دوستاي گلم
خيلي از نوشته هاتون لذت بردم
ايناهم اشعار منه كه دو سه سال پيش نوشتم اگه يه ذره بيخوده و وزنش درست نيست ديگه به بزرگواري خودتون ببخشين
شعر اول: از يخ زدگي خانه ام مي سوزم
من در دل آشيانه ام ميسوزم
در شرح پوچي لانه ام ميسوزم
آزادشدي قناري نيك صدا؟
من در قفس ترانه ام ميسوزم
تو باد شدي كوير را طي كردي
در خاك كوير خانه ام مي سوزم
دستت نگرفت دست بي جان مرا
از پوچي اين فسانه ام مي سوزم
تو ماه شدي در آسمان اما من
از بي مهي شبانه ام مي سوزم
زركوب شدي قيمت تو افزون شد
از بي زري خزانه ام مي سوزم
يوسف شدي و عالميان پيش تو زشت
از ابروي بي كمانه ام مي سوزم
در باغ دلت لاله و گل بسيار است
از بي كسي جوانه ام مي سوزم
با صد گل پر زخار همدم گشتي
از عاشقي يگانه ام مي سوزم
محفل بگرفتي و مي و مطرب و ني
از محفل بي ترانه ام مي سوزم
بي منت و التماس دلدار شدي
از خواهش عاجزانه ام مي سوزم
با خُردكسان نشستي و اخت شدي
از جايگه شهانه ام مي سوزم
جاي تو ته خيالي آبي رنگ است
از آبي بيكرانه ام مي سوزم
انگار دلت عاشق سركشگري ست
از طاعت بي بهانه ام مي سوزم
اما چه كنم كه باز محبوب مني!
از شخصيت دوگانه ام مي سوزم
هرچند تويي بزرگ و من كوچك تو
از غرغر بچه گانه ام مي سوزم
اي كاش دوباره عزم برگشت كني
از يخ زدگي خانه ام مي سوزم
************************************************** **************
شعر دوم: بلارسان چون عاشقم! عاشق عشق بازيم
در عنفوان كودكي غرق سرور و شاديم
اگر چه ظاهرا به حق ولي ز حق جداييم
در عقل و فكر باطلم سراب ديده مي شود
اگرچه سالم وجوان ولي به حق روانيم
وجود من عاريتي از وجود مطلق تو
با اين همه هنوز هم من از خودم فراريم
عاشق اين زندگيم چون كه تو داده اي مرا
تلخ بود كمي ولي به خواست تو راضيم
زندگي و طبيعتي كه تو عطا نموده اي
سروده ايست جاودان در اين حيات فانيم
عاشق اين سروده ام چونكه تو آن سروده اي
در صور خيال شعرهاي تو فدايي ام
ببخش اين همه سؤال احمقانه ي مرا
چو كودكي هنوز من عاشق بچه بازيم
اگر پر از شبهه شدم گمان مبر كه در شكم!
عاشق قايم باشكم عاشق كنجكاويم
همه جهان گويد خدا گهي به حق گهي ريا
من از ريا جدا شدم ولي كمي هوايي ام
به من نهيب مي زنند كه ياسمن كفر نگو
توحيد گر شعار شد من عاشق كافريم
منم كه جان دهم اگر ببينم اشتياق تو؟؟!!
شگفت از اين نياز تو در اوج بي نيازيم!
تفكر كوته من، فلسفه ي وجود تو!؟
هنوز من اسير درك احساس مادريم
تو خود پيام ميدهي روسيهي ولي بيا
عاشق اين كرامت و ناز و بنده نوازيم
گر كه به من بلا رسد صلاح هر دو عالمم
بلا رسان چون عاشقم عاشق عشق بازيم
بقيه ي شعر هامو بعدا مينويسم!! خداحافظ
علاقه مندی ها (Bookmarks)