به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 32
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 خرداد 97 [ 16:49]
    تاریخ عضویت
    1396-7-27
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    617
    سطح
    12
    Points: 617, Level: 12
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 5 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    فک نکنم اینجا امکانات صحبت خصوصی وجود داشته باشه..

    راجبه سوال دومتون

    زندگیم بدک نیست ..الان دخترم برام دنیامه.. یه مدتی که تو شهرستان برای مداوای مادرم رفته بودم از ندیدن خانم و دخترم بدجور دلتنگ شده بودم که قابله وصف نیست..

    اندام خانمم الانم اون چیزی نیست که برام جذاب باشه اما مثله سابق از دیدنش مضطرب نمیشم و خودم لعن و نفرین نمیکنم و اهمیتش برام کمرنگ شده..

    خیلی چیزها برام عذاب اور بود که الان وقتی دقیق میشم میبینم ساخته و پرداخته کاذب ذهنم بود ..مثلا اوایا خانممو خیلی چاق میدیدم و به شدت تمایل به دخترهای لاغر پیدا کرده بودم ..ولی الان به

    خودم میگم این کجاش چاق بوده آخه؟

    یا صورتشو پر از چین و چروک میدیدم ولی الان میبینم بزرگ نمائی بیش نبوده.نیروی جنسیم به شدت کاهش یافته بود و تمایلی به خانمم نداشتم اما الان در حد نرمال هستش و قابله قبول..

    شما هم من الان میدونم رنگ پوست خانمتون در اون حد نیست که به چشمتون میاد و یا کم پشتیه موهاش .. الان ذهنتون وسواس گونه در حال بزرگ نمائی هستش و دید شمارو مختل کرده ..

    ذهن بیمارتون داره بر شما حکمفرمائی میکنه , چه بسا قبلا ایشونو دیده بودین و مشکلی در ظاهرش نبود..

    بهر حال این وسط شمائید که باید تصمیم بگیرید چه کاری با زندگیت بکنی و هیچ کس نمیتونه شمارو به زور متقاعد کنه.. من دو تا مشاور رفتم یکیش گفت طلاق بگیر و اون یکی گفت خوب میشی و من

    به حرف دومی گوش دادم .. چون نمیخواستم دختریرو که با هزاران شوق در چشمهای من نگاه میکرد و امید و ایندشو به من گره زده بود و پر پر کنم..

    موفق باشید..
    ممنون اقای جوادیان خلاصه بخوام بگم فکر میکنم مشکل من بیشتر در وجود خودمه که شامل اینا میشه :

    منفی نگری
    ذهنم درگیر منفیات میشه و رهایی ازشون سخته تا یه نشونه مثبت ببینم
    گاهی همسرمو نگاه میکنم احساس میکنم عاشقشم گاهی ام احساس میکنم اشتباه کردم ازدواج کردم و حسرت گذشته رو میخورم
    بحث مقایسه ام در من شدیده که الان دارم تمام سعیمو میکنم نگاه نکنم
    قد خانوم من با پاشنه بلند تقریبا هم قد منه ولی تقریبا همه دخترای دور و بر من قدشون بلند تر از خانوممه

    یه نکته دیگه بگم کسیو میبینم که مثلا مشکل خانوم منو داره ارومم میکنه مثلا قدش همونقده یا مثلا گندمیه پوستش


    مبخوام ببینم این احساساتو چجوری کنترلش کنم و با عشق جاشو پر کنم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    فک نکنم اینجا امکانات صحبت خصوصی وجود داشته باشه..

    راجبه سوال دومتون

    زندگیم بدک نیست ..الان دخترم برام دنیامه.. یه مدتی که تو شهرستان برای مداوای مادرم رفته بودم از ندیدن خانم و دخترم بدجور دلتنگ شده بودم که قابله وصف نیست..

    اندام خانمم الانم اون چیزی نیست که برام جذاب باشه اما مثله سابق از دیدنش مضطرب نمیشم و خودم لعن و نفرین نمیکنم و اهمیتش برام کمرنگ شده..

    خیلی چیزها برام عذاب اور بود که الان وقتی دقیق میشم میبینم ساخته و پرداخته کاذب ذهنم بود ..مثلا اوایا خانممو خیلی چاق میدیدم و به شدت تمایل به دخترهای لاغر پیدا کرده بودم ..ولی الان به

    خودم میگم این کجاش چاق بوده آخه؟

    یا صورتشو پر از چین و چروک میدیدم ولی الان میبینم بزرگ نمائی بیش نبوده.نیروی جنسیم به شدت کاهش یافته بود و تمایلی به خانمم نداشتم اما الان در حد نرمال هستش و قابله قبول..

