به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 45
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی همسرم به خانواده اش

    سلام:
    امروز اومدم شرکت صبح کلاس داشتیم .دیدم رفته لباس خریده هم بلوز و هم شلوار و این در حالیه که اون بسیار لباس نو داره و همیشه می گفت من حالاحالاها لباس نمی خرم . سرکلاس انقدر بگو و بخند کرد که نگو . همش هم می گفت بچه ها لباسم قشنگه
    اون اصلا دلش برام تنگ نشده . اصلا
    صداقت جان راجع مطلب بالا که نوشتی . مدیر پاسخ خوب و کاملی دادند یه چند لحظه ای اروم بگیر و از خودت بیا بیرون برو تو وجود همسرت . حالا که توی این موقعیت قرار گرفتی ایا واقعا اون رو راحت و راضی حس می کنی ؟؟؟؟
    وابستگی همسرت به خونوادش زیاد هم بد نیست . یعنی جزء صفت بد و نا پسند نیست .خدا راشکر کن که معتاد نیست .رفیق بازو.........نیست . خانم خانما این مسیله با کمی صبر و حوصله کم کم حل می شه کمی زمان و فضا بده . تو که نمی خواهی اونو از خونوادش جدا کنی اما نا غافل با فشاری که از ناحیه تو و خونوادش حس می کنه این فکررو می کنه که تومی خواهی اونو از اصلش و خونوادش جدا کنی یا حتی خونوادش این تصوررو بکنند . پس یه راه حل اینه که از همین ابتدای زندگی این اعتمادبه همسرت و خونوادش رو بدی که تو هم جزی از اونایی . اون وقت خواهی دید که اگر تو اون فشارها را کم کنی و خونواده شوهرت را این طوری قبول کنی کم کم اونا بهت اعتماد می کنند و شوهرت پس ازکسب اطمینان که کسی نمی خواد اونو جدا کنه حتی حمایتت هم می کنه. و واقعیات رو می بینه. نمی زاره هیچ حقی از تو گرفته بشه. درصورتی که تو اونو و شرایط کنونی اونو درک کنی . بدونی که اون با این خونواده بزرگ شده .هیچ وقت تو ازش نخواه که بخاطر تو رودروی خانوادش قرار بگیره . حالا اگر پشت سر پدرش ازتو خواسته که بمانی . درکش کن اون بیچاره فعلا گیره . به نظر من اگه به اون فرصت می دادی و کنارش می موندی و تاییدش می کردی بعدا که پدرش در شرایط بهتری قرار می گرفت از تو حمایت می کرد . چه طور انتظار داری وقتی تنهاش گذاشتی وقتی یه خونوادش بدو بیراه گفتی وقتی تاییدش نکردی وقتی اعتماد و اطمینانش را جلب نکردی . از بچه هم بچه تر نشه و به دنبال هرچه بیشتر تایید از خونوادش نره . پس هرچه زودتر ارتبا ط بگیر.
    یه مطلب کلی وجود داره( نه درمورد خاص تو ) که«که با زرنگی و مهارت داغ جروبحث را به دل اطرافیانتان بگذارید»پس تا می توانی باید بهانه ها را ازسرراه برداری.

