 12 شهریور 87)

  4. #53
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 05 مرداد 92 [ 01:48]
    تاریخ عضویت
    1387-5-06
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    3,803
    سطح
    39
    Points: 3,803, Level: 39
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 12 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    چون باز سفید در شکاریم همه
    بانفس و هوای نفس یاریم همه
    گرپرده زروی کارها بگیرند
    معلوم شود که درچه کاریم همه

  5. کاربر روبرو از پست مفید توکا تشکرکرده است .

    توکا (سه شنبه 05 شهریور 87)

  6. #54
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    عاشقونه هاي شعبانيه در نجواي جواد(بخش نخستين)

    <center>
    <img border="0" src="http://www2.irib.ir/occasions/shaban/shabaneh.jpg" width="245
    " height="245">
    <center\>
    جواد به من حق بده كه اينقدر دلتنگت باشم.
    تو مترادف عشقي، مترادف مناجات، مترادف مناجات رجب و شعبان.
    هنوز نجواي دعاي شعبانيه ات در گوشم انعكاس دارد.
    وقتي با شور و اشتياق، با هروله، با ذوق ، با انرژي و با عشوه و راز و رمز ،‌عاشقانه هاي شعبانيه را در فضا مي پراكندي.
    دوست دارم، با تو باشم و با تو تكرار كنم. و اينجا عشق را با تو تمرين كنم.
    و گفته هايت را با تو همراه شوم كه :


    اي زيبا آفرين هستي،‌نداي ملتمسانه ام را لبيك گو ، من همان كسي هستم كه به سوي تو مي گريزم و آسودگي ام آنزمان است كه در دام تو در افتم و تو صيدم كني(1)
    چون آهوی گمگشته به هر گوشه دوانم
    تا دام در آغوش نگیرم نگرانم

    جانانم تويي كه بر ناگفته هايم شنوايي و بر عطش معشوق خواهي ام گواه.
    كيست كه چنين معشوقي هميشه در بر داشته باشد، كه ضمير عاشق خسته اش را بخواند، و نهايت خواستهاي اين مجنون برايش آشكار باشد و مهربانيش هميشه نور اميد را در دل عاشق زنده نگاه دارد.(2)

    اي داناي هستي بخش؛ قدرت كامل تو همه عمر تكيه گاهم هست،‌كيست توانا تر از تو كه بر من ضرري وارد كند و كيست جز تو كه بتواند به من سودي برساند.
    اي دلستان نازنين ؛ اگر اين همه خواستن هايم را پس زني، من سر بر آستان چه كسي فرو آورم ، و كيست كه بتواند اين خواهش هاي بي نهايتم را هميار باشد. و آيا براي عاشق، عذابي بيش از اين مي تواند باشد كه معشوق بي توجه از او روي برگرداند و از وصال محرومش سازد.
    اي مهربانترين هستي از عذاب دوري و هجرانت به كجا پناه برم جزء ‌به آستان كبريايي و بي همتاي تو.(3)

    اي بي نهايت خوبي ها ؛ ضعيفي چون من، كجا استحقاق جلب نظر تو را دارد و چگونه تواند كه لطف تو را انتظار كشد؟ اما تو بي نهايت رحمتي كه هيچ جا از لطفت خالي نيست، و من هر كجا باشم در شعاع نور مهرورزيت قرار مي گيرم. (4)

    معبود جانفزايم؛ چه نشاط انگيز و شورانگيز است كه معشوقي دلنوازنه عاشق مثبت انديش خود را به آغوش مي كشد ، و نه به خاطر استحقاق عاشق ، كه به لحاظ بي همتايي معشوق ، همه وجود عاشق خود را با كيمياي نوازش و گذشتش غرق جذبه مي كند.(5)
    دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست
    آنجا که باید دل به دریا زد

    بار الها چه كسي جز «تو بي نهايت خوبي» را تصور كنم كه چنين توانا و لطيف باشد كه بتواند بر شيفته خطا كار خود با بزرگواري رحم آورد و او را پذيرا باشد؟! (6)

    الهي اگر در حال جان دادن باشم و همه اين تكاپوهاي حريصانه ام نتوانسته باشد كه مرا به تو نزديك كند چه كنم؟ حالا بهتر آنست كه عذر تقصير به درگاهت آورم و با اقرار به كوتاهي هايم ، خودم را در مسير خواستت قرار دهم. خدايا مغرور شدم ، بد كردم و اين گذشتت مرا گستاخ كرد، واي بر من كه به انتها برسم و تو مرا در آغوش نكشي.(7)

