سلام صداقت
شیرینی یادت نره
به قول طاهره خوش فکر، تازه مدرسه زندگی و ترم جدید شروع شده ، نه اینکه تمام شده
بذر عشق نیاز به باغبانی هم دلسوز و هم مهمتر از آن با علم و تدبیر داره. و تو می تونی همه این صفات را داشته باشی و به همسرت نیز انتقال دهی.
تشکرشده 37,080 در 7,002 پست
سلام صداقت
شیرینی یادت نره
به قول طاهره خوش فکر، تازه مدرسه زندگی و ترم جدید شروع شده ، نه اینکه تمام شده
بذر عشق نیاز به باغبانی هم دلسوز و هم مهمتر از آن با علم و تدبیر داره. و تو می تونی همه این صفات را داشته باشی و به همسرت نیز انتقال دهی.
khaleghezey (جمعه 26 اردیبهشت 93), رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)
تشکرشده 3,584 در 906 پست
سلام به همه:
سلام صداقت جان عروس خانم خندان ما خیلی خوشحال شدم که شادو راضی هستید برات ارزو می کنم دیگه ازاین اتفاقابرات نیفته و با صلح و صفا وصمیمیت یک عمر کنار شوهر ت که خیلی هم برات عزیزه زندگی کنی .توصیه های اقای سنگ تراشان را حتما حتما عملی کن خصوصا قسمت شیرینی یادت نره .
شیرین کام باشی و گل خنده روهمیشه به لب و خونه دلت داشته باشی.
خدایا زیر هیچ سقفی دلخوری و کدورت و تنهایی و نفرت و جدایی نباشه «امین»
خدایا خونهامون رو گرم پر از مهربونی و صفا و عشق و ایثار و گذشت یکدلی قرار بده«امین«
khaleghezey (جمعه 26 اردیبهشت 93), رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)
تشکرشده 3 در 3 پست
صداقت جان سلام .
شما هم حق دارید ولی باید به او هم حق دهید یک شب نمی توانید جان بیست و چند سال محبت رو بگیرید سعی نکن ارتباط او را با خانواده اش قطع کنی و یا خودت را سدی بین او و خانواده اش کنی چون مردها ذاتاً بچه هستند و یکی از خصایص بچه ها لج کردن است .
دوم : فرصت بده تا تو را خوب بشناسد و به تو اعتماد کند.
سوم: هیچوقت او را بین خودت و خانواده اش داور نکن تا قضاوت کند و یا هی از خانواده اش به او بد نگو بگذار او خود متوجه شود درست سخته ولی باید طوری در میان خانواده او باشی که بتوانی در هر طرف یعنی بین خواهر و مادرش و بقول خودت فامیل او چنان محترم بشوی که آنان خودشان به تو احترام بگذارند و هرچه بین آنها محبوبتر شوی شوهرت نیز به تو با محبت تر رفتار می کند حالا از هنر زنانه خود بهره مند شود و این امتیاز رو که در محل کار با هم هستید استفاده کن و پیش قدم شو اشکال ندارد از او عذرخواهی کن و برگرد سر زندگیت اشکال ندارد تو غرور بی جای خود را بشکن و حریم خانه ات را حفظ کن . من بجای خواهر بزرگتر ات از شما خواهش می کنم زندگی یک صحنه مبازره است ( اشتباه نکن یعنی برای حفظ احترام و محبت باید مبارزه کرد یعنی آن را حفظ کرد تا در برابر طوفان حوادث مراقب باشی نه با اطرافیان و یا شوهرت دائماٌ بجنگی ) برای هر مسئله کوچکی زندگی خود را رها نکن و نرو منزل پدرت درست آنجا خانه پردو ومادرت است ولی در آنجا شما مهمان هستی منزل تو جایی که به شما تعلق دارد و آرامش داری منزل خودت در کنار همسرت است. امیدوارم بتوانی از هنر ظریف زنانه خود بهره مند شوی و هر چه زودتر برگردی و کانون خانه ات را با گرمی محبت و وجودت گرم کنی.
رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)
تشکرشده 19 در 17 پست
با سلام
من صداقت هستم . یادتون می یاد ؟ توی این مدت شرایط ارتباط با اینترنت را نداشتم . حالا خوشحالم که دوباره برگشتم .
راستش من برگشتم به خونه خودم اما هنوز مشکلاتم رفع نشده .
ما همیشه با هم دعوا داریم . دو روز خوبیم دوروز قهریم . همش هم بر سر مسایل بیخودی .
شوهر من آدم بسیار خوبیه خیلی گله . خیلی مهربون و با محبته . اما ....