    شما هم من الان میدونم رنگ پوست خانمتون در اون حد نیست که به چشمتون میاد و یا کم پشتیه موهاش .. الان ذهنتون وسواس گونه در حال بزرگ نمائی هستش و دید شمارو مختل کرده ..

    ذهن بیمارتون داره بر شما حکمفرمائی میکنه , چه بسا قبلا ایشونو دیده بودین و مشکلی در ظاهرش نبود..

    بهر حال این وسط شمائید که باید تصمیم بگیرید چه کاری با زندگیت بکنی و هیچ کس نمیتونه شمارو به زور متقاعد کنه.. من دو تا مشاور رفتم یکیش گفت طلاق بگیر و اون یکی گفت خوب میشی و من

    به حرف دومی گوش دادم .. چون نمیخواستم دختریرو که با هزاران شوق در چشمهای من نگاه میکرد و امید و ایندشو به من گره زده بود و پر پر کنم..

    موفق باشید..
    ممنون اقای جوادیان خلاصه بخوام بگم فکر میکنم مشکل من بیشتر در وجود خودمه که شامل اینا میشه :

    منفی نگری
    ذهنم درگیر منفیات میشه و رهایی ازشون سخته تا یه نشونه مثبت ببینم
    گاهی همسرمو نگاه میکنم احساس میکنم عاشقشم گاهی ام احساس میکنم اشتباه کردم ازدواج کردم و حسرت گذشته رو میخورم
    بحث مقایسه ام در من شدیده که الان دارم تمام سعیمو میکنم نگاه نکنم
    قد خانوم من با پاشنه بلند تقریبا هم قد منه ولی تقریبا همه دخترای دور و بر من قدشون بلند تر از خانوممه

    یه نکته دیگه بگم کسیو میبینم که مثلا مشکل خانوم منو داره ارومم میکنه مثلا قدش همونقده یا مثلا گندمیه پوستش


    مبخوام ببینم این احساساتو چجوری کنترلش کنم و با عشق جاشو پر کنم

    - - - Updated - - -



    ممنون اقای جوادیان خلاصه بخوام بگم فکر میکنم مشکل من بیشتر در وجود خودمه که شامل اینا میشه :

    منفی نگری
    ذهنم درگیر منفیات میشه و رهایی ازشون سخته تا یه نشونه مثبت ببینم
    گاهی همسرمو نگاه میکنم احساس میکنم عاشقشم گاهی ام احساس میکنم اشتباه کردم ازدواج کردم و حسرت گذشته رو میخورم
    بحث مقایسه ام در من شدیده که الان دارم تمام سعیمو میکنم نگاه نکنم
    قد خانوم من با پاشنه بلند تقریبا هم قد منه ولی تقریبا همه دخترای دور و بر من قدشون بلند تر از خانوممه

    یه نکته دیگه بگم کسیو میبینم که مثلا مشکل خانوم منو داره ارومم میکنه مثلا قدش همونقده یا مثلا گندمیه پوستش


    مبخوام ببینم این احساساتو چجوری کنترلش کنم و با عشق جاشو پر کنم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها
    فک نکنم اینجا امکانات صحبت خصوصی وجود داشته باشه..

    راجبه سوال دومتون

    زندگیم بدک نیست ..الان دخترم برام دنیامه.. یه مدتی که تو شهرستان برای مداوای مادرم رفته بودم از ندیدن خانم و دخترم بدجور دلتنگ شده بودم که قابله وصف نیست..

    اندام خانمم الانم اون چیزی نیست که برام جذاب باشه اما مثله سابق از دیدنش مضطرب نمیشم و خودم لعن و نفرین نمیکنم و اهمیتش برام کمرنگ شده..

    خیلی چیزها برام عذاب اور بود که الان وقتی دقیق میشم میبینم ساخته و پرداخته کاذب ذهنم بود ..مثلا اوایا خانممو خیلی چاق میدیدم و به شدت تمایل به دخترهای لاغر پیدا کرده بودم ..ولی الان به

    خودم میگم این کجاش چاق بوده آخه؟

    یا صورتشو پر از چین و چروک میدیدم ولی الان میبینم بزرگ نمائی بیش نبوده.نیروی جنسیم به شدت کاهش یافته بود و تمایلی به خانمم نداشتم اما الان در حد نرمال هستش و قابله قبول..