    خوب من ، به من بگو كه چگونه من با چنان ظني به تو، كه در تمام دوران زندگيم لطف تو شاملم شده است، تصور كنم كه پس از مرگم - آن لحظه كه دستم از اراده و هستي كوتاه مي شود - از تو دور باشم و تو مرا به خود واگذاري. هيهات كه هرگز باور ندارم كه تركم كني،‌ تويي كه در اين دنيا با همه بديها هميشه در كنارم بودي، چگونه مي شود كه به وقت غربت مرگ مرا به خود واگذاري.(8)

    عزيزم تو را وكيل خود مي كنم ، من چون همان مجرمي هستم كه شرم همه وجودش را پوشانده است، اي «عزيز هستي بخش» تو لغزشها و زشتي هايي را در اين دنيا بر من پوشاندي كه حقيقتا در آن جهان كه شيفته وصالت هستم، به «پوشانيدن و بخشيدن آنها» ، محتاجترم (9)

    اي بخشايشگر بي همتا، تو كه آبروي مرا در اين دنيا حتي در پيش چشم عزيزانت حفظ كردي و رازم را فاش نساختي ، پس از تو مي خواهم كه پس از مرگم مرا در پيش خلائق رسوا نكني (10)







    --------------------------------------------------------------------------------
    1 - اَللّهُمَّ وَ اسْمَعْ دُعائى اِذا دَعَوْتُكَ وَ ْسمَعْ نِدائى اِذا نادَيْتُكَ وَ اَقْبِلْ عَلىَّ اِذا ناجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ اِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيكَ
    خدايا بشنو دعايم را هنگامى كه تو را خوانم و بشنو صدايم را هر گاه تو را صدا زنم و رو به من كن هرگاه با تو راز گويم زيرا من به سوى تو گريختم و پيش رويت ايستادم


    2 - وَ تَعْلَمُ ما فى نَفْسى وَ تَخْبُرُ حاجَتى وَ تَعْرِفُ ضَميرى وَ لا يَخْفى عَلَيْكَ اَمْرُ مُنْقَلَبى وَ مَثْواىَ وَ ما اُريدُ اَنْ اُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقى واَتَفَوَّه ُبِهِ مِنْ طَلِبَتى وَ اَرْجُوهُ لِعاقِبَتى
    و تو آنچه را من در دل دارم مى دانى و حاجتم را آگاهى و از نهادم باخبرى و سرانجام كار و سرمنزل من بر تو روشن است و نيز آنچه را مى خواهم از گفتارم بدان لب گشايم و آن طلبى را كه مى خواهم به زبان آرم و اميد آنرا براى سرانجام كارم دارم

    3 - وَ قَدْ جَرَتْ مَقاديرُكَ عَلَىَّ يا سَيِّدى فيما يَكُونُ مِنّى اِلى آخِرِ عُمْرى مِنْ سَريرَتى وَ عَلانِيَتى وَ بِيَدِكَ لابِيَدِ غَيْركَِ زِيادَتى وَ نَقْصى وَ نَفْعى وَ ضَرّى اِلهى اِنْحَرَمْتَنى فَمَن ْذَا الَّذى يَرْزُقُنى وَ اِنْ خَذَلْتَنى فَمَنْ ذَاالَّذى يَنْصُرُنى اِلهى اَعُوذُبِكَ مِنَ غَضَبِكَ وَ حُلُولِ سَخَطِكَ
    اى آقاى من مقدّرات تو بر من جارى گشته در آنچه از من تا آخر عمر سر زند
    چه از كارهاى پنهانم و چه آشكارم و بدست تو است نه به دست ديگرى كم و زياد شدن و سود و زيان من. خدايا اگر توام محروم كنى پس كيست كه روزيم دهد و اگر تو خوارم كنى پس كيست كه ياريم دهد .خدايا پناه برم به تو از خشمت و فرو ريختن عذابت

    4 - اِلهى اِنْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَاْهِل ٍلِرَحْمَتِكَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلىَّ بِفَضْلِ سِعَتِكَ
    خدايا اگر من شايستگى رحمت تو را ندارم ولى تو شايسته آنى كه از زياده بخششت به من احسان كنى .