    (می خواد با این کارهاش منو زجر بده اون وقت من چطور برم جلو.)
    ایا فکر نمی کنی شوهرت می خواد توجه تورو به خودش جلب کنه و از خداشه که یه جوری این قضیه فیصله پیدا کنه؟چرا خلع سلاحش نمی کنی؟یه جا خوندم اگه با کسی می خواهی مقابله کنی بهترین راه اینه که ازهمان راه خودش خلع سلاحس کنی . من فکر می کنم اگراون می خواسته (البته با حدس و گمان من) که توجه تورو به خودش جلب کنه و از طرفی سر غرور مردونشم وایسه و سینه شو سپر کنه و بگه تو نمی تونی با رفتن منو تنیه کنی واوضاع من خیلی هم بد نیست و....تو هم که در مقابل سلاح اون پرچم تسلیم (گریه )رو بالا بردی نمی دونم.شاید برای توجه همسرت
    . حالا تو توی خونه ناراحت و دلشکسته و منتظر دلجویی و اون کنار تلفن منتظر که پس چی شد این پرچم سفید . مگه اون تسلم نشده بودو.....
    بهتر نبود از همان روش خودش با مهارت و هوشیاری با کمی چاشنی مهربانی خلع سلاحش می کردی .با همان بگو و بخند ها و باصطلاح شادابی .می گفتی چقدر این لباس بهت میاد . خوشحالم برای اینکه یکبار دیگه می خواستی توجه منو جلب کنی و به من ابراز علاقه کنی رفتی خودتو به زحمت انداختی و لباس به این قشنگی خریدی . من که تورا بسندیدم و پسندیده بودم و صحبت های قشنگ مدیر که قبلا راهنمایی کرده بودندرا پیش میکشیدی . بعد هم باکمی گذشت و حالا... یه ناهار خوب و دلچسب را حالا یا دررستوران یا در منزل میل می کردی و چشمای نازتو اینقدر اذیت نمی کردی اون بیچاره که فکر می کرد ه فاتح شده و....را چشم انتظار نمی گذاشتی.
    اقای مدیر محترم اگر باین نظری که دادم ایراد و خرده ای می بینید خوشحال می شوم راهنمایی کنید.
    ******************
    «مرد زمانی به زنش خدمت می کند که از او تشکر شود.»«جان گری»
    ************
    چرا اختلاف ایجاد می شه؟
    برخی روانشناسان عوامل اصلی ایجاد درگیری بین افراد را به سه گروه تقسیم می کنند:
    1- اختلاف برسر رفتارهای خاص : تو هیچ وقت پاهایت رانمی شویی ،روز تولدم برایم چیزی نخریدی ،بازم دیر کردی.
    2- اختلاف برسر اصول و نقش ها: باید دراین مورد ازمن حمایت کنی.
    3- 3- اختلاف بر سر خلق و خوی شخص:تو تنبل و بی ملاحظه ای. توادم ولخرجی هستی.
    زوج های خوشبخت چه می کنند؟
    زوج های خوشبخت یک تفاوت اساسی با بقیه دارند: انها رفتار همسرشان را مثبت تلقی می کنند!طرز تلقی ما ازرفتار ازاردهنده طرف مقابل – یا حتی رفتار مثبت او- تاثیر بسیاری برچگونگی حل و فصل اختلافات دارد.مثلا تصور کنید اقای خانه فرا موش کرده درراه بازگشت به خانه نان بخرد .اکر این زوج جزء گروه خ0وشبخت باشند همسر او این اتفاق راکم اهمیت تلقی می کند که به علت شرایط خاصی روی داده است ،مثلا اوبا خود می گوید که حتما ذهن همسرم به چیز دیگری مشغول بوده و فراموش کرده نان بخرداما در مورد زوج دیگر ممکن است این مساله به این سادگی برطرف نشود. یعنی خانم خانه این کار همسرش را به عنوان جنبه منفی ،بسیار جدی تر ی از شخصیت اوتلقی کند مثلا این که او شخصی بی وجدان ، خودخواه ،بی ملاحظه و تنبلی است.به همین صورت رفتارهای مثبت مثل هدیهدادن یا نوازش کردن نیز ممکن است به شکلی منفی تعبیر شود(حتما ازمن چیزی می خواهد!)و یا با دید مثبتی نگریسته شود(او خیلی با احساس است). در واقع زوج های نا راضی معمولا دیدی کاملا منفی نسبت به رفتار همسرشان دارند حتی وقتی رفتار او طوری است که معمولا انرا می پسندند (مثلا وقتی ازانها تعریف می کنند)و تعجبی هم نداردکه این نوع نگرش باعث وخامت اوضاع و نا رضایتی هرچه بیشتر درانها می شود .درمقابل زوج های راضی دید مثبتی نسبت به رفتار همسر خود دارند حتی وقتی به طور معمول چنین رفتاری را نمی پسندندو این مسئله باعث بهبود رابطه و رضایت هرچه بیشتر انها می شود.
    زوج های ناراضی هررفتار ناپسند همسرشان را :
    از خصوصیات شخصی او می دانند (درونی)
    طولانی مدت می دانند(پایدار)
    رفتاری می دانند که درزمینه های دیگر رابطه نیز وجود خواهد داشت( کلی)
    و رفتار پسندیده همسرشان از دید انها :
    وابسته به شرایط است(بیرونی)
    جزءرفتار معمول و همیشگی اونیست.(نا پایدار)
    فقط در همان مورد خاص وجود دارد(جزیی)
    این درحالی است که زوج های راضی واکنشی کاملا برعکس دارند یعنی زوج های راضی
    هررفتار نا پسند همسرشان را:
    وابسته به شرایط می دانند (بیرونی)
    جز رفتار معمول و همیشگی اونمی دانند (نا پایدار)
    رفتاری می دانند که درزمینه های دیگررابطه وجود نخواهد داشت(جزیی)
    و رفتار پسندیده همسرشان ازدید انها:
    از خصوصیات شخصی اوست(درونی)
    تکرار پذیر است(پایدار)
    و احتمال دارد دردیگر موارد روی دهد(کلی)
    فرض کنیم خانم خانه ظرف ها را نشسته است. این رفتار ناپسند ازدید یک زوج ناراضی به این صورت توصیف می شود . او به من توجه ندارد (درونی)دراین مدت این سومین بار است که کارش را انجام نمی دهد(کلی).اما یک زوج راضی می گوید حتما مشغله اش زیاد است (بیرونی)بیشتر وقتها کارش را به موقع انجام می دهد((نا پایدار)وظایف دیگرش را هم خوب انجام می دهد(جزیی)
    در مورد رفتار پسندیده :
    تصور کنید اقای خانه یک جعبه شکلات برای همسرش خریده است زوج ناراضی می گوید :
    حتما مادرش به او گفته بخر(بیرونی)این اولین و اخرین بارش خواهد بود(نا پایدار)می خواسته چاپلوسی بکند تابا دوستانش تا دیروقت بیرون بماند(جزیی)اما نظر زوج راضی:
    خیلی سخاوتمند است(درونی)همیشه هدیه های غیر منتظره به من می دهد(پایدار)مثل دفعه پیش که یک شام رمانتیک تهیه دیده بود (کلی)
    این بررسی نشان می دهد که هنگام حل اختلافات،نه تنها باید نحوه نگرش خود را به شرایط موجود و رفتار طرف مقابل را اصلاح کنیم بلکه باید بدانیم ایا این نوع نگرش درحال تخریب رابطه است ویا به بهبود ر ان می انجامد.با شناخت نحوه برداشت خود واصلاح ان درواقع می تئانیم به بهبود رابطه ،صممیمت ورضایت هر چه بیشتر خودکمک کنیم.
    اختلاف مثبت
    افراد وجود اختلافات را جنبه ای منفی از روابط بین همسران می دانند اماباید دانست که اختلافات می توانند
    نقش مثبت و سازنده ای داشته باشند درصورتی که فرصت شفاف سازی تفاوتها و گفتوگو درمورد نقش های هریک از طرفین دریک رابطه را فراهم اورندزوج هایی که همان سالهای اول و مراحل ابتدایی رابطه این مسایل جدال انگیز را حل و فصل کرده و پشت سر می گذارند درمراحل بعدی کمتر دچار مشکلات و درگیری های جدی خواهند شد.پس اگر صحبت درمورد اختلافات و اقدام برای حل و فصل انها هرچه زودتر انجام شود احتمال این که کار به جاهای باریک بکشد کمتر می شود تنها کاری که باید کرد این است که از وجود اختلافات وبیان انها نهراسیم انها را بپذیریم وبعد راه حلی برای کنار امدن با انها پیدا کنیم. به طوری که نه سیخ بسوزد و نه کباب. (منبع:interpersonal relationships)

