دوست عزیز مهرنوش 60 با شما موافقم
این بلا سر خود منم اومد ولی شوهرم نرفت صیغه اش رو با اون زن باطل کنه.من به خاطر اطمینان بیش از حد که حالا میفهمم اشتباه بوده چوبی رو خوردم که تا آخر عمرم فراموش نمی کنم. شوهرم 3 ماه با زنی که 18 سال از خودش بزرگتر بود دوست بود و بعد رفتن صیغه کردن چون شوهر اون زن این رابطه رو فهمیده بود از ترسشون رفتن صیغه کردن و بعد از دوماه از تاریخ صیغه شوهر اون زن اومد در خونه من و این موضوع رو گفت ولی من حتی نرفتم پرینت تلفن شوهرم رو در بیارم در صورتیکه اگه اطمینان زیادی نداشتم میرفتم و اینکار رو میکردم زودتر میفهمیدم نه اینکه دوماه بعد از اینکه شوهرش اومد من یه چیزهایی باعث شد شک کنم و بیفتم دنبالش ببینم بله شوهر من که دم از پاکی و ... میزد حالا خودش اینکار رو کرده جالب اینکه همه کسایی که زن و بچه داشتن و میرفتن دنبال اینکار رو مسخره میکرد و اونوقت خودش
ولی من به خاطر وضعیتم مجبور بودم سر خونه زندگیم بمونم وبه خاطر بچه هام
فقط میشینم به این فکر میکنم که چقدر رفتارهاش برام شک بر انگیز بود ولی به خودم میگفتم هر مردی اینکار رو بکنه شوهر من نمی کنه
البته بعد از اینکه موضوع کاملا روشن شد صیغه فسخ شد ولی من فکر میکنم این کار کمی اجبار بود چون به قول شما باید وقتی من بار اول جدی نگرفتم دیگه این کار رو ادامه نمی داد
علاقه مندی ها (Bookmarks)