حالم خیلی گرفته شده . بعد از خوندن این خبر بیشتر از یه ساعته دارم تو نت می چرخم ولی فکر shad رهام نمی کنه . خدایا خودت کمکش کن .
تشکرشده 85 در 57 پست
حالم خیلی گرفته شده . بعد از خوندن این خبر بیشتر از یه ساعته دارم تو نت می چرخم ولی فکر shad رهام نمی کنه . خدایا خودت کمکش کن .
تشکرشده 992 در 530 پست
shad چي شده؟!
چرا من از همه چيز بي خبرم؟!
يكي بگه اون چش شده ؟؟؟؟!!!!
دارم ديوونه مي شم.
با ديدن اسمش توي اين تاپيك جا خوردم.
من اصلا چيزي نمي دونستم...........
تشکرشده 37,077 در 7,001 پست
سلام
دعا می كنیم كه خدا ایشون را شفا بدهند.
همیشه آدمهای مفید بیشتر جای خالیشون مشخص میشه
از خدا می خواهیم همه بیماران را موردعنایت خود قرار دهد و شفا عنایت بفرماید.
مدیرهمدردی (سه شنبه 31 فروردین 89)
تشکرشده 289 در 103 پست
خدا ايشااله همه ي بيماران را لباس عافيت بپوشاند امين سلامت و شاد باشيد همه
تشکرشده 498 در 242 پست
سلام .
من متوجه نمیشم چه اتفاقی واسه شاد عزیز افتاده
تو رو خدا به من بگید
خدایا
تشکرشده 574 در 212 پست
روزن عزیز!
درسته که جناب مدیر پستهاتون را به خواهش شما حذف کردن ولی من از دیروز تا حالا با حرفهائی که در مورد موقعیت خانوادگی دوستتون گفتین همش حدس میزدم که این شخص عزیز باید دوست گلمون شاد عزیز باشه !فقط خدا خدا میکردم این حدس اشتباه باشه ولی نه! نشانه های خدا همیشه راسته هر چند این حقیقت تلخ باشه!
کسی که با همه غصه ها و مشکلات عجیبی که داشت به بقیه بچه های تالار هم هر کمکی از دستش برمی اومد انجام میداد.امیدوارم هر چه زودتر بهبودی کامل پیدا کن وبه جمع بچه های تالار برگرده و ما شادیهای واقعیشو پس از رهائی از بیماری ومشکلاتش بهش تبریک بگیم.
ممنون که این موضوع را اینجا عنوان کردی و ما را از حال دوستت که حالا مدتهاست دوست همگی ماست بی خبر نمی گذاری!
تشکرشده 41 در 20 پست
سلام دوستان
خودتون میدونید که من تالار زیاد نمیام ولی شاد عزیز رو میشناسم..چی شده؟؟کاش یکی میگفت...
کاش یه نفر ازش خبر می آورد
خدایا کمکش کن
من امروز قصد داشتم یه تاپیک باز کنم و از مشکلاتم بگم...اما با خوندن این خبر دیگه حس و حالی ندارم
بچه ها بیاین همگی برای شاد خوبمون دعا کنیم
تشکرشده 121 در 55 پست
روزن عزیز : چه خبر ؟ ما رو بی خبر نذار
تشکرشده 673 در 178 پست
بچه ها خیلی ناراحتم، متاسفانه خبر خوبی ندارم، احساس می کنم دیروز فقط به خاطر این به هوش اومده بود که عذاب وجدان منو خوب کنه، فقط واسه 5 دقیقه تونستم بهش بگم که چی کار کردم و چی شده، اون هم فقط گفت اشکال نداره خودتو ناراحت نکن، بعد من اومدم خونه، دوباره رفته تو کما، اینجا همه دارن دیونه میشن، همسرش هم خیلی وضعش خرابه، یکی از دکترا گفته بود مرگ مغزی شده، میخواستن اعضای بدنش رو اهدا کنن، آخه اون کارت اهدای عضو داره، اما یه دکتر دیگه به موقع اومد و گفت که مرگ مغزی نیست، رفته کما . شاید رفته توی همون جنگلی که دنبالش بود، من پرستارش بودم اما مثل یه خواهر خوب برام بود. بچه ها معذرت میخوام که با این حرفا ناراحتتون کردم، میترسم دیگه نبینمش، شما اون رو ندیده بودین، اما من 4 سال باهاش زندگی کردم، 4 سال جز خوبی ازش چیزی ندیدم، جز صبر، جز لبخند و گذشت، اون باعث شد که ادامه تحصیل بدم، بهم انگیزه داد، خرج تحصیلم رو داد اونم دانشگاه آزاد، رشته ای که دوست داشتم (پرستاری) اما لعنت به من که هیچ کاری از دستم بر نیومد. من دارم دیوونه میشم اینجا جاش خیلی خالیه
همین که فرصتی شد یاد من باش ...
روزن (سه شنبه 31 فروردین 89)
تشکرشده 1,247 در 437 پست
خیلی ناراحت کنندست . بدترین خبری است که این روزها شنیدم . کاری جز دعا از دستم بر نمیاد .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)