سلام مریم خانوم مرسی از پیگیرینون
هیچی هنوز اوضاع همونجوریه. دنبال چندتا کتاب خوب میگردم که بتونه دید مادرمو باز تر کنه؟
تشکرشده 53 در 23 پست
سلام مریم خانوم مرسی از پیگیرینون
هیچی هنوز اوضاع همونجوریه. دنبال چندتا کتاب خوب میگردم که بتونه دید مادرمو باز تر کنه؟
تشکرشده 286 در 92 پست
به تلاشتون ادامه بدید
موفق باشید
[align=justify][align=center]
[size=large]عشق یکسان ناز درویش و توانگر میکشد
این ترازو سنگ و گوهر را برابر می کشد[/size][/align][/align]
تشکرشده 53 در 23 پست
بچه ها هر راهي رو كه به دهنم ميرسيد امتحان كردم ولي بعد از اين همه مدت هيچ نتيجه اي نگرفتم. امشب ديگه تحملم تموم شد با مامانم دعوا كردم و از خونه زدم بيرون. فكر ميكنم هرچي بيشتر احترام ميزارم كمتر نتيجه ميگيرم اخه برادر خواهرام با سرو صدا هر كار خواستن انجام دادن وبه هرچي مي خواستن رسيدن. اخه تو شخصيت من نيست كه اونجوري رفتار كنم. ديگه موندم به خدا.......... شما هم كه هيچي نميگين
تشکرشده 1,247 در 437 پست
سلام
شما نگفتی چی شد . بچه ها هم پیگیری نکردند . عصبانیتت خوابید برو با مادرت آشتی کن عذر خواهی هم کن . نذار تودلش بمونه . به تلاشت هم ادامه بده .
کتاب گرفتی ؟
تشکرشده 53 در 23 پست
اينجا كه همه كتابا بد گفتن. خود مامانم يه چند تا گرفت خوند ولي يه ذره هم نسبت به قبل تغيير نكرده. نوشته روش بيشتر تاثير ميزاره به خاطر همين براش يه نامه نوشتم كه اين راهش نيست اگه ميخواي ثواب كني بايد يه نفرو هدايت كني نه اينكه با رفتارت اونو طرد كني ولي بازم هيچي...
يه مدت هيچي نگفتم گفتم با خودش فكر كنه ولي امشب كه بهش ميگم بيا بريم همونجا هم تحقيق كن هم با خونوادش اشنا شو ولي به هيچ وجه قبول نميكنه
اخه اوضاع روحي دوستمم از اين بلا تكليفي به هم ريخته و درداي عصبي گرفته. منم كه تا يه ماه ديگه بايد برم سربازي ولي بعد از اين همه مدت هيچ نتيجه اي نگرفتم.
تشکرشده 1,247 در 437 پست
نمیشه کسی از اقوام که مادرت قبولش داره را جلو بندازی ؟
تشکرشده 53 در 23 پست
از لحاظ عقيده و دين كسي اينجا نيست كه قبولش داشته باشه. اخه اكثر اقوام ما توي شهراي ديگن.
تشکرشده 16 در 9 پست
سلام
به نظر من صحبت های حرف دل کاملا منطقی هستند .
اطراف من پر از این رابطه ها هستند که هر زوجی یه راهی رو انتخاب کردند یکی پس از تلاش زیاد تونسته تا مادرشو راضی کنه چون خیلی به انتخاب خودشون اطمینان دارند و فکر می کنند که واقعا با طرف مقابلشان خوشبخت می شوند و در کنار هم می توانند در برابر تمام مشکلات مقاومت کنند . و تنها به این دلیل دختر را رها نمی کند . نه بخاطر عذاب وجدان .
یکی دختر و میزاره کنار چون توان مقابله با مادر و توانایی راضی کردن مادر رو نداره و اصلا به این موضوع فکر نمی کنه که اون بهترین انتخابش می تونه باشه و دختر رو قانع می کنه که ازدواج ما با مشکلات زیادی مواجه خواهد بود .
یکی هم قید خانواده رو می زنه این مورد هم باز خیلی به همدیگر اعتماد دارند چون می دونند که تنهایی و جدایی از خانواده خیلی سخته اما می تونند که در کنار هم این وضعیت رو تحمل کنند البته در بیشتر موارد بعد از مدتی خانواده راضی خواهند شد .
شما باز هم بیشتر فکر کنید اگر واقعا با تمام وجود این خانم رو می خواهید و از خودتان و ایشان مطمئن هستید که با خصوصیات یک دیگر سازگاری دارید پس باید مادرتون رو راضی کنید مخصوصا اگر تنها مخالف این وصلت مادر شما باشند . راضی کردند مادرتون هم به عهده شخص شماست هرجند که راهنماییهای تمامی دوستان همیشه مفیده وبه کمک آدم میاد ولی بهتر از هرکسی این خود شما هستید که خصوصیات مادر خودتون رو می دونید و می تونید با کمک راهنماییهای دوستان و روشهای پیشنهادی آنها و اینکه مادرتون چه چیزهایی بیشتر روشون تاثیر میزاره می تونید وی را راضی کنید یادمه یکی از دوستان گفته بود که زیادی هم اسرار نکنید.
من هم با این حرف موافقم سعی کنید کم کم و در مواقع مناسب از محاسن سنی ها و دخترخانم رو به مادر محترم گوشزد کنید نه اینکه بخواهید به زور اورا راضی کنید بقول معروف تا دیدید تنور داغه نونتون تون رو بچسبونید .
موفق باشید
تشکرشده 16 در 9 پست
راستی گاهی هم با جمالات دینی پیش بروید خوب مطالعه کنید ببینید دین اسلام چه چیزهایی در این موارد یا در مواردی که بتونید از جملاتش برای گفتن موضوعی که میخواهید استفاده کنید .
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)