  2. 6 کاربر از پست مفید setareh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 26 اردیبهشت 93), morteza2487 (دوشنبه 28 اردیبهشت 94), setareh (شنبه 15 خرداد 89), Somebody20 (پنجشنبه 04 اردیبهشت 99), هلیاجون (دوشنبه 14 دی 94), رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 خرداد 88 [ 12:44]
    تاریخ عضویت
    1386-8-23
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    4,021
    سطح
    40
    Points: 4,021, Level: 40
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی همسرم به خانواده اش

    تشکر می کنم ستاره جان
    اما این ماجرا که برایتان تعریف کردم برای الان نیست . بلکه برای اسفند سال گذشته است . و من گذشت کردم و برگشتم سر خونه و زندگی . الان دوباره بر سر چیزهای بی ارزش ا هم دعوا کردیم .پس من تنهایش نگذاشتم .
    لطفا از این تئوری ها بیاییم بیرون و کمی منطقی تر و اجرایی تر ببینیم .
    نمی دونم شاید من در این شرایط درست فکر نمی کنم . هر چه فکر می کنم می بینم که نمی تونم برم جلو . چون اون مرا بیرون کرد و گفت شهیدت می کنم . اگه برم فکر میکنه همیشه می تونه اینگونه رفتار کنه و مرابندازه بیرون بعدش هم من از سر دوستی خسته می شم و دوباره بر میگردم .
    درست نمی گم ؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید صداقت تشکرکرده است .

    رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 اردیبهشت 88 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1386-8-14
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,224
    سطح
    51
    Points: 6,224, Level: 51
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 192 در 78 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: وابستگی همسرم به خانواده اش

    سلام صداقت جان
    با راهنمایی های خوب و ارزشمند جناب آقای دکتر سنگ تراشان و ستاره جون شما نباید دیگه برخورد یا رفتاری داشته باشید که همسرتون شما رو از خونه بیرون کنه سعی کن با همسرت به نحوی برخورد داشته باشی که هیج وقت دیگه این کارو نکنه به خاطر اینکه به قول مادرا ( روتون به هم باز می شه ) و زندگی دیگه معنی نداره این کار برای همسرت عادت می شه و این اصلا خوب نیست . و شما با درایت کامل و استفاده از راهنمایی دیگران سعی کن جلوی خیلی از این کارها رو بگیری حتی اگر نیاز باشه دیگه می تونی نری سر کار و بهش بگی فقط به خاطر اینکه هر وقت تو از سر کار می یایی من توی خونه باشم . استفاده کردن از کلماتی که همسرت رو شارژ می کنه هیچ ضرری نداره مطمئن باش معجزه می کنه یادت نره ( مردها بچه هایی هستند که فقط سیبیل دارند ) لطفا این قسمت رو آقایون نخونند . خیلی راحت می تونی با کمی استفاده از لغات جالب وجذاب شگفتی بیافرینی . ****** از آقایون پوزش می طلبم ******* خودت پا پیش بزار با توکل به خدا انشاء اله که موفق می شی .
    امید به خدا

  6. 3 کاربر از پست مفید بهاره تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 26 اردیبهشت 93), morteza2487 (دوشنبه 28 اردیبهشت 94), رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 اسفند 02 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    796
    امتیاز
    23,402
    سطح
    94
    Points: 23,402, Level: 94
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 948
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,229 در 569 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی همسرم به خانواده اش

    سلام صداقت ،

    احساس می کنم شرایطی که الان تو درش قرار گرفتی اونقدر سخته و اونقدر خاص و مهم که هیچکس حتی ما که بهمون اعتماد کردی و ازدرد دلت برامون نوشتی ، جز اینکه از بیرون به نوشته های تو نگاه کنیم و برحسب شرایط و دیدگاه خودمون وضع تو رو تحلیل کنیم کار دیگه ای از دستمون بر نمی یاد و شاید اصلا نتونیم اون طوری که تو می خوای درکت کنیم .

    اما می خوام بدونی هیچ کدوم از ما قصد نصیحت کردن نداریم و نمی خوایم با اجبار تورو به سمتی ببریم که از نظر تو نشدنیه . بلکه می خواهیم باهات همراهی کنیم و بهت کمک کنیم که بهترین تصمیم رو بگیری.

    چیزی که واقعیت داره و نمی شه انکارش کرد اینه که هرکدوم از ما گاهی دانسته یا ندانسته ، آگاهانه یا ناگاهانه در شرایط بحرانی زندگیمون تصمیماتی می گیریم و دست به اقدامات و رفتارهایی می زنیم که ناچاریم بعدها تبعاتش رو بپذیریم .
    اما این به این معنی نیست که اونقدر بترسیم و اونقدر احتیاط کنیم که قدرت تصمیم گیری رو از دست بدیم و یا از هر ریسکی خودداری کنیم .
    از اون گذشته ، باید ببینیم رفتاری که از قبل داشتیم تا حالا چه تاثیری بر زندگیمون داشته ؟ و اگه حالا ادامه اش بدیم چه نفعی ازش خواهیم برد ؟

    مثلا باید دید اگر صداقت آدم مغروریه که زیر بار هیچ حرف زوری نمی ره و به خاطر اون حاضرشده حتی گاهی زندگیشو که خیلی دوستش داره به خطر بندازه و از این لحاظ که اجازه نمیده هیچ حرف تحقیر آمیزی بدون جواب بمونه حتی ممکنه گاهی احساس غرور و آرامش هم کرده باشه ، در حال حاضر از زندگیش راضیه ؟؟
    و آیا رضایت خاطر و آرامشی که گاهی به صورت مقطعی بهش احساس رضایت و خوشنودی داده اونقدر با ارزش و کافی هست که باز بخواد بهش اصرار کنه و به کارش بگیره ؟؟...

