با سلام و تشکر
درست می فرمائید من باید شروع به تغییر کنم. فکر کنم بتونم . فقط یه سوال : در مورد نحوه برخورد ایشون با خانواده من مخصوصا مادر و خواهرم که بسیار سرد و خیلی خیلی رسمی و سر سنگین هست چه راهکاری هست؟ لازم به توضیحه من مثل ایشون با خانواده همسرم برخورد نمیکنم . تو این چند سال بارها و بارها در موردش صحبت کردم و حتی غیر مستقیم خیلی ها رو مثال زدم ولی ایشون اصلا حتی قبول نمیکنن که رفتارهاشون به ایجاد دوری بین خانواده ها منجر میشه!
سوال بعدی : ((قتدار همسرم در این موارد : با من سرسنگین می شود تا من علت سرسنگینی ایشون را جویا بشوم و روی موضع خودشون مصمم هستند )
این یه مورد تقریبا میشه گفت خیلی و یا همیشه اتفاق افتاده که بخاطر رفتار ناشایستی از ایشون من چند روز باهاشون سرسرنگین بودم اما موندم تو کف که حتی ازم بپرسن دلیل ناراحتیم چی بوده تا من توضیح بدم . معمولا بعد چند روز که از ایشون خبری نمیشه خودم به ناچار کوتاه میام و همه دلخوریهامو میریزم تو خودم دریغ از یه بار سوال از ایشون!!! مثال عینی زجر من تو زندگیم با همسرم همین قضیه اس که سایر روابط و کارهامو خراب و خرابتر میکنه . تازه به کسی هم نمیتونم بگم چون محکوم به این میشم که مشکلمم خیلی کوچیکه و این که دیگه چیزی نیست. این باعث میشه چند هفته بعد این قضیه سر یه موضوع کوچیک ناخودآگاه بیفتم رو دنده لج و نتیجه ش تنهایی و فکر و خیال و معده درد و بی معنی شدن این زندگیه
علاقه مندی ها (Bookmarks)