به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 48
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    RE: من یک نامادری هستم

    كلا دوره نوجواني دوره اي است كه هر دختري پرخاشگر شده و احساس مي كند نسبت به زمين و زمان حق دارد و همه بايد غلام حلقه به گوش آنها باشند براي همين خوبيها و بديهاي اطرافيان را واقعا نمي بينند. حالا اين حالت براي شمايي كه اين دختر فرزند خودتان نيست و ناچاريد او را از هر طريقي به سمت خود جلب كنيد خود را بيشتر نشان مي دهد و مسئله را بغرنج تر مي كند.
    كمي او را به حال خود بگذاريد اما نه به صورتي كه احساس كند كه شما نسبت به او بي تفاوت هستيد. زمان مي تواند به شما كمك كند تا او كمي بزرگتر شده و حالات احساسي فاصله بگيرد و بتواند از منطق و فكر خود استفاده كند. در اين صورت شما براي او ثابت شده خواهيد بود و او ديگر نمي تواند حضور شما و زحمتهاي شما را كتمان كند.
    ممكن است كم كم دختر كوچكتان هم راه او را پيش بگيرد كه اين بسيار طبيعي است و جاي نگراني ندارد. مراقب باش تا پدر فرزندانت را در مقابل چشمان آنها نسبت به آنها تحريك نكرده و به قول معروف چوغوليشان را نكني كه اين حس اعتماد را از بين خواهد برد.
    مراقب فرزندي كه در راه داري باش . طبيعي است اگر آنها بخواهند به فرزندت حسادت كنند كه بايد مراقب باشي تا فكر شومي نداشته باشند اما به بچه ها بد بين نباش چرا كه بدبيني روي رفتارت اثر خواهد گذاشت.

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 اسفند 87 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-04
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    3,475
    سطح
    36
    Points: 3,475, Level: 36
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من یک نامادری هستم

    باسلام به دوست با وفا (ساده بگم) عزیز
    منهم فکر میکنم که حدس شما درسته و بچه ها با اینکه در ظاهر به مادرشون بی علاقگی نشون میدن که این هم به خاطر فاصله گرفتن مادرشون هست ولی مطمئنم با یک تماس یا یک دیدار همه ی این نفرت ظاهری از بین میره و اگر الان مادرشون به سراغشون نمی یاد خود بچه ها با پیدا کردن کمی استقلال به سراغ مادرشون میرن (البته شوهرم و خانودادشون می گن که امکان نداره که بچه ها این کار رو بکنن ولی من این دلهره رو توی چشمای شوهرم می خونم که شدیدا نگران این چنین وضعیتیه و مطمئنم که دوست نداره بچه ها با مادرشون یا فامیلهای مادری ارتباط داشته باشن) البته چون پدر زحمت کش و متعهدی نسبت به خانواده هست این حق رو به خودش میده ولی باز هم نمی تونه مانع بچه ها بشه
    دختر بزرگم شخصیت خاصی داره و به هیچ وجه نمی تونه با دیگران ارتباط برقرار کنه و حتی یک دوست هم نداره من دراین مورد خیلی سعی کردم و حتی از دوستام که دخترای هم سن وسال دخترم دارن خواستم که با معاشرت بیشتر باعث دوست شدن و رابطه صمیمی بین بچه هامون بشیم ولی متاسفانه بعد از یکی دو جلسه این ارتباط فقط بین من و مادر بچه ها ادامه داشت و دختران دوستانم دیگه حاضر نبودند با مادرشون خونه ما بیان یا با هم بریم خرید یا تفریح دخترم فوق العاده بی نظم و خودخواه هست و نسبت به همه این حس رو داره و به وضوح با همه درگیر میشه و حتی با بزرگتراز خودش هم کنار نمی یاد من چند مرتبه به بهانه های مختلف توی خونه برای بچه ها مهمونی گرفتم و یا بچه ها روبا هم کلاسیهاشون و بچه های مجتمع بردم پارک که شاید بچه ها دخترم رو دوست داشته باشن ولی موفق نبودم چون مشکل از خودشه
    الان یکی دو جلسه هست که یکی از هم کلاسیهاش که توی درس ریاضی ضعیفه میاد تا دخترم باهاش کار کنه ولی توی همین یکی دو جلسه چند دفعه با هم مشاجره داشتند
    دوست خوبم من اصلا از خودم احساس رضایت نمی کنم این را باور کنید شخصیت من جوریه که برای رسیدن به هدفم یا تعهدم همه تلاشم را به کار میگیرم و فکر نکنم این دلیل خوب بودن باشه شاید دلیلش پشتکار و قاطعیت من باشه فکر نکنید اینها رو میگم که تعارف کرده باشم و یا بخوام دیگران تمجیدم کنند به هیچ وجه درهر صورت با این همه تلاش و سرسختی من و همسرم در اصلاح کردن اوضاع خونه نتیجه ای عاید ما نشد یعنی درجا زدن توی پله اول چون توی جمع و هر کجا که بچه ها باشن ما باید بریم و همیشه خجالت زده باشیم از رفتارشون و اینو از سر صداقت میگم چقدر بشینیم و برای دیگران شرایط رو توضیح بدیم و یا خودمون رو توجیح کنیم آیا شرایط بهبود پیدا میکنه دختر کوچیکم که به وضوح میگه مگر میتونید چی کارم کنید؟ من از دوتا روانپزشک و چهارتا روانشناس و بی شمار دوستان خوبی مثل شما کمک گرفتم و راهنمایی خواستم و کمک گرفتم ولی روز به روز نتیجه بدتر گرفتم از هر روشی که فکر کنید استفاده کردیم آخرش چی دختر بزرگترم می گه من همین هستم که می بینی.....
    درسته که خیلی سخته ولی با این موضوع کنار اومدم و سکوت کردم و فقط رسیدگی می کنم و به گفته دوست خوبم امریم عزیز تازه باید آمادگی اینو پیدا کنم که دختر کوچیکترم هم سرسختی و مقاومت از خودش نشون بده و این مسئله شروع شده ومن مانده ام چی کارکنم؟ فقط به خدا توکل می کنم و بس و از خودش میخوام که کمکم کنه چون خودش گفته که مال و اولاد مایه فتنه و آزمایش بندگان هستند پس امیدوارم در این امتحان پذیرفته بشم
    از اینکه مسائل رو بررسی می کنید و با من و همسرم هم فکری می کنید واقعا خوشحالم و با دقت به همه نظرات شما و دوستان دیگر فکر می کنم.
    در مورد این سایت با همسرم صحبت کردم و بهشون گفتم که با شما دوستان خوب آشنا شدم و ازشون خواستم که ایشون هم سری به این قسمت بزنند.
    باز هم برای شما دوست عزیز بهترینها را آرزو می کنم.

