به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 18 نخستنخست 123456789101112 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 177
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 مرداد 88 [ 09:50]
    تاریخ عضویت
    1387-7-11
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,358
    سطح
    47
    Points: 5,358, Level: 47
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 192
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    213

    تشکرشده 216 در 84 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خودم خودمو گم کردم

    عزیزم لطفا در مورد رضا و موقعیتش بیشتر توضیح بده.
    متوجه این قسمت ها نشدم: ولى رضا منو به خودم داد و با رضا آشنا شدم،دختری از دست دادم
    این طور که من فهمیدم پدر شما (معذرت میخوام) آدم بی مسئولتی نسبت به بعضی مسائل یا توجه به خانواده هستند و این موضوع شما رو اذیت میکنه. در ضمن پدر و مادر آدم هر چه که باشند باز خون آنها تو رگهای ماست هر چیزی رو تو دنیا میتونی عوض بکنی ولی پدر و مادر را هرگز!
    شما که میدونستید پدرتون چه اخلاقی داره چرا باهاش بحث میکنید و به قول معروف خودتونو پیش اون کوچیک میکنید؟ بهتر حرمتها حفظ بشه ظاهرا دوران کودکی بدی هم نداشتید چون گفتید: عمو قلقلی و آقاى مجرى می امدن براى جشن تولدم. والا ما که از این جور تولدا نداشتیم تا حالا هم نرفتیم!!! در ضمن اگه حتی دشمنم به من بگه از من متنفره منم هرچی دم دستم باشه به طرفش پرتاب میکنم چه برسه به کسی که یه عمر خرجش کردم و بزرگش کردم.
    این جور چیزا تو زندگی خیلی ها هست من دوست ندارم در مورد زندگی خصوصیم بگم ولی فکر میکنی پدر من چند دفعه منو بغل کرده و بوسیده یا محبت های دیگه. . . منم خاطرات تلخ دارم اما با این وجود پدرمو خیلی دوست دارم چون ایرادش اینه که بلد نیست احساساتشو بروز بده. اما اینو بدون همسرت اگه فرشته هم باشه بدون حمایت خانوداه به مشکل میخوری. چون بالاخره بهشون نیاز پیدا میکنی تازه جلوی همسرت روت میشه بگی که پدرت تو رو دوست نداره یا با هم مشکل دارید. پس حداقل نزار اونا چیزی بفهمن.
    شما اراده خوبی دارید و میتونید از پس خودتون بر بیاین پس چرا فکر میکنید خودتونو گم کردید؟؟؟ چرا به نقاط قوتتون توجه نداری (تو اونا رو گم کردی). یعنی چه اتفاقی مگه افتاده؟؟؟هر کس با خانوادش مشکل داره بره با دیگران دوست بشه و خلاءشو اینجوری پرکنه(حالا من به زندگی خصوصیتون و اینکه دوست دارید چه طور زندگی کنید کاری ندارم). اما با یه مردی که زن داشته و بچه داره؟ داری با خودت و زندگیت چه میکنی؟ دچار احساسات و عشق شدی. چهار روز دیگه که عاشقی از سرت پرید چی؟ میدونی بعدا پسر این آقا رضا واسه شما ممکنه دردسر بشه یا واسه بچه های شما حالا شایدم نشه ولی اگه من بودم از حق خودم نمیگذشتم. خوب فکر کن داری چی کار میکنی دختر خوب. مگه زندگی همینه تازه سن و سالی نداری و اول راهی خوب که نگاه کنی چیز هایی زیادی انتظار تو رو میکشه فقط باید راهتو پیدا کنی.
    اگه من اشتباه برداشت کردم لطفا بیشتر توضیح بده.

