به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 26
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 07 تیر 98 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1396-6-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,774
    سطح
    24
    Points: 1,774, Level: 24
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ملودی عزیز خیلی ممنون بابت راهنمایی هات عزیزم.سعی میکنم حتما مواردی که گفتید رو رعایت کنم. و طوری رفتار کنم که بدونه نباید روی حقوق من زیاد حساب کنه البته طوری که ناراحت هم نشه. چون این روزا خیلی داره درموردش و امیدی که به حقوق من داره حرف میزنه. و من هم وقتی میگم نباید این حرفا رو بزنی ناراحت میشه. باید سعی کنم سیاست بیشتری به خرج بدم. و از حرفهایی که شما زدید هم استفاده کنم.


    پس فعلا این رویه رو در پیش میگیرم که مخارج اصلی و خوراک و ماشین و مسکن و ... به عهده ایشون باشه و البته بعضی از مخارج خودم مثل چیزایی که خودم میخوام و ایشون نمیتونه تهیه کنه رو خودم میگیرم. ماشین هم فعلا نداره. پس با این حساب فکر میکنم من هم اگر اقدام نکنم واسه خریدن ماشین بهتر باشه. تا اول خودش بخره و بعد من اگر خواستم واسه خودم میگیرم. درسته؟

    چند ماه بگذره ببینم این رویه، چه نتیجه ای میده. امیدوارم این انتظار رو نداشته باشه که مثلا همیشه لباسا یا لوازم آرایش و .... رو خودم بگیرم. چون از حرفایی که الان میزنه اینطور برداشت میشه.... و اینطور نشه که با اینکه پول داره بگه ندارم و خودت بگیر. چون الانم خیلی وقتا همینکارو میکنه، نه اینکه خسیس باشه ها اما خیلی چیزایی که به نظرم نیاز دارم رو میگه واجب نیست یا مثلا میگه الان پول ندارم بعدا میگیریم. اما گاهی اوقات وقتی اصرار منو میبینه میگیره و متوجه میشم که پول داشته و الکی میگفته نداشتم. و وقتی ببینه درامد دارم حتما این رفتارش بیشتر هم میشه.



    مادر عزیز خوشحال شدم که کامنتتون رو دیدم. ممنون که وقت گذاشتی و راهنمایی کردی.
    عزیزم درمورد اینی که گفتید از همسرم بخوام منزل کوچیکی واسم رهن کنند، اگر اینطور میشد که خیلی خوب بود اما مطمعنم که اصلا موافقت نمیکنه. این رو وقتی که واسه درسم هم رفت و امد میکردم ازش خواستم اما راضی نشد. چون به شدت بدش میاد از اینکه تنها بمونم و حتی وقت هایی هم که خودش حتی اگه 1 شب نباشه، میگه برو خونه مامانم اینا.


    و اصلا راضی نمیشه تو تهران یه خونه بگیرم و تنها باشم. تازه اگه خونه هم بگیریم وسایلش رو هم باید بگیریم. حداقل وسایل و اسباب ضروری رو باید بگیریم دیگه. چون اسباب کشی که نکردیم از شهرستان تا وسایل خودم رو بیارم. و میدونم که راضی نمیشه و اصلا وسع مالیش هم نمیرسه همچین کاری کنه.






    راستی دوستان مصاحبه اون یکی شغلی هم که بهتون گفتم توی شهرستانی که با همسرم زندگی میکنیم هم احتمالا یکی دو هفته دیگه باشه. اما راستش نمیخوام برم مصاحبه رو. چون به همسرم نگفتم که قبول شدم و الان که این کار تهرانم قطعی شده دیگه میخوام اون یکی رو بیخیال شم. چون اگر متوجه بشه میگه اونو برو و خیلی پیگیر میشه. چون تو شهرخودشه. به نظرتون کار درستی میکنم؟ استدلال خودم اینه که اگه بیام تهران شاید این شانس رو داشته باشم که همسرم هم بیاد (احتمالش خیلی کمه البته بنظرم) اما اگه از اول اون شغل شهرستان رو برم همین شانس کم رو هم از دست میدم. البته اگر قرار باشه آخرش انتقالی بگیرم و برگردم بهتره که از اول همینجا باشم و تو همین شهرستان کار کنم تا اینکه سختی های انتقالی رو تحمل کنم. اما تصمیمی که خودم گرفتم اینه که حداقل یکی دوسال تهران باشم،اگر همسرم نیومد بعد از این مدت راحت تر میتونم تصمیم بگیرم که چیکار کنم.(منظورم اینه که اونموقع راحت تر میتونم تصمیم بگیرم که انتقالی بگیرم یا به هرقیمتی تهران بمونم)
    نظرتون رو بگید لطفا.
    ویرایش توسط یاسمن.س : چهارشنبه 17 آبان 96 در ساعت 22:20