    5 - اِلهى كَاَنّى بِنَفْسى واقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ قَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَكُّلى عَلَيْكَ فَقُلْتَ ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنى بِعَفْوِكَ
    خدايا خود را چنان مى نگرم كه گويا در برابرت ايستاده و آن توكل نيكويى كه بر تو دارم بر سر من سايه افكنده و تو نيز آنچه را شايسته آنى درباره من فرموده و مرا در سراپرده عفو خويش پوشانده اى

    6 - اِلهى اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلى مِنْك َبِذلِكَ
    خدايا اگر بگذرى پس كيست كه از تو بدين كار سزاوارتر باشد

    7 - و َاِنْ كانَ قَدْ دَنا اَجَلى وَ لَمْ يُدْنِنى مِنْكَ عَمَلى فَقَدْ جَعَلْتُ الاِقْرارَ بِالذَّنْبِ اِلَيْكَ وَسيلَتى اِلهى قَدْ جُرْتُ عَلى نَفْسى فِى النَّظَرِ لَها فَلَهَا الْوَيْلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها اِلهى لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَىَّ اَيّامَ حَيوتى فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنّى فى مَماتى
    و اگر مرگم نزديك شده و عملم مرا به تو نزديك نكرده من به ناچار قرار مى دهم اقرار به گناه را وسيله خويش به درگاهت خدايا من بر خويشتن ستم كردم در آن توجهى كه بدان كردم پس واى بر او اگر نيامرزيش خدايا پيوسته در دوران زندگى نيكى تو بر من مى رسد پس نيكيت را در هنگام مرگ نيز از من مگير

    8 - اِلهى كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْن ِنَظَرِكَ لى بَعْدَ مَماتى وَ اَنْتَ لَمْ تُوَلِّنى اِلاّ الْجَميلَ فى حَيوتى
    خدايا من چگونه مأيوس شوم از اينكه پس از مرگ مورد حسن نظر تو واقع گردم در صورتى كه در دوران زندگيم جز به نيكى سرپرستيم نكردى

    9 - اِلهى تَوَلَّ مِنْ اَمْرى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَعُدْ عَلَىَّ بِفَضْلِكَ عَلى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ اِلهى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْيا وَ اَنَا اَحْوَجُ اِلى سَتْرِها عَلَىَّ مِنْكَ فى الاُْخْرى
    خدایا سرپرستى كن كار مرا چنانچه تو شايسته آنى و توجه كن بر من به فضل خويش كه همچون گنهكارى هستم كه نادانيش سراپا او را فرا گرفته
    خدايا براستى تو گناهانى را در دنيا بر من پوشاندى كه من به پوشاندن آنها در آخرت محتاج ترم

    10 - اِذْ لَمْ تُظْهِرْها لاَِحَدٍ مِنْ عِبادِكَ الصّالِحينَ فَلا تَفْضَحْنى يَوْمَ الْقِيمَةِ عَلى رُؤُسِ الاْشْهادِ
    با اينكه آشكارش نكردى براى هيچيك از بندگان شايسته اتاى خدا پس در روز قيامت در برابر ديدگان مردم مرا رسوا مكن

  7. 9 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), من می دونم (پنجشنبه 01 خرداد 93), مسافر زمان (شنبه 01 تیر 92), باران بهاری11 (دوشنبه 10 تیر 92), دختر مهربون (شنبه 01 تیر 92), غریب آشنا (یکشنبه 13 مرداد 87)

  8. #55
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 15 آبان 87 [ 11:49]
    تاریخ عضویت
    1386-12-09
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    3,975
    سطح
    40
    Points: 3,975, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    52

    تشکرشده 53 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    غریب آشنا سلام حرفات همیشه یه بوی خاصی داره منو که آروم میکنه ممنون

  9. کاربر روبرو از پست مفید laya تشکرکرده است .

    laya (دوشنبه 14 مرداد 87)

  10. #56
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    دلت شهريار داره ، بگرد پيداش كن
    تصاویر پیوست شده

  11. 5 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    مسافر زمان (شنبه 01 تیر 92), باران بهاری11 (دوشنبه 10 تیر 92), غریب آشنا (دوشنبه 21 مرداد 87)

  12. #57
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    انفاق و نفاق

    تصاویر پیوست شده
    • نوع فایل: jpg enfagh.JPG (9.4 کیلو بایت, 78 نمایش)

  13. 6 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), مسافر زمان (شنبه 01 تیر 92), باران بهاری11 (دوشنبه 10 تیر 92), غریب آشنا (سه شنبه 12 شهریور 87)

  14. #58
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    عاشقونه هاي شعبانيه در نجواي جواد (بخش دوم)