  2. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 25 اردیبهشت 88 [ 16:37]
    تاریخ عضویت
    1387-8-24
    نوشته ها
    239
    امتیاز
    4,447
    سطح
    42
    Points: 4,447, Level: 42
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خودم خودمو گم کردم

    به خدا به خاطر مشکلاتم نیست.درسته اون بچه داره ولی تمام سرپرستی بچه رو با تعهد به مادر داده و یه وکالت به وکیل که هیچ ارتباطی هم با همسر ثابقش نداره...منبا رضا میشه گف یه زندگی دارم زندگی که دوسش دارم و توش هیچ کدوم از مشکلات قبلیم نیست بی مشکل هم نیست ولی توش زور و بازو هم نیست...چند نفر میشناسین که واقعا داره به چیزایی که هدفش بوده میرسه؟حالا رسیدن هم نه داره میسازه؟من توی این مدت با رضا هر چیزی که می خواستم با زحمت ساختم...این ارزش نداره؟
    من یک سری برای این مشکل وقتی همه چیز رو فهمیدم پیش مشاور رفتم با خود رضا و اون بهمون یاد داد که شروع کنید واگرنه وقتی من فهویده بودم تموم کردم...بخاطر ترسی که برای دختر نبودنم داشتم پیش مشاور رفتم که اون بعد 2 جلسه صحبت با من گفت به رضا هم بگو بیاد که همه چیز رو یه جوری جمع و جور کردیم ولی پدرمو پاک فراموش کرده بودم.
    الا بذكر الله تطمئن القلوب

  3. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    197
    Array

    RE: خودم خودمو گم کردم

    مگه همه دخترها چطوري ازدواج مي كنن؟!
    شما به آقا رضا بگو كه پدر و مادرت چيز زيادي از رابطه شما نمي دونن و خانواده او هم مثه همه خانواده ها بيان خواستگاري .
    تو هم ثه همه دخترها حق ازدواج كردن و تشكيل زندگي داري.
    بالاخره مادرت هر چقدر هم كه بد و بي فكر باشه اما اينقدر عقلش مي رسه كه دخترش مي خواد شوهر كنه
    تو كه ازدواج كني كمتر اونها رو مي بيني و عذاب مي كشي.
    اگر خانواده او مثه همه خانواده ها كه مي رن خواستگاري يه دخرت بيان و به صورت رسمي همه برنامه ها رو پياده كن و پدر و مادرت احساس كنن كه داشتن فرزند اون آقا براي تو و خودشون مزاحمتي ايجاد نمي كنه ممكنه كه كم كم به اين وضع راضي بشن.
    به خاطر روابط بدي كه با خونواده ات برقرار كردي و تنفرهايي كه ازشون داري نمي توني اون طوري كه بايد بشيني و راضيشون كني عمل كني.
    توبايد با ملايمت با اونها صحبت كني و راضيشون كني

  4. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 25 اردیبهشت 88 [ 16:37]
    تاریخ عضویت
    1387-8-24
    نوشته ها
    239
    امتیاز
    4,447
    سطح
    42
    Points: 4,447, Level: 42
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خودم خودمو گم کردم

    من تویهمین اینجا که چرخ میزنم می بینم همه از قول و قرار میگن همه دنبال خودشون می گردن حتی برام جالب بود یک اقای 30 ساله میگفت جوونی کنم و میترسم و نمیدونم و از این حرفاس ولی من در مرحله عمل و اینو می خوام که زندگی که می خوام زحمت بکشم و قشنگش کنم نه اینکه ازدواج رو بکنم فرمول ریاضی و فیزیک و در اخر بگم سرد شدم خسته شدم زندگی زناشوییم ایده ال نیست.تا حالا فکر کردید این حرفا و مشکلات از کجا میان؟
    الا بذكر الله تطمئن القلوب

  5. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 25 اردیبهشت 88 [ 16:37]
    تاریخ عضویت
    1387-8-24
    نوشته ها
    239
    امتیاز
    4,447
    سطح
    42
    Points: 4,447, Level: 42
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خودم خودمو گم کردم

    فقط مطلقه بودن رضا
    الا بذكر الله تطمئن القلوب

  6. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    197
    Array

    RE: خودم خودمو گم کردم

    پس سارا جون
    توهنوز واقعا فكراتو نكردي كه اصلا مي خواي ازدواج كني يا نه
    بهتره فعلا دست نگه داري و اول تكليفتو با خودت معلوم كني
    بعد پاي آقا رضا رو وسط بكش