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1395-10-26
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    2,059
    سطح
    27
    Points: 2,059, Level: 27
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    61

    تشکرشده 175 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما كه ميگيد همسرتون وابستگى زيادى به خونوادش داره، به نظرتون وقتى تو فشار قرار بگيره كه بياد تهران، شما رو انتخاب ميكنه يا خونواده ش رو؟ چقدر روى اين قضيه شناخت دارين؟

  3. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    یاسمن عزیز

    نمیشه از همسرت توقع داشت که شما رو در بهترین حالت دو هفته یه بار ببینه! بدونه شما مبلغ ایکس تومان حقوق دارید! و مثلا هر وقت بهش گفتین مانتو ندارم یا کرمم تموم شده؛ پول بده بگه باشه عزیزم!
    همسرت بد یا خوب! داره از حق خودش میگذره؛ از آسایش و رفاهش که شما شاغل بشی؛ خب این اشتغال شما چه نفعی برای ایشون داره؟
    ماهی یه بار هدیه خریدن می تونه راضیشون کنه؟

    اینکه مثلا ماهی یه بار بری خونه و مثلا چهار تا وسیله واست خونه ت بخری؛ تاثیری داره؟

    مدیریت درآمد زن شاغل بدون ایجاد کدورت تو زن و شوهرهایی که در کنار هم هستند کار ساده ای نیست؛ حالا تو شرایط شما قراره دور باشی قطعا همسرت توقع خواهد کرد و این توقع هم غیرمنطقی نیست.

    به همین خاطر من پیشنهاد وام رو دادم؛ ۱) بخاطر اینکه مبلغ حقوق شما برای شوهرت واضح هست و نیاز به پنهان کاری نداری. ۲) همسرت و خودت از اون وامی که سرمایه گذاری شده منتفع میشید و همسر شما میبینه که کار کردن شما تو زندگیش نقش داره. ۳) پولی تو دستت نیست که همسرت بخواد درخواست پولی ازت داشته باشه. ۴) پولی دستت نیست که همسرت بگه خودت پول داری و لباس و ... رو خودت با پول خودت بخر.

    اگر پولت تو بانک باشه اما این تو ذهن همسرت میاد که یاسمن یه پولی داره اگه فلان جا کم آوردم ازش میگیرم. یا مثلا با سود پولت برو خرید و ...

    البته این راهکاری بود که من با توجه به شرایط زندگی شما به ذهنم رسید و ممکنه با توجه به جزییات زندگیت و روحیات خودت و همسرت اصلا صلاح ندونی که حتی بخوای بهش فکر کنی و البته برداشتم این بود که شما شاغل در یک ارگان دولتی میشید که امنیت شغلی دارید.
    فقط در حالت کلی از توقعات مالی همسرت به هم نریز و سعی کن راه حلی انتخاب کنی که هم خودت و هم همسرت احساس برد داشته باشه.

  4. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    دوری شما از همسرتون و این سبک زندگی اصل زندگی تون را وارد فاز بحرانی می کنه، بدون دخالت هیچ بحث مالی .

    جدال و بحث سر مسایل مادی یک بار اضافی است که زندگی تون رو بیشتر تهدید خواهد کرد.

    روی مسایل مالی هیچ بحثی نکنید فعلا.

    مهم اصل زندگی تونه.

    این دور شدن به نفع زندگی متاهلی تون نیست.

    روشی که در پیش گرفته اید بیشتر شبیه کسی است که دارد خودش را برای جدایی آماده می کند و در آن حین هم تیری در تاریکی بیندازد شاید همسرش آمد شاید نیامد.

    اما اینکه بخواهید تهران شاغل باشید که از این طریق به زندگی تون سر و سامان بدهید و مدیریت مسایل مالی هم بهش اضافه شود درصد ریسکش فوق العاده بالاست.

    این دوری اتوماتیک وار مشکلات دیگری هم اضافه خواهد کرد .

    برای زندگی که ثبات داره و زن و شوهر قراره سالیانه دراز با هم زندگی کنند منی وجود نداره که بخوان مال و منال این وسط را تقسیم کنند اما اگر زندگی متزلزل و بدون ثبات باشه درگیر شدن سر مسایل مالی بی ثبات ترش خواهد کرد.

