من به چیزی که شما گفتین عمل کردم . به استادم بی محلی کردم ولی بدتر شد . حقیقتش حمل بر خوستایی نشه ، ولی من چون یک ترم دیگه هم با او داشتم خیلی قوی تر از بقیه هستم . اینه که مرتب دانش منو به رخ بقیه میکشه و این باعث یک توجه اساسی و خاص به من و همینطور دوستم شده .و موقع دادن درس جدید تند تند از من سوال میکنه .
این بار واقعا حوصله نداشتم چون مادربزرگم بیمارستان بود و فکرم اصلا توی کلاس نبود . کلی هم زنگ تفریح با شنیدن صدای غمگین مادربزرگم گریه کرده بودم و قیافه ام دیدنی شده بود .نگاه های گاه و بی گاهش رو میدیدم و حتی اشاره هایی که به دوستم میکرد را ! دوستم هم مرتب به پام میزد که (این چه قیافه ای است ؟ تو نمیتونی مثل آدم رفتار کنی ؟ ) و با رفتار خودش کار من را به قولی ماست مالی میکرد .در مقابل شوخی های استاد به جرات میگم که هیچ کس نمیتونه دوام بیاره و نخنده ، مخصوصا من که خیلی خوش خنده ام ولی امروز توی یک دنیای دیگه بودم . به شوخی هایش نمیخندیدم و وقتی بعد از چند بار متوجه میشدم صدایم میکند ، هول میشدم و یک آن از جایم میپریدم . کاملا مشخص بود که فکرم جای دیگه ای است و او ناراحت میشد .
استاد برای اولین بار امروز سر تمام بچه ها فریاد کشید و به خاطر یک اشتباه کوچک حسابی آنها را دعوا کرد . همه اش تقصیر من بود ! اگه من بی محلی نمیکردم ، اگه من اینقدر حواس پرت نبودم اینطور نمیشد . مرتب نگاهش را روی خودم حس میکردم و تا سرم را بالا میآوردم رویش را آنطرف میکرد . ولی من دارم باعث عذاب بچه های دیگه هم میشم . استاد دیگه طرفم هم نمیاد و وقتی میاد دستش را که محکم مشت شده میبینم و بعد میرود . نمیدانم جدا چی شده ولی این راه کارساز نبود . تازه باعث توجه بیشترش میشه . او مرتب ناز من را میکشد و در مقابل حرفهایش جوابی ندارم . مخصوصا وقتی خیلی محکم میپرسه تو کجایی ؟ چرا اینقدر اخمالو شدی ؟
چی دارم که بگم ؟
در مورد نگاهم هم مطمین باشید . من اصولا به هیچ مردی تا مجبور نشم نگاه نمیکنم چون متاسفانه اکثرا دیگه چشم از آدم بر نمیدارن . تازه کی میتونه نگاه یک دختر خجالتی رو یک جور دیگه معنا کنه ؟ این امکان نداره . همه میدونن من توی این خط ها نیستم !
تازه این دفعه اصلا نگاهش نمیکردم . اصلا !!! دیگه چه کنم ؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)