    نداي شعبانيون و رجبيون ، نداي دلنوازي هست. و جواد در متن اين جماعته.
    آهنگ خوش مناجات جواد آرامش شبانه اش هست. و روزهاي پرتلاشش متاثر از اين درك عميقش نسبت به آفريدگار بي همتا
    جواد با اين ادعيه و با اين راز و نياز عاشقانه هيچ وقت تنها نيست. و دلش بر همه تنهايان عالم مي سوزد. آنها كه هميشه در شلوغي جمعند و هيچ درك كننده اي ندارند.
    وقتي از او كه بي نهايت هستي است فاصله بگيريم تنها مي شويم ،‌حتي اگر به ظاهر در ميان جمع باشيم.
    با اين وجود باز هم زبان مناجات جواد زبان عذر به درگاه خداست و مي نالد و نجوا مي كند كه :

    يا الهي لطفها و بخششهايت مرا هر روز جسورتر و متوقع تر كرد(1)
    يا الهي آنروز كه تو مرا به قضاوت مي نشيني من هم مشتاقانه تو را به نظاره خواهم نشست(2)
    يا الهي هميشه نيازمند گذشت و عفوت هستم.هميشه (3)
    يا الهي اگر ردم كني، از تو مهربانتر كيست كه دست به دامانش بياويزم. و از تو سزاوار تر كيست كه عذر بندگي به درگاهش آورم.(4)
    اي دلنوازي كه قبل از آفريدنم بارك الله گفتي، تو كه همواره مرا كرامت بخشيدي، باور ندارم كه به من نظر نكني يا از درگاهت برانيم.(5)
    معبودا آيا چون تو معشوقي، مجنون خود را از درگاهش مي راند، در حاليكه حتي بر دشمنان خود لطف دارد.(6)
    خداي بي همتا، من هر چقدر گناه كرده ام، اما هرگز نتوانسته ام كه از عفو تو كه بي نهايته پيشي بگيرم.(7)
    اي رب العالمين و اي رحمن و اي رحيم، اگر بر دوزخم اندازي، دوزخيان را حيران عشقم خواهم كرد و براي آنها از دلستان خوبم تا ابد سخن خواهم گفت. همه را عاشقت خواهم كرد.(8)
    آفريدگار من، من ضعيفم، و عملم اندك، اما هرچه عمل من اندك است، آرزو و خواسته هايم نسبت به اميدواري كه نسبت به تو دارم بزرگ است. و از خدايي چون تو هر چيزي كه بخواهم باز اندك است. (9)
    عزيزمن ،‌آيا سرافكنده و خجل با دستي خالي از پيشگاهت بر خواهم گشت؟
    اي يگانه همراز من، چگونه توانم كه پيش تو اقرار كنم،‌كه حرص لذت و خوش گذراني، مرا از تو دور داشت. در جواني؛ ‌همانگاهي كه همه وجوم را اشتياق به خود داده بودي و من به بيراهه رفتم. و گذشتهاي تو و مهرباني ها تو مرا مغرور تر و فراموش كار تر كرد. و من مولايم را فراموش كردم. چه بد بنده اي ام. و تو چه خوب هستي آفريني.
    دوستت دارم خالق دلنوازم.(10)



    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------
    1 - اِلهى جُودُكَ بَسَطَ اََمَلى وَ عَفْوُكَ اَفْضَلُ مِنْ عَمَلى
    خدايا جود و بخششت آرزويم را گستاخ كرده و گذشت تو برتر است از عمل من


    2 - اِلهى فَسُرَّنى بِلِقاَّئِكَ يَوْمَ تَقْضى فيهِ بَيْنَ عِبادِكَ
    خدايا مرا در آن روزى كه ميان بندگانت داورى كنى به ديدارت مسرور ساز

    3 - اِلهى اعْتِذارى اِلَيْكَ اِعْتِذارُ مَنْ لَمْ يَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرى يا اَكْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ اِلَيْهِ الْمُسيئُونَ
    خدايا عذرخواهى من به درگاهت عذرخواهى كسى است كه بى نياز نشده از پذيرفتن عذرش پس عذر مرا بپذير، اى بزرگوارترين كسى كه گنهكاران به درگاهش معذرت خواهى كنند

    4 - اِلهى لاتَرُدَّ حاجَتى وَ لاتُخَيِّبْ طَمَعى وَ لاتَقْطَعْ مِنْكَ رَجاَّئى وَ اَمَلى
    خدايا حاجتم را باز مگردان و طمعم را به نوميدى مكشان و اميد و آرزويم را از درگاهت قطع مفرما