    صداقت عزیزم . درسته ما گاهی اشتباه می کنیم ولی اشتباه تر از اون اینه که روی اشتباهمون باقی بمونیم .
    معلومه که حفظ شخصیت و عزت نفس بالاترین چیزیه که برای آدم مهمه و قطعا هیچ کسی دوست نداره مورد تحقیر ، سوءاستفاده و توهین قرار بگیره . اما اگر جایی
    خرابکاری کردی و کاری کردی که منجر شده به ایجاد یه همچین وضعیتی ، چاره ای نیست جز اینکه دوباره ترمیم کنی یا حتی از نو بسازی .

    ساختن کار خیلی سختیه . مخصوصا اینکه شالوده رو بد چیده باشی . یا ...
    باید از نو یه کارگاه جدید رو تجهیز کنی. طرح و برنامه جدید داشته باشی ، با تمام قوا بالا سر کارگرا بمونی و شب و روز مواظب باشی تا کسی دست از پا خطا نکنه .

    فکر کن زندگی تو و روابطی که الان با همسرت داری ، ساختمانی هست که ممکنه از پی مشکل داشته باشه یا ضد زلزله نباشه ، یا ... و... . باید چیکارش کنی ؟

    خواهر خوبم .
    ما هیچ کاری نمی تونیم برات بکنیم جز اینکه حرف بزنیم و فقط امیدوار باشیم که حرفهامونو با دقت بخونی و به بهترین شیوه از این شرایط ناگوار و داغون کننده عبور کنی . ولی نباید فراموش کنی که این زندگی توست و هیچ کسی قدرت تو ، انگیزه ی تو ، احساس تو و ابتکار عمل تو رو برای تغییر شرایط این زندگی نداره .

    کسی چه می دونه ؟ شاید یکمی پایین اومدن از موضع امروز ، دریچه ای باشه برای یک منظره ی قشنگ تر.
    هرچند نباید از یاد ببری که حفظ یه منظره خوب و تماشایی در گرو توجه و رسیدگی همیشگیه .

    اینایی که گفتم هیچ کدوم به این معنی نیست که تو یا اون مقصرین و یا اینکه تو برای حفظ زندگیت تلاش نکردی و یا اینکه همیشه تو باید کوتاه بیای .
    از اون گذشته شاید هم برداشت من از گفته هات اشتباه بوده .
    اما هرچی باشه باز هم ما هیچ کدوم در زندگی تو نیستیم و قطعا میزان فداکاریها و گذشتهایی که کردی رو نمی دونیم. اما فکر می کنم اینا نمی تونه تاثیری در اصل موضوع بکنه و باز هم این تویی که باید تصمیم بگیری ....


    برات آرزوی موفقیت می کنم .

  8. 3 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 26 اردیبهشت 93), رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93), طاهره (شنبه 15 خرداد 89)

  9. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی همسرم به خانواده اش

    سلام :
    طاهره جان با همه حرفهای قشنگت موافقم مخصوصابا«خواهر خوبم .
    ما هیچ کاری نمی تونیم برات بکنیم جز اینکه حرف بزنیم و فقط امیدوار باشیم که حرفهامونو با دقت بخونی و به بهترین شیوه از این شرایط ناگوار و داغون کننده عبور کنی . ولی نباید فراموش کنی که این زندگی توست و هیچ کسی قدرت تو ، انگیزه ی تو ، احساس تو و ابتکار عمل تو رو برای تغییر شرایط این زندگی نداره . »
    صداقت جان برات ارزوی خوشبختی و رضایت دارم
    طاهره عزیز ایمیلت رانگاه کردی من منتظر جوابم.لطفا

  10. 2 کاربر از پست مفید setareh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 26 اردیبهشت 93), رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)

  11. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 خرداد 88 [ 12:44]
    تاریخ عضویت
    1386-8-23
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    4,021
    سطح
    40
    Points: 4,021, Level: 40
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی همسرم به خانواده اش

    از لطف و توجه همه شما بسیار ممنونم . از اینکه جایی بود حرفهامو بزنم و خالی بشم خیلی خوشحالم چون در روحیه ام اثر خوبی داشت .
    من از همه شما که بهم پاسخ دادید بسیار بسیار ممنون و سپاسگزارم .
    توکل برخدا .