  5. 2 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    بارن (پنجشنبه 18 آبان 96), صبا_2009 (پنجشنبه 18 آبان 96)

  6. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 فروردین 97 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1396-4-23
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    3,665
    سطح
    38
    Points: 3,665, Level: 38
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 81.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    241

    تشکرشده 277 در 110 پست

    Rep Power
    36
    Array
    ملودی عزیز خیلی ممنون بابت راهنمایی هات عزیزم.

    پس فعلا این رویه رو در پیش میگیرم که مخارج اصلی و خوراک و ماشین و مسکن و ... به عهده ایشون باشه و البته بعضی از مخارج خودم مثل چیزایی که خودم میخوام و ایشون نمیتونه تهیه کنه رو خودم میگیرم. ماشین هم فعلا نداره. پس با این حساب فکر میکنم من هم اگر اقدام نکنم واسه خریدن ماشین بهتر باشه. تا اول خودش بخره و بعد من اگر خواستم واسه خودم میگیرم. درسته؟

    بله یاسمن عزیزم دقیقا درسته ... البته من هم مثل سایر دوستان موافق جدا زندگی کردن شما دونفر نیستم ... و این راهنمایی ها رو با فرض اینکه در کنار هم و در یک خونه زندگی کنید گفتم ... بالاخره در نهایت یا همسرتون باید راضی بشن و بیان تهران پیش شما و یا شما باید کوتاه بیاید و برید شهر ایشون و با هم زندگی کنید ...

    در بقیه موارد چون تجربه ای ندارم ورود نمی کنم عزیزم ...

    برات آرزوی شادی و موفقیت می کنم


  7. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 07 تیر 98 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1396-6-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,774
    سطح
    24
    Points: 1,774, Level: 24
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان خوبم ممنون از اینکه وقت میذارید و راهنمایی میکنید

    صبا جان، بله شما درست میگید. سرمایه گذاری راه خیلی خوبیه و من حتما بهش فکر میکنم اما بعد از گذشت یه مدتی. تازه شاید بتونم از خود محل کارم وام بگیرم، بعد از یکی دوسال البته، برای همین فکر میکنم بهتره تا اون موقع صبر کنم تا شرایط زندگیم هم مشخص شده باشه تا اون موقع. در مورد اینی هم که گفتید چون همسرم ازم دوره توقع بیشتری خواهد داشت، دقیقا همینطوره. و من هم نمیخوام تنشی از بابت مسایل مالی پیش بیاد.

    ملودی جان از راهنمایی هات خیلی ممنونم عزیزم


    شایسته جان، نه مطمعن نیستم که تو این شرایط همسرم چیکار بکنه.. خانواده ش رو ترجیح بده یا من رو. تا الان که میگه انتقالی میگیری. اما نمیدونم اگر بدونه انتقالی نمیدن ترجیح میده کارم رو رها کنم یا اینکه همراهیم میکنه. حداقل تا مدتی. حتی اگر راضی میشد یکی دو سال بیاد تهران، احتمال اینکه نظرش درمورد اونجا تغییر کنه خیلی بیشتر میشد. چون دلیل نیومدنش طبق گفته خودش فقط خونه و کاره، که این دو تا رو میتونه با کمی تلاش حل کنه.اگه بخواد میتونه واقعا. البته اگر واقعا دلیل نیومدنش چیز دیگه ای نباشه، مثل خانواده ش و .... اصلا از اولش هم که قرار بود تهران زندگی کنیم، پیدا نکردن کار رو بهونه کرد و گفت نمیتونم بیام..

    بی نهایت عزیز، میدونم که دور بودنمون از هم، خوب نیست. اما واقعا تو این شرایط، گرفتن تصمیم دیگه ای واسم سخته. تو اون شهر، به دلیل مشکلاتی که قبلا گفتم زندگی کردن واسم خیلی سخت شده. و بارها به جدایی فکر کردم. چند ساله که تو اون شهر دارم زندگی میکنم و هرچقدر بیشتر میگذره واسم سخت تر میشه. میتونم بگم بهترین لحظاتم با همسرم وقتی بوده که تهران بودیم. نمیگم اگر همسرم بیاد تهران همه چی درست میشه اما امید دارم که بهتر میشه. و این رو هم نمیدونم که همسرم بیاد یا نه، شاید هم به هیچ قیمتی حاضر نشه که بیاد، اما خب تو این شرایط چیکار میتونم بکنم؟ از اونجا موندنم هم خوشحال نیستم. من تا حالا خیلی از خود گذشتگی انجام دادم واسه زندگیمون، شاید این بار هم همسرم اینکارو انجام داد و همراهیم کرد، نمیدونم.... در کل دچار سردرگمی هستم ...
    نمیدونم چقدر درسته یا چقدر اشتباهه.... اما تصمیمم اینه که به شاغل بودنم تو تهران ادامه بدم، حداقل تا مدتی، تا ببینم چی میشه....

