دوست خوبم امریم عزیز
از لطفت ممنون
شوهرم الان مدت شش سال هست که متارکه کرده و توی این مدت به هیچ وجه مادرشون نه سراغ بچه ها اومده و نه از اونها خبری گرفته و جالب اینه که ما توی همون شهری زندگی می کنیم که مادر بچه هاهم هست
البته به گفته شوهرم و خانوادشون دختر بزرگم از همان کودکی شخصیت پرخاشگری داشته و با هیچ کس حتی مادرخودش هم کنار نمی اومده
متاسفانه و متاسفانه و صد افسوس که علت متارکه این زن و شوهر خیانت زن به مردش بوده و بچه ها خصوصا دختر بزرگم به کلی شاهد این صحنه ها و این خیانت بوده و این مسئله در بدتر شدن اوضاع اخلاقی و نابهنجاریهاش کمک می کنه مادرشون ازدواج کرده و بچه داره و به گفته فامیلای خودش زندگی خوبی هم نداره
هیچ کدام از بچه ها از مادرشون یاد نمی کنند و هر زمان که از مادرشون و هر کجا که صحبتی پیش بیاد شدیدا برخورد می کنند و می گن دوست نداریم که مادرمون و ببینیم و دوستش نداریم البته توی دلشون چی میگذره الله اعلم زمان همه این مسائل رو روشن میکنه من که فکر میکنم بچه ها منو با یک دنیا محبت هم نمی خوان اونا دوست دارن که مادرشون با پدرشون توی هر شرایطی که هست زندگی کنه
دوست خوبم مدتها بود که دیگه برای کسی جریان زندگیمو تعریف نکرده بودم من از دوتا روانپزشک و چهار روانشناس کمک گرفتم تا کمی اوضاع رو بهتر کنم اما نشد آخرین روانپزشکی که باهاش در ارتباط بودم فکر میکرد که دختر بزرگم افسردگی داره ولی وقتی معدل درسیشو(19/68) دید اون هم قاطعانه مثل دیگر همکارانش گفت که این دختر فقط لجبازی می کنه و مطمئنه که در هر شرایطی از طرف تو و پدرش حمایت میشه
کاش متوجه رفتار بدش میشد چون عرصه را هم به من و هم به پدرش و دیگراطرافیان و خودش تنگ کرده بچه نیست اگر کمی میشد ایمانش رو تقویت کرد شاید اوضاع بهتر میشد اما به هیچ چیز دل نمیده
دوست خوبم با حرفام وقتتو گرفتم باز هم از شما تشکر می کنم و التماس دعا دارم
از خدا میخوام که سایه مهر مادرم و سایه همسرم همیشه برسرم باشه و عاقبت به خیرشون کنه آمین یا رب العالمین
علاقه مندی ها (Bookmarks)