  3. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 اسفند 87 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-04
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    3,475
    سطح
    36
    Points: 3,475, Level: 36
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من یک نامادری هستم

    دوست خوبم امریم عزیز
    من به جمله های تاکیدی آموزنده و هدفمند خیلی علاقه دارم در گذشته با بچه ها هر هفته جمله ای را انتخاب می کردیم و باهم می خواندیم به نظر من که خیلی تاثیر گذارند
    همچنان برایت آرزوی موفقیت و شادکامی دارم.

  4. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 اسفند 87 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-04
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    3,475
    سطح
    36
    Points: 3,475, Level: 36
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من یک نامادری هستم

    دوست خوبم (خسته) قبل ازهر چیز از اینکه نظرتون رو نوشتید و راهنماییم کردید تشکر می کنم به قول قدیمیها هر سری و یک فکری
    اینو قبول دارم که محبت محبت میاره و ما به هرکس حتی دشمنمون با خلوص محبت کنیم و گذشت کنیم به یک نتیجه های مثبتی میرسیم ولی هر کم و کاستی رو هم نمی شه به چشم نیاورد و گوشزد نکرد یا ندید گرفت چون هم باعث لطمه خوردن خود فرد میشه و هم دیگران رو به دردسر می اندازه بزارید واضحتر بگم یکی از نکات منفی اخلاقی دختر بزرگترم رعایت نکردن بهداشت فردیشه به حدی که از بوی مشمئز کننده او همه ناراحت میشیم و حتی دوستش که برای درس خوندن پیشش میاد از جلسه دوم ماسک می زنه و به هیچ وجه خودش سختش نیست واگر بهش تذکر بدیم بدش میاد و لجبازی میکنه و دست به خرابکاری میزنه حالا مسواک نزدن شانه نزدن مو و شلختگی اتاق و وسایل و لباسهاش و کثیفی لباس و دست و صورت و ... را میشه ندید گرفت و تذکر نداد ولی حمام نرفتن و بوی بد دادن رو چی؟ من حتی برای دوش گرفتن هم دیگه بهش تذکر نمی دم جوری شده که وقتی از کنارمون رد میشه ما بینیمون رو میگیریم و اصلا بهش بر نمی خوره تازه دلخور میشه که چرا شما با من این رفتار رو میکنید و میگه من همینطور که هستم باید بپذیرید و در هرشرایطی بهم محبت کنید!آیا این عاقلانه است که نسبت به هیچ رفتارش عکس العمل نشون ندیم و فقط روش محبت آمیز را پیش بگیریم تا او به محبت با خلوص ما اعتماد کند؟!
    دخترم شخصیت ترحم پذیری داره و همیشه در حال مظلوم نماییه آیا شما تو جیهی برای این نحوه رفتارش پیدا می کنید؟ از همه دوستان خوبم که این مطلب رو می خونند تقاضا می کنم که هر نظری در این رابطه دارند برام بنویسند شاید علت این رفتارش رو متوجه شدیم.
    دوست خوبم من توی صفحات قبل مختصری بیوگرافی زندگیمو نوشتم شوهرم و همسرسابقش متارکه کردند و تقریبا دوسال بعد با هم ازدواج کردیم.