    5- اِلهى لَوْ اَرَدْتَ هَوانى لَمْ تَهْدِنى وَ لَوْ اَرَدْتَ فَضيحَتى لَمْ تُعافِنى
    خدايا اگر خوارى مرا خواسته بودى راهنمائيم نمى كردى و اگر رسوائيم را مى خواستى تندرستيم نمى دادى

    6 - اِلهى ما اَظُنُّكَ تَرُدُّنى فى حاجَةٍ قَدْ اَفْنَيْتُ عُمْرى فى طَلَبِها مِنْكَ
    خدايا گمان ندارم كه مرا بازگردانى در مورد حاجتى كه عمر خويش را در خواستن آن از تو سپرى كردم

    7 - اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرْمى اَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ اِنْ اَخَذْتَنى ِذُنُوبى اَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ
    خدايا اگر مرا به جنايتم مأخوذ دارى من هم تو را به عفوت بگيرم و اگر به گناهم بگيرى من هم تو را به آمرزشت بگيرم

    8- وَ اِنْ اَدْخَلْتَنىِ النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّكَ
    و اگر به دوزخم ببرى بدوزخيان اعلام مى كنم كه من تو را دوست دارم

    9 - اِلهى اِنْ كانَ صَغُرَ فى جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلى فَقَدْ كَبُرَ فى جَنْبِ رَجاَّئِكَ اَمَلى
    خدايا اگر عمل من در جنب اطاعت تو كوچك است ولى آرزويم در كنار اميد تو بزرگ است

    10 - اِلهى كَيْفَ اَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَيْبَةِ مَحْروماً وَ قَدْ كانَ حُسْنُ ظَنّى بِجُودِكَ اَنْ تَقْلِبَنى بِالنَّجاةِ مَرْحُوماً اِلهى وَ قَدْ اَفْنَيْتُ عُمْرى فى شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ اَبْلَيْتُ شَبابى فى سَكْرَةِ التَّباعُدِ مِنْكَ اِلهى فَلَمْ اَسْتَيْقِظْ اَيّامَ اغْتِرارى بِكَ وَرُكُونى اِلى سَبيلِ سَخَطِكَ
    خدايا چگونه من از پيش تو محروم برگردم با اينكه چنان حسن ظنى من به جود و بخششت داشتم كه مرا مورد رحمت خويش قرار داده با نجات بازم خواهى گرداند
    خدايا من عمرم را در حرص غفلت از تو سپرى كردم و جوانيم را در مستى دورى از تو از بين بردم و از اينرو خدايا بيدار نشدم در آن روزگارى كه به كرم تو مغرور بودم و به راه خشم تو متمايل گشته بودم.

  15. 6 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), من می دونم (پنجشنبه 01 خرداد 93), مسافر زمان (شنبه 01 تیر 92), غریب آشنا (سه شنبه 05 شهریور 87)

  16. #59
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    سلام برشما خوبان و نازنين دوستان ناديده ام
    نمي دونم دقيقا چي باعث شد، فكر كنم كه جاي جواد در اين سايت خاليه!؟
    شايد به اين خاطر كه مي ديدم اين پسر در همون جايي هست ،كه همه در اين سايت دنبالش مي گردن.
    يعني راحت، يعني آروم، يعني عزيز، يعني دلچسب، يعني قوي، يعني رو به جلو، يعني بالفعل و صدها يعني ديگه
    من در اين سايت مي گشتم و به دقت دلخواسته هاي دوستان رو مي ديدم. مشكلاتشون را حس مي كردم و آرزوهايشان را شاهد بودم. از ناراحتي هايي كه از تبعيض و ظلم داشتند، از آرزوهايي سد شده اشان و از ترديدهايي كه در مسيرشان با آن روبرو بودند. از آنطرف زحمت كساني را شاهد بودم كه مايل به كمك به آنها بودند در حاليكه نگران بودند كه راهنمايي اشان دستگير ديگران بشود يا نه؟
    و خودم را ديدم كه بي بضاعت .
    اينجا يادم آمد آن شيرين ياري كه نگاهش رفع كننده خستگي بود. جواد را مي گويم
    جواد= اميد
    جواد= تلاش
    جواد= تعقل
    جواد= احساس
    جواد= خلوص
    جواد= استمرار
    جواد= كسب علم
    جواد= كار پي پي
    جواد= صبر
    جواد= تحمل
    جواد= آشناي با خويشتن
    جواد= دلسوزي هنرمند
    و جواد عصاره عمل و كردار نيك، آن هم در گمنامي