    شما هم من الان میدونم رنگ پوست خانمتون در اون حد نیست که به چشمتون میاد و یا کم پشتیه موهاش .. الان ذهنتون وسواس گونه در حال بزرگ نمائی هستش و دید شمارو مختل کرده ..

    ذهن بیمارتون داره بر شما حکمفرمائی میکنه , چه بسا قبلا ایشونو دیده بودین و مشکلی در ظاهرش نبود..

    بهر حال این وسط شمائید که باید تصمیم بگیرید چه کاری با زندگیت بکنی و هیچ کس نمیتونه شمارو به زور متقاعد کنه.. من دو تا مشاور رفتم یکیش گفت طلاق بگیر و اون یکی گفت خوب میشی و من

    به حرف دومی گوش دادم .. چون نمیخواستم دختریرو که با هزاران شوق در چشمهای من نگاه میکرد و امید و ایندشو به من گره زده بود و پر پر کنم..

    موفق باشید..
    ممنون اقای جوادیان خلاصه بخوام بگم فکر میکنم مشکل من بیشتر در وجود خودمه که شامل اینا میشه :

    منفی نگری
    ذهنم درگیر منفیات میشه و رهایی ازشون سخته تا یه نشونه مثبت ببینم
    گاهی همسرمو نگاه میکنم احساس میکنم عاشقشم گاهی ام احساس میکنم اشتباه کردم ازدواج کردم و حسرت گذشته رو میخورم
    بحث مقایسه ام در من شدیده که الان دارم تمام سعیمو میکنم نگاه نکنم
    قد خانوم من با پاشنه بلند تقریبا هم قد منه ولی تقریبا همه دخترای دور و بر من قدشون بلند تر از خانوممه

    یه نکته دیگه بگم کسیو میبینم که مثلا مشکل خانوم منو داره ارومم میکنه مثلا قدش همونقده یا مثلا گندمیه پوستش


    مبخوام ببینم این احساساتو چجوری کنترلش کنم و با عشق جاشو پر کنم

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Masoudk2 نمایش پست ها



    ممنون اقای جوادیان خلاصه بخوام بگم فکر میکنم مشکل من بیشتر در وجود خودمه که شامل اینا میشه :

    منفی نگری
    ذهنم درگیر منفیات میشه و رهایی ازشون سخته تا یه نشونه مثبت ببینم
    گاهی همسرمو نگاه میکنم احساس میکنم عاشقشم گاهی ام احساس میکنم اشتباه کردم ازدواج کردم و حسرت گذشته رو میخورم
    بحث مقایسه ام در من شدیده که الان دارم تمام سعیمو میکنم نگاه نکنم
    قد خانوم من با پاشنه بلند تقریبا هم قد منه ولی تقریبا همه دخترای دور و بر من قدشون بلند تر از خانوممه

    یه نکته دیگه بگم کسیو میبینم که مثلا مشکل خانوم منو داره ارومم میکنه مثلا قدش همونقده یا مثلا گندمیه پوستش


    مبخوام ببینم این احساساتو چجوری کنترلش کنم و با عشق جاشو پر کنم
    قد خانم بنده با پاشنه بلند تازه میشد تا شونه ام..ماله شما حداقل خوبه و استاندارده.. چون عموما قد خانم باید از اقا کوتاه تر باشه و اگه بلند بود نمیتونستند پاشنه بلند بپوشن و این خودش یه حسنه و نرماله پس..

    فکرهای منفی تو این موقعیت شما بوفور سراغتون خواهد اومد و اشکالی نداره فقط نباید زیاد درگیرش بشین و بهش انرژی بدین..به مرور کمتر خواهد شد و حتی از یادتون خواهد رفت..

    وقتی همسرتونو نگاه میکنین و میبینین دوسش دارین حتما یه جمله عاشقانه بهش بگین تا مغز سیگناله مثبتی دریافت کنه..

    اگه از پوشش و ظاهر ایشون خوشتون نمیاد حتما به سلیقه خودتون عوضش کنین ..چون بیشتر دختر خانمهائی که شما جذبشون میشید از همین پوششه و وقتی خانمتونو تو اون لباسها ببینین خواهید دید که اینم میشه مثله اونها..

    اگه اخلاقش خوبه بدونید 50 در صد راهو درست اومدید چون جای اخلاقو با هیچ چیز دیگه ای نمیشه پر کرد .. و شما باید با مخفی کردن حس بد الانتون از ایشون , نذارید نگاهش به شما تغییر کنه..

    پوست گندمی داشتن خودش یه نوع جذابیت خاصی داره با دید منفی نگاه نکن..