  12. 2 کاربر از پست مفید صداقت تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 26 اردیبهشت 93), رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)

  13. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 شهریور 01 [ 10:24]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    محل سکونت
    قم
    نوشته ها
    1,166
    امتیاز
    41,377
    سطح
    100
    Points: 41,377, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    2,961

    تشکرشده 3,584 در 906 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی همسرم به خانواده اش

    سلام بهاره جان گفته بودی : (مردها بچه های سبیل دار هستند)
    یه چیزم من بگم .ولی تورو خدا به اقایون بر نخوره چون این را یه مرد گفته .
    یه این جملات دقت کنید : همسرم مثل پسر بچه کوچکی است که به دنبال بازیچه می گردد او عین بچه ها دوست دارد جلب توجه کندو.....
    تابه حال به رفتار پسر بچه ها دقت کرده اید ؟
    به محض اینکه می گوییم عجب پسر قدرتمندی !تو چه قدر شجاعی،فورا سینه را جلو می دهد و مقتدرانه با غرور خوشایندی به شما نگاه می کند و می کوشد سایر توانایی هایش رانیز به شما نشان دهد وتا جایی که ممکن است این حالت را حفظ کند ،درست مثل ما مردها !
    خیلی ازما مردها هم پسر بچه هایی هستیم که کت و شلوار بزرگ ترها را پوشیده ایم و چند مسئولیت رابه عهده گرفته ایم اما درهر شغل و مقام ومنصبی که باشیم هنوز مثل دوران کودکی به توجه نیاز داریم .حالا وقتی همسرمان به مامی گوید که تکیه گاه او هستیم احساس غرور می کنیم واقعا تکیه گاه اوباشیم.
    خانم ها :پسر بچه ها دوست دارند درمقابل دیگران به انها احترام بگذارند جلوی دیگران به انها بگویید که پسر خوب ،لایق ،مهربان و شجاعی هستند.
    ما پسر بچه ها ی بزرگ هم دوست داریم که درمقابل دیگران مورد احترام شما باشیم دوست داریم که شخصیت و غرورمان را حفظ کنید دوست نداریم که مقابل دیگران به ما امر و نهی کنید یاماراتحقیر کنید.باورنمی کنید اما ما پسر بچه ها ی بزرگ باهمین جملات شارژ می شویم ،قدرتمندمی شویم و اوج می گیریم. باور کنید ما مردهاهم قدر خوبی وصفای شما را می دانیم با این که پسر بچه هستیم اما متوجه می شویم که لطف و خوبی شما و دل دریایی تان چه قدر وسیع است ماهم سعی می کنیم همراه و هم دل شما باشیم ماهم سعی می کنیم تبدیل به مردی شویم که واقعا قدرتمند فمهربان و تکیه گاه است .
    «پس باییم تبدیل به زن ومرد دریا دلی شویم که عکس لبخند مان رادر زلال دل یکدیگر تماشا می کنیم و لذت می بریم»
    صداقت جان عذر می خوام که از بحث خارج شدیم.

  14. 3 کاربر از پست مفید setareh تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 26 اردیبهشت 93), هلیاجون (دوشنبه 14 دی 94), رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)

  15. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 اردیبهشت 88 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1386-8-14
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,224
    سطح
    51
    Points: 6,224, Level: 51
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 126
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    176

    تشکرشده 192 در 78 پست

    Rep Power
    36
    Array

    RE: وابستگی همسرم به خانواده اش

    صداقت جان سلام
    امید وارم از حرفهای من ناراحت نشده باشی امیدوارم بتونی مشکلت رو حل کنی و به انچه که دوست داری برسی .
    امید به خدا ***

  16. 2 کاربر از پست مفید بهاره تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 26 اردیبهشت 93), رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)

  17. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 خرداد 88 [ 12:44]
    تاریخ عضویت
    1386-8-23
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    4,021
    سطح
    40
    Points: 4,021, Level: 40
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی همسرم به خانواده اش

