موضوع: چکار کنم

سلام به همگی :
و با تشکر از شما بخاطر نظرات مفیدتان و با عرض معذرت از اینکه دیر به شما پاسخ می دهم .
واقعیت اینه که ما مشکل عاطفی نداریم و مواردی را که شما ( جناب آقای سنگ تراشان ) مطرح فرمودید مشکل ایشان نیست که برعکس زیرا مسائلی که فرمودید به صورت مفصل مهیاست ، اما کافیست که دراز بکشه و من مشغول کاری باشم و متوجه نشم و متکا و پتو ندهم ، شروع می شه ( البته نه همون موقع ) در یک فرصت مناسب . من خوب می دونم که چی می خواد دقیقا می خواد که مادرش باشم اما مشکل من اینه که می دونم که حق نداره اینو بخواد چون من همسرشم نه مامانش !!!!!! البته خیلی سعی می کنم که برای را ضی کردنش این نقش را ایفا کنم اما نمیشه چون می دونید که محبت مادر بدون انتظاره ! البته ریشه ی این مسئله در خانه پدری ایشان است چرا که یک مادر بسیار مظلوم و با محبت داره در مقابل پدری قلدر و زور گو . شوهرم عاشقه مامانشه و این مسئله باعث شده ناخودآگاه بخواد نقش مامانش رو بازی کنم مدام می گه مامانم اینکارو می کنه مامانم اون کارو می کنه و این در حالیه که تصورش در باره ی مامانش خیلی بالاتر از واقعیته . در باره ی سر کار نرفتن هم امکانش نیست چون اولا خودم نمی تونم در واقع از وقتی که مرخصی زایمانم که شش ماه بود تموم شده ( دو سه هفته است تموم شده )تازه دارم کمی نفس راحت می کشم و در ثانی همانطور که قبلا گفتم کمکی هم برای گذران زندگیمونه .
ببخشید اگه در هم برهم جواب می دم چون چیزهای زیادی توی ذهنمه که دراین فضاهای محدود نمی گنجه بنابر این انجوری در هم بر هم می نویسم .
باز هم سپاسگزاری میکنم از توجه همگی شما .