    با خود گفتم حالا كه جواد حضور پيدا نمي كند، حالا كه من هم توان ندارم. بگذار الگوي جواد را تصوير كنم.
    و با اين قلم نارسا سعي كردم يكي از هزاران خصوصيت جواد را شرح دهم.
    و از صبح تا شب و شب تا صبح جواد را گفتم
    از احساساتش
    از نحوه زندگي كردنش
    از غم ها و شادي هايش
    از اميدها و تحمل هايش
    مي دانم كه نه من جواد شدم و نه شما را نيازي هست كه جواد شويد
    اما من در كنار اين نهر پرآب سيراب شدم و لطافت را حس كردم و زندگي را تجربه كردم و حاضر نيستم كه چنين احساسات و افكاري را از خود دور سازم.
    و خواستم شما خوبان هم كمي از آن بچشيد، شايد مزه اش همان باشد كه طالبيد و سخت در پي اش هستيد.
    جواد هيچ وقت خودش را به كسي ديكته نكرد
    من هم او را به شما ديكته نمي كنم.
    او حق آزادي را براي همه حتي در اشتباه كردن به رسميت مي شناسد
    من هم چنين مي كنم.
    اما اين آزادي براي من و جواد هم هست كه از خودمان و نحوه زندگيمان بگوئيم و نشاط و شادابي خود بگوئيم. در حاليكه همه وجودمان مالامال رنجي هست كه ديگران كمتر همه ابعادش را مي شناسند.
    گفتم شايد آنها كه در اين سراب گونه مدرنيته به دنبال راحتي و انسان بودن و رشد مي گردند، بخواهند ، نگاهي نيز از زاويه چشم جواد به جهان و هستي داشته باشند.
    شايد اين تجربه نيز در كنار ساير تجاربشان بتواند ، راههاي بيشتري را فراروي آنها قرار دهد.
    جواد راهي را مي پيمايد، كه ظاهرش خشن،‌ پر درد، و سخت است، ليكن به هنگام پيمودن از درون غرق لذت و تغيير و رشد و احساس انسانيت مي گرديم. آري راه جواد، بر خلاف بسياري از راهها كه با نشان دادن لذت نما ها،‌وجودمان را تخدير مي كند، و سكر آن ما را از خود بي خود،‌ درونمان را پرنشاط مي سازد.
    جواد سياه نمايي نمي كرد، همانگونه كه به سياهي ها بي توجه نبود
    جواد اميد مطلق بود، چون آفريننده را حاكم مطلق مي دانست.
    جواد پرتلاش و مبارز بود، ليكن دشمن را در درون خود مي ديد. و همه را به اين مهم متذكر بود.
    جواد عقيده داشت ، هر وقت سر خنجر را به روي ديگران نشانه رفتيم و از دشمن درون خود غفلت كرديم، آن هنگام است كه ضربه اي سنگين مي خوريم.
    او جهاد اكبر و جهاد اصغر را خوب مي فهميد.
    او همواره با خودش در جهاد اكبر بود،‌و جانش را در راه جهاد اصغر در كف داشت.
    جواد سرشار از ناگفته ها بود،‌ليكن سرشار از عمل و كردار
    و آيا من خواهم توانست بي نهايتي را در اين چند خط ترسيم كنم؟!!!

  17. 8 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92), من می دونم (پنجشنبه 01 خرداد 93), مسافر زمان (شنبه 01 تیر 92), غریب آشنا (پنجشنبه 30 شهریور 91)

  18. #60
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 فروردین 91 [ 18:19]
    تاریخ عضویت
    1387-1-09
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    4,552
    سطح
    43
    Points: 4,552, Level: 43
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    174

    تشکرشده 197 در 81 پست

    Rep Power
    35
    Array

    RE: جواد عزیزم میدونی چقدر دلم برات تنگ شده؟!

    منم دلم تنگ شده .
    واسه خودم که خیلی وقته گم شدم

  19. 2 کاربر از پست مفید a_b تشکرکرده اند .

    a_b (پنجشنبه 30 شهریور 91), taraneh89 (یکشنبه 29 اردیبهشت 92)


 
صفحه 6 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 48
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 اردیبهشت 93, 13:35
  2. عزیزم به من نزدیک نشو!
    توسط قاصدکی در باد در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 خرداد 92, 15:09
  3. شوهر عزیزم ! من به این کلمات آلرژی دارم...!
    توسط maryam123 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 تیر 91, 09:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.