می دونید من هر چی فکر می کنم اشکال ما از اختلاف فرهنگمونه . ما با هم تفاوت داریم فقط توی فرهنگ . اون برای پایین شهر و من برای بالا شهر . نه اینکه فکر کنید می خوام کوچکش کنم نه اصلا می خوام بگم که شما بدونید . قبول کنید بچه ای که مثلا در شاه ابراهیم بزرگ می شه با بچه ای که در سالاریه بزرگ می شه فرق داره از زمین تا اسمون . (البته اگه قم را بشناسید )
اون طور دیگه ای فکر می کنه و من طور دیگه ای . من توی خانه ای بزرگ شدم که بسیار مهمه اسم افراد را با احترام صدا بزنیم اما اون نه . من مهمه برام که فامیل اون منو خانم صدا بزنند اما اون می گه مهم نیست .
من می گم مهمه ادم چطور با دیگران حرف بزنه محترمانه و حرف های زشت به زبون نیاره و اون می گه مهم نیست . من هیچ وقت کلمات زشت به زبون نیاوردم شاید باور نکنید من کلمه ای که شاید خیلی هم زشت نباشه اما بهتر باشه به زبون نیاد تا حالا نگفتم اما اون مدام با حرف های زشت و ضرب المثل های بد حرف می زنه .
تازه اگه دعوامون بشه شروع می کنه به فحش دادن به من . که به من خیلی برمی خوره خیلی من مامان و بابام باهام این طوری حرف نزدن که حالا همسرم کسی که همیشه ادعای دوست داشتن منو می کنه این جوری باهام حرف می زنه . من خیلی ناراحت می شم و چون کاری نمی تونم بکنم سکوت می کنم و بعد هم قهر می کنم .
یادتونه گفتم اگه من بهش زنگ بزنم و برگردم سر زندگیم بعدا توی سرم می زنه ؟ بهم گفت برا چی برگشتی ؟ من اگه بهت sms زدم می خواستم بگم تکلیف منو روشن کن نه اینکه برگرد . اما تو برام نوشتی که دوست دارم و تمات عمرمی و تمام زندگیم هستی . نباید می اومدی که منو بدبخت کنی .
اینم از این کار من حالا تا یه چی می شه توی سرم می زنه . به خدا خسته شدم . من خیلی سختمه این طوری زندگی کردن . من خواهرام و دوستانمو می بینم بهشون حسودی می کنم انقدر توی زندگیشون راحتن انقدر خوشن که نگو . هر وقت بخوان هر جا برن هر وقت بخوان کاری بکنن راحتند اما من باید کلی التماس کنمو کلی ناز بکشم و اجازه بگیرم تا مثلا خونه بابام برم . این دو روز برفی شنبه و یکشنبه که تعطیل بودند کارمندان زن . من تنها توی خانه موندم وقتی بهش گفتم برم خونه بابام که تنها نباشم تا شب که بر می گردی گفت یعنی باید بهت اجازه بدم ؟
و من تک و تنهت 2 روز تو خونه بودم کاری هم نداشتم بکنم از بیکاری کلافه شده بودم همش پای تلویزیون بودم . به نظر شما این دوست داشتنه ؟
دیگه از مشکلات ارتباط با مامان و باباش هم که بماند
خسته شدم خسته
رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)
تشکرشده 37,080 در 7,002 پست
سلام صداقت
خوش آمدی
همیشه ما در زندگی به دنبال حذف تفاوت ها نیستیم. گاهی لازم هست، مهارتهایی را کسب کنیم که با وجود تفاوتها بتوانیم از زندگی لذت ببریم. معمولا هر خصوصیتی در کنار نقاط منفی ، نقاط مثبتی هم دارد. شما گفتید که شوهرتان خیلی خوبه ، خیلی گله، این بخشی از شخصیت همسرتون هست که بخش دیگرش همان نقاط ضعفی هست که اشاره کردید.
شما با تمرکز روی بخش مثبت می توانید کمک کنید تا نقاط منفی کاهش یابد.
همچین شما نیاز به مهارتها و آگاهی های بیشتری دارید که بتوانید بیشترین لذت را از زندگی ببرید. شما می توانید این فرض محال را داشته باشید که شوهر شما هیچ تغییری نکند، در این صورت باز هم می توانید نوعی زندگی را مدیریت کنید که با همین وضعیت بیشترین بهره را از امکانات زندگی ببرید.
حال اینکه با مهارتها می توان تا حدی در شوهرتان نیز تغییر ایجاد کرد، و البته این نه از طریق صحبتهای شماست ، بلکه به رفتاری هست که در پیش می گیرید و استمرار می دهید.
من توصیه می کنم که حضورا به مشاور مراجعه کنید، و با توجه به جزئیات زندگی خود ، مجددا برای زندگی ات برنامه ریزی کنی.
khaleghezey (جمعه 26 اردیبهشت 93), افتابگردون (جمعه 16 خرداد 93), رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)