مرسي آقاي سورنا
شما هم تجربه ي خودتون رو دارين
ولي اي كاش حد اقل اين رو ميفهميدم كه ايا اين پسر مرد بشو هست يا نه ؟
فكر ميكنين من از اين وضعيت خوشحالم و چشمام رو به بدي هاش بستم ؟ اگه مشكل نداشتم كه اصلا مطرحش نميكردم و تا سه سال ديگه همچنان به باور هاي خودم ادامه ميدادم ...
ميگم من جدايي رو از ايشون تجربه كردم و اون هم دوبار
نميتونم چشمام رو ببندم ، نميتونم از ذهنم پاكش كنم . دلم ميخواد بهش فرصت بدم در حالي كه خودم فرصت زيادي ندارم
ميدونم كه حد اقل ميزان دوست داشتن من بيشتر از اونه !! به چه زبوني بگم كه نميخوام نا مردي كنم !
بچه نيستم ، عقلم هم ميرسه ، اونقدر هم مشكلات ديگران رو ديدم كه نخوام كوركورانه عمل كنم و از روي احساس تصميم بگيرم
ولي به نظرم اين درست نيست كه توي اين شرايط تصميم بگيرم ...
كاش حد اقل ميمردم و كارم به اينجا نميكشيد ... حال من مثل زني ميمونه كه بهش ميگن كه فرزندت توي بيمارستان عوض شده و حالا بيا بچه ي اصلي خودت رو بگير!!
كسي كه دو سال باهاش بودم و عاشقانه هم رو ميخواستيم و هنوز هم حداقل من ميخوامش رو به چه بهونه اي تركش كنم ؟به بهونه ي اينكه بچه است؟ اينجوري من زجر ميكشم ، شديدا زجر ميكشم !
مگه دل بچه بازيه !! مگه دوست داشتن الكيه ؟
خيلي ها اگه توي موقعيت هاي خوب تر قرار بگيرن شايد با بي رحمي عشقشون رو فراموش كنن
ولي من نه !! نميخوام !
حتي نميخوام فكر خيانت رو هم داشته باشم ، چه برسه به عملش
از خدا هم هميشه ميخوام كه هيچ كس رو سر راه من قرار نده كه حتي بخوام يك لحظه اون رو جاي عشقم بذارمش و به زندگي با اون فكر كنم
من اين عشقم رو دوست دارم ... اين احساسم رو دوست دارم ... اين آدم رو دوست دارم ...
زندگي با اون رو هم دوست دارم !
اي كاش فقط بزرگ ميشد ! كاش فقط يك ذره از درك من رو داشت و اي كاش اينقدر افكار بچه گانه نداشت!!!
خيلي سخته ببيني كه هيچ كس با افكار و نظراتت موافق نيست و تنها كسي كه با اين كار موافقه فقط خودتي و خودت
ممنون از راهنماييهاتون
علاقه مندی ها (Bookmarks)