  3. 4 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 08 آذر 96), میس بیوتی (چهارشنبه 08 آذر 96), بارن (پنجشنبه 09 آذر 96), صبا_2009 (چهارشنبه 08 آذر 96)

  4. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array

    یه نکته دیگه بگم کسیو میبینم که مثلا مشکل خانوم منو داره ارومم میکنه مثلا قدش همونقده یا مثلا گندمیه پوستش
    برای حل مساله تون اول از کلماتی که استفاده می کنید شروع کنید. خانم شما مشکلی نداره!! و دقیقا ذهن شماست که الان دچار بیماری وسواس شده! من منظورم محکوم کردن شما نیست و به هیچ وجه قصد توهین و تخریب رو ندارم. صورت مساله رو اینجور تعریف کنید که همسر شما مجبور هست با یک فردی که مشکل وسواس داره زندگی کنه؛ و داره بهتون عشق می ورزه و همراهی تون می کنه بدون اینکه خودش کاستی داشته باشه. فکر می کنم اگر با این دید به رابطه تون و خودتون و همسرتون نگاه کنید؛ راهکارهای بهتری پیدا خواهید کرد و احساس تون نسبت به ایشون بهتر میشه.

  5. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    میس بیوتی (چهارشنبه 08 آذر 96), بارن (پنجشنبه 09 آذر 96), جوادیان (چهارشنبه 08 آذر 96)

  6. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    با سلام
    در نظر داشته باشید که شما با هر کس دیگه ای که ازدواج می کردید از یک سری افراد زیباتر هست و شاید نسبت به یک سری افراد زیبایی کمتری داشته باشه (پس اگر با هر کس دیگه ای ازدواج می کردید دچار وسواس می شدید چون حتما افرادی زیباتر از اون هم پیدا می شدن)

    که البته در مورد آقایون هم همینطوره

    اگر منصفانه تفکر کنید متوجه میشید که شما هم خوش تیپ ترین و زیباترین مرد ایران یا کره زمین نیستید

    و اینکه خانمهایی که توی خیابون شما می بینید معمولا به زیباترین شکل ممکنشان ظاهر شدن
    زیباترین لباس و آراسته ترین ظاهر
    در حالی که همسرتون رو در همه حالات ممکنه دیدید نه فقط در زیباترین حالت

    و اینکه سعی کنید تا جای ممکن چشمتون به خانمها توی کوچه خیابون نیفته به عبارتی حجاب چشمتون رو افزایش بدین
    همونطور که احتمالا از همسرتون توقع دارید به بقیه مردها نگاه نکنه یا ظاهر شما رو با مردهایی که از شما خوش تیپ تر و زیباتر هستن مقایسه نکنه

    و به نظر من این موارد رو دیگه با مادر و خواهرهاتون در میان نگذارید چون اگر در آینده با خانم شما به مشکلی بربخورند ممکن هست این رو به روی ایشون بیارن و زندگی شما تلخ بشه

    موفق و خوشبخت باشید
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  7. 6 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (چهارشنبه 08 آذر 96), نادیا-7777 (شنبه 18 آذر 96), میس بیوتی (چهارشنبه 08 آذر 96), بارن (پنجشنبه 09 آذر 96), جوادیان (چهارشنبه 08 آذر 96), صبا_2009 (چهارشنبه 08 آذر 96)

  8. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 خرداد 97 [ 16:49]
    تاریخ عضویت
    1396-7-27
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    617
    سطح
    12
    Points: 617, Level: 12
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 5 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همه دوستان راه کارایی رو که دادید رو دارم انجام میدم مثل حجاب چشم و دیدن خوبی ها و ... انشالله که همه عاشقانه کنار هم باشن

  9. 4 کاربر از پست مفید Masoudk2 تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 08 آذر 96), نیلوفر:-) (چهارشنبه 08 آذر 96), بارن (پنجشنبه 09 آذر 96), جوادیان (چهارشنبه 08 آذر 96)

  10. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 آذر 98 [ 04:38]
    تاریخ عضویت
    1391-4-21
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    9,762
    سطح
    66
    Points: 9,762, Level: 66
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 288
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    392