  5. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 اسفند 87 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-04
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    3,475
    سطح
    36
    Points: 3,475, Level: 36
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من یک نامادری هستم

    دانه عزیز ازدقت و ظرافت بیانتان تشکر می کنم دقیقا به نکته هایی اشار ه کردید که با آنهامواجه هستم دختر کوچکترم دقیقا همان رفتارهای بد خواهرش رو انجام میده و هر وقت که خواهرش بهش تذکر میده می گه مگر می تونن چی کارم کنند و این خیلی بده که از الان که تازه 9 سالشه بخواد سرکشی کنه خیلی لج بازی می کنه و حتی اگر بدونه که به خاطر کار اشتباهی که انجام داده جریمه میشه باز اون کار رو که دوست داره انجام میده و یک خصلت دیگه که هر دو دخترم دارند دروغ گوییه که دختر بزرگترم چنان با ظرافت این کار رو انجام میده که خیلی مواقع ما باور می کنیم با این مسئله چگونه برخورد کنیم؟ سر هر مسئله جزئی حتی به همدیگه دروغ میگن واین خصلت بدیه که توی شخصیت انسان بمونه!
    از تذکری که نسبت به ورود بچه سوم دادی ممنون و من مطمئنم که مشکلاتی اینچنینی در پیش رو دارم...
    پیشاپیش از راهنمایی شما دوست خوب تشکر می کنم
    موفق باشید

  6. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    198
    Array

    RE: من یک نامادری هستم

    سعي كنيد براي تربيت از اعضاي ديگر خانواده شوهرتان هم استفاده كنيد و مثلا آنها هم به بچه ها بگويند كه دروغگويي كا ر اشتباهي است. شما خيلي جدي نمي توانيد با آنها برخورد كنيد چون برچسب نامادري بر روي پيشانيتان است و تقريبا به خاطر همين مسئله آنها لوس مي شوند.پس از پدر و مادرشوهر و ... استفاده كنيد.

  7. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 فروردین 88 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1387-10-03
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    3,076
    سطح
    34
    Points: 3,076, Level: 34
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 124
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من یک نامادری هستم

    سلام زهرا جان
    کم پیدا میشند اینجور آدم ها
    که به عنوان نامادری وارد زندگی بشند و اینقدر به افراد ی که تا به حال نمیشناختنشون اینقدر محبت کنند
    مطمین باش کسی که به بچه هایی که یتیم شدند محبت کنند ،خدا خیلی هواش رو داره

  8. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 اسفند 87 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-04
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    3,475
    سطح
    36
    Points: 3,475, Level: 36
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من یک نامادری هستم

    دوست خوبم دانه جان
    ما در شهری زندگی می کنیم که از خانواده خودم و خانواده همسرم دور هستیم و این مسئله باعث شده که حتی اگر خانواده شوهرم متوجه رفتار اشتباهی از بچه هاشوند تذکری به آنها نمی دهند به طور مثال دختر کوچکترم برای رسیدن به خواسته اش به جیغ زدن و گریه و خودزنی متوسل می شود تا زمانی که خودمان هستیم نمیتونه از این روش به خواستش برسه ولی زمانی که خانواده شوهرم هستند قربون و صدقه دخترم میرن و همه بسیج میشن تا اونو به خواستش برسونن و من به هیچ عنوان برشی ندارم و اگر هم بخوام براشون دلیل بیارم مرا محکوم به نامادری بودن میکنند و می گن تو نمی تونی جای مادرشو بگیری و اگر بچه خودت بود اینجوری رفتار نمی کردی!و تصورشون نسبت به عملکردمن اینه که محبتی ندارم و میخوام به بچه ها سخت بگیرم و جوابشون در مقابل رفتار اشتباه بچه ها اینه که هنوز بچه هستند و هر کاری که میکنند از روی نادانی شون هست و بزگ بشن درست میشن در صورتی که دختر بزرگم 14 ساله و دختر کوچکترم 9 ساله است.
    شما درست می گید شاید از دید دیگران خصوصا خانواده همسرم من از چهارسال پیش نامادری بودم ولی خودم امسال به این نتیجه رسیدم که من نامادری هستم و آزادی عملی نسبت به تربیت و امور بچه ها ندارم و حتی دیگه به خودم اجازه نمی دم که احساس مادرانه ای نسبت به بچه هاداشته باشم و خیلی عادی برخورد میکنم چون اگر بچه هاهم بخوان پذیرای محبت من باشن اطرافیان نمی گذارن و همین نکته باعث شده که اینقدر فاصله بین ما بوجود بیاد و من سرخورده بشم.
    تنها کسی که مسائل رو درک می کنه و متوجه خلوص نیت من شده شوهرم هست و حضور کم ایشان توی خونه تاثیر کمی می تونه بگذاره و من فقط به همین تذکرها و رسیدگی شوهرم اکتفا کردم
    امیدوارم شرایط روز به روز بهتر بشه با توکل بر خدا
    دوست خوبم از راهنماییان صمیمانه تشکر می کنم و برایتان آرزوی موفقیت دارم