  7. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    197
    Array

    RE: خودم خودمو گم کردم

    اول خودتو پيدا كن

    بعد راهتو تغيير بده


    ببين كجاي زندگي قرار داري


    ومي خواهي كه كجا قرار بگيري

  8. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 25 اردیبهشت 88 [ 16:37]
    تاریخ عضویت
    1387-8-24
    نوشته ها
    239
    امتیاز
    4,447
    سطح
    42
    Points: 4,447, Level: 42
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خودم خودمو گم کردم

    کی میگه تولد خوب اونیه که توش فلانی باشه من همیشه از تولد متنفر بودم محض رضای خدا یه عکس ندارم که توش حتی لبخند داشته باشم من از بچگیم متنفرم اصلا من بچگی نداشتم مگه پول خوشبختی میاره؟اون روزی ازپول چندشت میشه که حتی پدرت بخواد هدف و ارزشاتو با پول ازت بخره..همون پدر اون قدر هدف و ارزشتو حقیر بدونه که بهت بگه بخاطر ماشین رضا اونو میخوای...من حتی دلم نمیخواد یک باره دیگه از بچگیم بنویسم....ولی در این حد که اگه پدره من قدرته تشخیص خوشبختی برای من داشت گذشته باید اینو ثابت میکرد. من نمی خوام اینده هم دستش بدم که اخر بگم مقصرش اون بوده و راه طلاقو پیش بگیرم یا سوختن و ساختن
    الا بذكر الله تطمئن القلوب

  9. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 25 اردیبهشت 88 [ 16:37]
    تاریخ عضویت
    1387-8-24
    نوشته ها
    239
    امتیاز
    4,447
    سطح
    42
    Points: 4,447, Level: 42
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خودم خودمو گم کردم

    دانه عزیز من دارم اینجا میگم راهمو انتخاب کردم همه زحمت و مشکلاتش رو به جون خریدم و حتی تونستم با رضا اینو حل کنم فقط راضی شدن پدرم برای ازدواج نمیتوانم و از شما برای همین کمک میخوام...بعد شما به من میگید خودتو پیدا کن؟
    الا بذكر الله تطمئن القلوب

  10. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 13 مهر 89 [ 16:10]
    تاریخ عضویت
    1387-1-19
    نوشته ها
    1,801
    امتیاز
    13,034
    سطح
    74
    Points: 13,034, Level: 74
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 216
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    954

    تشکرشده 992 در 530 پست

    Rep Power
    197
    Array

    RE: خودم خودمو گم کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط دانه
    مگه همه دخترها چطوري ازدواج مي كنن؟!
    شما به آقا رضا بگو كه پدر و مادرت چيز زيادي از رابطه شما نمي دونن و خانواده او هم مثه همه خانواده ها بيان خواستگاري .
    تو هم ثه همه دخترها حق ازدواج كردن و تشكيل زندگي داري.
    بالاخره مادرت هر چقدر هم كه بد و بي فكر باشه اما اينقدر عقلش مي رسه كه دخترش مي خواد شوهر كنه
    تو كه ازدواج كني كمتر اونها رو مي بيني و عذاب مي كشي.
    اگر خانواده او مثه همه خانواده ها كه مي رن خواستگاري يه دخرت بيان و به صورت رسمي همه برنامه ها رو پياده كن و پدر و مادرت احساس كنن كه داشتن فرزند اون آقا براي تو و خودشون مزاحمتي ايجاد نمي كنه ممكنه كه كم كم به اين وضع راضي بشن.
    به خاطر روابط بدي كه با خونواده ات برقرار كردي و تنفرهايي كه ازشون داري نمي توني اون طوري كه بايد بشيني و راضيشون كني عمل كني.
    توبايد با ملايمت با اونها صحبت كني و راضيشون كني


 
صفحه 2 از 18 نخستنخست 123456789101112 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.