    سلام
    من همه حرفهاي شمارا قبول دارم . ولي اينها براي زماني است كه چنين شرايطي پيش نمي آمد . ببينيد اون اگه الان ناراحته و زنش را دوست داره ديگه چرا غرور؟ اصلاً معنا داره ؟ به خدا من اصلا نمي خوام به خاطر غرور جلو نرم فقط به خاطر اينكه از عواقبش مي ترسم . يعني زندگي ما انقدر ارزش نداشته كه بياد بگه همه چي را تموم كنيم ؟
    اي كاش يك كسي بود و بهش مي گفت تو بايد بري دنبال زنت . من مي شناسمش اگه يك نفر باشه كه باهاش حرف بزنه بهتر تصميم مي گيره . دفعه قبل هم خواهرم بود و باهاش حرف زد و تحريك مي كرد . البته نه به معناي بد اينكه مي گفت زندگيتون را به اين راحتي خراب نكنيد و مي گفت كه من دلم براش تنگ شده و ... در نتيجه خودش اومد . اما حالا كسي نيست باهاش صحبت كنه . به خواهرم گفتم گفت توهرگز صلاح نيست بري جلو ، من هم همينطور . پدرومادر من هم ناراحتند و منتظرن كه خودش بياد . حالا من موندم تنها . خودم هم موافق جلو رفتن نيستم والا از نظر من امشب يك sms مي زنم و همه چي تموم اما...
    به خدا از انتظار خسته شدم . هر صداي تلفن هر صداي ماشين و هر ... فكر مي كنم كه اومده . انتظار خيلي بده .
    اصلا باورم نمي شه كه الان 17 روزه راحت بدون من تحمل كرده . اصلا . فكر مي كردم نهايت يك هفته دوام بياره . اما زهي خيال باطل .
    ازش بعيد نيست بره با مشاور صحبت كنه و من نگرانم كه مشاور بهش گفته باشه فعلا كاري نكن . يعني فكر مي كنم اينطوري شده كه نيومده .
    نمي دونم چي بگم فقط مي دونم كه شرايط خيلي بديه . اميدوارم هيچ كس توي زندگيش اين روزا رو نبينه .
    براي من دعا كنيد . اگه برم سرخونه زندگيم مطمئن باشيد كه هميشه در مسايل مختلف با شما مشورت خواهم كرد .
    راستي اينكه گفته بوديد جمله دوستت دارم معجزه مي كنه ،‌باور كنيد روزي نبوده كه بهش نگم دوستت دارم . هميشه و در همه حال اين جمله را بهش گفتم . به طور متوسط روزي سه بار اين جمله را از من شنيده .
    همه حرفهاي شما قشنگ و منطقيه . اما ...
    بياييد همه فكرهامونو بريزيم روي هم و كمك كنيد كه من با چه ترفندي مي تونم اقدام كنم . كاري كنم كه اون از يك سمتي تحريك بشه و بياد جلو .
    از طريق فاميل خودم يا اون نمي تونم كاري كنم .پس چه راهي وجود داره ؟ يك راهي كه اون هم نفهمه من كاري كردم .
    امروز داشتم فكر مي كردم كه اصلا شايد خانواده اش هم ندونند . يعني امكان داره ؟ اگه مي دونستند يعني انقدر بي تفاوت مي موندند ؟ اقدامي نمي كردند ؟
    راستي امروز يك نفر بهم گفت فكر نكن بايد به اين زودي بياد سراغت . بعضي بودند كه تا 6 ماه همين بساط را داشتند . خيلي نگران شدم .

  18. کاربر روبرو از پست مفید صداقت تشکرکرده است .

    رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)

  19. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 خرداد 88 [ 12:44]
    تاریخ عضویت
    1386-8-23
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    4,021
    سطح
    40
    Points: 4,021, Level: 40
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: وابستگی همسرم به خانواده اش

    سلام آقاي مدير
    يك سؤال دارم . من دوست دارم كه نوشته هايم را براي شما پست كنم . شما بخوانيد و آن را مورد تجزيه و تحليل قرار دهيد . و در مورد هر بحث و ماجرايي كه نوشتم قضاوت كنيد . اين كار را برايم مي كنيد ؟ خيلي برام مهمه .

  20. کاربر روبرو از پست مفید صداقت تشکرکرده است .

    رویاا (شنبه 27 اردیبهشت 93)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.