  9. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 اسفند 87 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-04
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    3,475
    سطح
    36
    Points: 3,475, Level: 36
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من یک نامادری هستم

    دوست خوبم رهی جان توی همین سایت یک تاپیک دیدم با عنوان با این کوچولو همدردی کنیم
    حتما بهش سری بزنید اظهار نظر آقای مدیر واقعا جای تامل داره و من به شدت تحت تاثیر تحلیل ایشون قرار گرفتم
    ببینید چطور همه با دیدن یک تصویر متاثر میشن و حال اینکه دو کودک ضعیف که خیلی جدی به حمایت عاقلانه بزرگترها نیاز دارن در نزدیکی ما باشن ما نسبت به آنها نمی تونیم بی خیال باشیم اونهم دوتا دختر که از اقشار ضعیف جامعه هستند اینو میدونم که اسم نامادری خیلی وحشت آوره و فکر نکنم هیچ وقت وجه ی خوبی هم پیدا کنه

    تو نیکی می کن و در دجله انداز
    که ایزد در بیابانت دهد باز
    دوستم موفق باشی

  10. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 بهمن 87 [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1387-9-24
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    3,060
    سطح
    34
    Points: 3,060, Level: 34
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: من یک نامادری هستم

    سلام زهرا خانوم
    من همه مطالب شما رو خوندم واقعا متاسفم
    اما نگران نباش انشالله با توكل به خدا و تلاش مضاعف نتيجه مي گيري و همچي درست ميشه
    اما به نظر من اين خيلي بده كه بين شما اين قدر فاصله افتاده و شما يكم نسبت به اونها بي تفاوت شدي
    و يكمي از محبت مادرانتون نسبت به اون ها كم شده
    خيلي بده خيلي.
    و اين مي تونه يه جاي خالي بزرگ براي ضربه پذيريه بچه ها باشه
    به نظر من اين بچه ها رو نبايد تو اين سن تو حال خودشون قرار داد اونها اگه الان بهشون توجه نشه و
    اصلاح نشن خيلي بده اونا كه ديگه بچه نيستن خصوصا دختر بزرگت اين رفتارهايي كه شما از اونها تعريف
    ميكني بيشتر به پسرها شبيه تا دختر ها شما بايد به كمك شوهرتون و حضور بيشتر اون توي خونه به اين وضع
    سروسامان بدين دختر اگه الان نخواد متوجه اخلاق و رفتارش بشه ديگه كي ميخواد ياد بگيره؟
    خيلي راحت از اين قضيه نگذريد.يه وقتي ميرسه كه ديگه حتي از پدرشون هم حرف شنويي ندارن و همه چي
    از كنترلتون خارج ميشه اين اشتباه رو نكنيد.
    شما بايد از در دوستي با اونها وارد بشين نه از راه مادر يا نا مادري.
    شما بايد توي اين چهار سال با اونها صميمي مي شدين و اصلا عقب نشيني نمي كردين.
    همين شل كردن وعقب نشيني شما كاررو خراب كرد.
    اگه تا حالا موفق نشدين نبايد مايوس ميشدين و عقب نشيني مي كردين كه نسبت به بچه ها بي تفاوت بشين
    بايد ببينيد كه ايراد كار كجاست كه توي اين چهار سال نتونستين موفق بشين چهارسال زمان كمي نيست.
    من خيلي از رفتار دخترا ناراحت شدم و تحت تاثير قرار گرفتم
    به شما هم با اين همه صبرودلسوزي تبريك ميگم.
    ولي با اين همه مايوس نشيد و با پشت كار بيشتري ادامه بديد.
    از شوهرتون هم بخوايد كه با حضور بيشتردر كنار شما و در خونه وفكر اساسي از حاد شدن قضيه جلوگيري كنه.
    موفق باشيد و از خداوند ارزوي خوشبختي وصبرو پايداري را براي شما و خانوادتون خواستاريم


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.