    تشکرشده 451 در 164 پست

    حالت من
    Khejalati
    Rep Power
    55
    Array
    سلام دوباره
    اقا مسعود نباید ملاک اصلیتون به ظاهر و چهره طرف مقابلتون باشه
    بیشتر سعی کنید طرف مقابلتون و از درون و باطن بشناسید و بپسندید
    ظاهر و چهره طرف مقابلتون بعد از مدتی براتون عادی میشه و حساس نباشید
    بیشتر روی این تمرکز کنید که دوست دارید طرف مقابلتون از درون چه ویژگی هایی داشته باشه
    افرادی که از روی ظاهر همدیگه ازدواج میکنن فکر نمیکنم زندگی شون بدون مشکل به پیش بره
    حداقل خیلی بیشتر از افراد دیگه تو زندگیشون به مشکل میخورن
    یکی از دوستانم وکیل هستن
    قبلا که تنها بودم اخر هفته ها با هم بیرون میرفتیم
    وقتی از کارش صحبت میرد و از حجم بالای طلاق میگفت و اینکه بیشتر طلاق های الان
    فقط به خاطر اینه که دو طرف بدون شناخت کافی از همدیگه ازدواج کردن و تازه بعد ازدواج به این نتیجه
    رسیدن که واقعا همدیگر و نمیتونن تحمل کنن و بفهمن و درک کنن
    باورتون نمیشه از یکی از موردهاش صحبت میکرد و میگفت بعد از ده روز زندگی اومده بودن طلاق بگیرن
    دقیقا بعد از ماه عسل که اومده بودن
    خوب اگه با شناخت کافی از همدیگه ازدواج کرده بودن کارشون به اینجا میکشید
    یه موقع از حرف هام برداشت اشتباه نکنید و نمیگم شما هم دارید دقیقا همین اشتباه و میکنید
    کمی بیشتر فکر کنید
    موفق باشید
    ......دگر حوصله ای نیست

  11. 2 کاربر از پست مفید Glut.tiny تشکرکرده اند .

    Masoudk2 (شنبه 11 آذر 96), جوادیان (جمعه 10 آذر 96)

  12. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 خرداد 97 [ 16:49]
    تاریخ عضویت
    1396-7-27
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    617
    سطح
    12
    Points: 617, Level: 12
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 5 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم بخدا دیگ دارم دیوونه میشم انقدر جنگ ذهنی دارم انگار دو تا قدرت تو وجودم دارن مبارزه میکنن و من این وسط فقط دارم از اونا ضربه میخورم نمیدونم تا کی دووم میارم یروز خوبم یروز داغونم یه روز امید وار ی روز نا امید همه کار براش میکنم برای خودم هیچکاری نمیکنم هرچی میخام برا اون میخام ولی ...امید وارم هیچکس ب این حس دچار نشه

  13. کاربر روبرو از پست مفید Masoudk2 تشکرکرده است .

    anisa (شنبه 30 دی 96)

  14. #28
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,581

    تشکرشده 2,291 در 742 پست

    Rep Power
    203
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Masoudk2 نمایش پست ها
    نمیدونم بخدا دیگ دارم دیوونه میشم انقدر جنگ ذهنی دارم انگار دو تا قدرت تو وجودم دارن مبارزه میکنن و من این وسط فقط دارم از اونا ضربه میخورم نمیدونم تا کی دووم میارم یروز خوبم یروز داغونم یه روز امید وار ی روز نا امید همه کار براش میکنم برای خودم هیچکاری نمیکنم هرچی میخام برا اون میخام ولی ...امید وارم هیچکس ب این حس دچار نشه
    با سلام

    با این اوصاف به نظر من حتما از ی متخصص کمک بگیرید
    وقت و تلف نکنید ذست رو دست گذاشتن چیزی رو حل نمیکنه
    به خودتون کمک کنید

  15. کاربر روبرو از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده است .

    Eram (پنجشنبه 16 آذر 96)

  16. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 10 خرداد 97 [ 16:49]
    تاریخ عضویت
    1396-7-27
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    617
    سطح
    12
    Points: 617, Level: 12
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 5 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پیش متخصصم رفتم ولی کو متخصصی که واقعا علم داشته باشه هیچکدوم نتونستن کمکی بکنن یکیشون ریلکسیشن داد یکی دارو داد یکی اصن مونده بود چی بگه

  17. #30
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مشکل میدونی چیه؟؟؟
    اینکه ما ادما نشستیم خوشبختی نازل بشه بر ما
    شرایط الان دوست نداریم ولی همینجوری هم موندیم
    دوست عزیز اگر با قافه همسرتون مشکل دارید یا دوست دارید هر دفعه یه تنوعی توش باشه
    الان لوازم ارایش های مختلف از گریم اومده تا غیره
    یا برای قدشون خوب کفش پاشنه بلند میپوشن
    ازدواج انقدر مزه میده
    فقط باید یاد بگیری چه جوری رانندگی کنی
    کجا ترمز کنی
    کجا گاز بدی


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.