نازنين جان بخند تا دنيا بهت بخنده :D،خانومي مشكل شما فرق ميكنه ايشون با نامزدش مشكلي نداره مشكل مادر خودشه.
اما اگه بخوايي ميتوني امتحان كني به خدا جواب ميده اما بايد يه كم فيلم بازي كني
تشکرشده 45 در 28 پست
نازنين جان بخند تا دنيا بهت بخنده :D،خانومي مشكل شما فرق ميكنه ايشون با نامزدش مشكلي نداره مشكل مادر خودشه.
اما اگه بخوايي ميتوني امتحان كني به خدا جواب ميده اما بايد يه كم فيلم بازي كني
تشکرشده 281 در 126 پست
عزیزم منم با همسرم مشکل ندارم اگه این عوامل بیرونی دست از سرم بردارن!!!
واقعا خانوادم اعصابمو بهم ریختن. دیشب تا رسیدم خونه یک ربع نشده دوباره دعوامون شد. به خدا خستم کردن. خانواده همسرم هم دیگه بدتر.
حالا شما می گی فیلم ولی واقعا داشتم به این نتیجه می رسیدم جدیش کنم !!!
ولی چشم. حتما امتحان می کنم. به همسرم هم می گم اونم همینو بگه. این دوتا خانواده باید کمی تکون بخورن!!!
تشکرشده 45 در 28 پست
نازنين جان امتحام كن نتيجه ميگيري بعضي وقتها منطق جواب نميده.
يه زماني زبونم لال زيادي كشش ندين و به فكر جدي بودن مساله نيافتين ها.به همسرت هم بگي بد نيست ، اين راهي بود كه منو شايان در زمان عقد پيش گرفتيم...اي دريغ
تشکرشده 12 در 7 پست
طراوت عزیز یک چیزی بگم بخندی "مامانم خودش این پیشنهاد و به من داده که اگه ناراحتی و نمی تونی برو طلاق بگیر" اون وقت تو میگی فیلم بازی کن
تشکرشده 502 در 230 پست
ببینید من نمی فهمم این همه تناقضات رو!!!
آخه مثلا جشن گرفتن در شرایط مشکلات مالی شدید همسرتون چه معنایی می تونه داشته باشه. همسر شما هم فکر نکنم اونقدرها به جهاز آوردن شما گیر داشته باشه.به هر حال این مشکل مثل اینه که من بدونم اگر دندونمو که عفونت کرده بکشم از این درد خلاص می شم ولی حیفم بیاد دندونو بکشم!!!! یخورده جدی تر باشید. انتخاب شما انتخاب شماست. اصلا برادر شما تو حدود عقلی نیست که بخواد برای شما خط و نشون بکشه و غیرت بازی برای همسر رسمی شما دربیاره . شما اگر محکمتر با مادرتون برخورد نکنید در آینده بابت هر قسمت از زندگی خودتون باید به ایشون هم جواب پس بدین. هر چه سریعتر زندگیتون رو شروع کنید. مگر اینکه به خودتون مطمئن نباشید.
مادرتون خیرخواه شما نیست اونقدرها!!! لااقل هیچ دید منطقی رو برنمی تابه!! ایشون درگیر سنتهای پوسیده دهها سال قبل و توقعات رنگ و رو باخته این چند ساله هستند. (این واقعیات هست و نه خدای ناکرده توهین)
تشکرشده 12 در 7 پست
sorena چقدر تند می ری
منم با مراسم گرفتن خیلی موافق نیستم اما هر دو تا خانواده میگن آرزو داریم و به نظرم باید به اونها هم احترام بذاریم بالاخره مادر و پدرن و با هزار امید دارن بچه هاشونو راهی زندگی می کنن
تشکرشده 502 در 230 پست
هزار امید به چی؟ !!!اینکه چندین میلیون خرج رو دست کسی بذارن که می دونن هر ریالی از این پول بعدها در زندگی دخترشون تاثیر داره امید به چیه؟ اون هم در این شرایط!! خوشبختی شما از دیدگاه اونها یک شب خرج 300-400 نفر رو دادنه؟ این غیر از حس خودخواهی چیزی نیست. خیلی چیزها معناشون در هم تنیده است. دوست داشتن این نیست. این عین خودخواهی یک نفر هست. وای اگر پرده از چشمان یک نفر کنار بره می بینه چه اجحافی رو در حق عزیزانش مرتکب شده.
این کمک اونهاست؟ من به نوبه خودم از اینکه اینقدرکوته بینانه زندگی دختر خودم(یا پسرم) رو بازیچه امیدهای خودم قرار بدهم درآینده احساس شرم می کنم. از اینکه شما هم این کوته فکری رو توجیه می کنید جا خوردم.
یکبار باهاشون صحبت کنید بگید این امید شما زندگی ما رو به ناامیدی می کشونه.ببینید خودتون دچار تناقضات افکار وحشتناکی هستید که من واقعا باور دارم تا حلش نکنید بهتره به زندگی مشترک فکر نکنید.
شما به جای خواهر من هستید و من نظر خودم رو برمبنای زیباتر شدن زندگی خودم دادم. مبنای واقعیت رو من با توجه به دیدگاه خودم ارائه کردم. به هر حال اگر توهینی ناخواسته شد بدونید عمدی درکار نبوده و در هر حال من دیگر نظری نمی دهم در این مورد. موفق باشید.
بدرود
تشکرشده 12 در 7 پست
" در هر حال من دیگر نظری نمی دهم در این مورد. "
sorena جان به نظر من هدف ما از آمدن در این تالار همدلی و راهنماییه اما شما جوره دیگه ای عمل میکنی
دعوا که با هم نداریم
تشکرشده 502 در 230 پست
بنده طور دیگری عمل نکردم. شما سعی بیشتر در همدلی دارید تا راهنمایی. بنده خودم رو شایسته همدلی با شخص شما که به زعم من خود در ایجاد مشکل برای خود به شدت مقصرید"چون به افکار اشتباه دیگران صحه می گذارید" نمی دونم. همین. بانوی گرامی روزهای خوبی رو براتون آرزو می کنم
تشکرشده 281 در 126 پست
بله با هزار امید!!! البته تو حرف و این امیدها و سرکوفت های شیرین رو ما جوان های بیچاره که خودمون 1000 تا مشغله دیگه داریم باید جواب بدیم!نوشته اصلی توسط mahsan
آقای سورنا من خودم 1000 بار با خانواده ها حرف زدم. کو گوش شنوا؟؟؟نوشته اصلی توسط sorena_arman
آخرش نزدیک بود دیگه مادرشوهرم بگه حتما یک عیب و علتی داره که انقدر کوتاه می یاد!!!
یا از اونور مامانم می گه لباساتم بفروش ولی خونه بخر ، از اون طرف می گه وقتی می بینمت دلم می گیره لباس های کهنه می پوشی تمام پولت میره. خانواده شوهرت و خودش خیلی بی غیرتن!!!
ای بابا. من نمی دونم این وسط چکار کنم؟؟؟
باور کنید امروز از صبح انقدر آدم مزخرف و عبوسی بودم که خودمک داره حالم از خودم بهم می خوره. قیافم عینه 40 ساله ها شده. همش فشار و اعصاب خوردی ...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)