    از خدا میخوام خودش کمکم کنه ، خودش میدونه من چقدر واسه زندگیم تلاش کردم
    ویرایش توسط یاسمن.س : پنجشنبه 18 آبان 96 در ساعت 12:00

  8. کاربر روبرو از پست مفید یاسمن.س تشکرکرده است .

    بارن (پنجشنبه 18 آبان 96)

  9. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 06 شهریور 00 [ 17:16]
    تاریخ عضویت
    1393-3-20
    نوشته ها
    188
    امتیاز
    9,113
    سطح
    64
    Points: 9,113, Level: 64
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 237
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 281 در 129 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام یاسمین عزیز
    امدم بگم تو سردرگم نیستی . خیلی هم باهوش و عاقلی و در تصمیمت مصمم. اون هم با این سن کم. من به تاپیک شما و شخصیت خودتون علاقه مندم چون تو داری دراین سن کاری رو میکنی که من در 35 سالگی تونستم انجام بدم. شجاعت شما برای ساختن زندگیتون قابل تحسین هست .ما ادمها تنها مسوول زندگی مون هستیم. زندگی ماوسرنوشت و گذشته و حال و اینده مون محصول تصمیم وانتخاب خودمون هست. حتی وقتی دیگران برامون تصمیم میگیرند باز هم این ما هستیم که تصمیم گرفتیم اختیار زندگیمون رو بهشون بسپاریم.
    من هم درمقطعی از زندگی باهمسرم بسیار اذیت شدم و به این نتیجه رسیدم که اگر تغییری در شرایط بوجود نیاد این زندگی محکوم به جدایی هست چون بعد از مدتی دیگر توان تحمل نخواهم داشت پس یا باید جدابشم و یا بصورت یک بیمار روحی و جسمی عمرم رو به فنا بدم. پس تصمیم گرفتم اخرین تلاشم رو بکنم . خانه رو ترک کردم . ماه اول اصلا سراغم نیومد . حتی مادرش زنگ زد تهدید به طلاق کرد. شوهرم انقدر باور داشت با پای خودم برمی گردم که حتی برای تعطیلات نوروز بلیط هواپیما گرفته برای خارج از کشور که یک میلیون خسارت کنسل شدن رو داد. ماه دوم شروع کرد به تهدید و پرخاش حتی تهدید به خیانت کرد. به دفتر مشاورم رفت و اونجا دادو بیداد کردو... تا اینجا باهاش مخاطب نشدم و به تماسهاش پاسخ ندادم و به خانواده ها هم اجازه ندادم جلسه یا ملاقاتی داشته باشند . فقط اس میداد ومن جواب نمیدادم یا خیلی کوتاه. تا اینکه بالاخره همه راههایی که بلد بود تموم شد و تازه یادش افتاد بپرسه که من از چی ناراحتم و چی میخوام. این پروسه دو ماه طول کشید . اینجا بود که شروع کردم به نوشتن براش از دلخوری هام گفتم و اون باید گوش میداد . این پروسه یک ماه طول کشید . عذرخواهی کرد از من خواست برگردم اینجا بود که شرطم رو مطرح کردم . شروع کرد به زبان بازی و گول زدن که شما برگرد با همدیگه در کنار هم انجام میدیم و این کاری که میخوای زمان لازم داره خونه فروش نمیره مغازه فروش نمیره و بازار کساده.و من یک جواب داشتم تا وقتی انجام نشه برنمیگردم این هم دوهفته طول کشید تا فهمید جدی هستم و تا انجام نشه برنمیگردم و بالاخره بعد از سه ماه انتخابش رو کرد من و زندگیمون رو انتخاب کرد. در مدت 5 روز یک خانه ویک مغازه فروخته شد شراکت مالیش با برادرش تمام شد و خانه جدیدی خریداری شد. کاری که چندسال بود میگفتن نمیشه در مدت چند روز حل شد و من بعد از امضای قرارداد خرید خونه برگشتم . خودم هم باورم نمیشد همسرم من رو انتخاب کنه. وقتی رفتم هفتاد درصد احتمال میدادم به طلاق منتهی بشه . این رو هم بگم که همسرم از نظر فکری و تصمیم گیری به خانواده اش وابسته است و تصمیم خانواده اش هم طلاق بوده خصوصا بعد از شنیدن شروط من که گفته بودن امکان نداره و طلاقش بده. ولی همسرم نپذیرفت و حتی بعدها شنیدم که بهشون گفته مسبب به هم خوردن زندگیم شما هستید.

    این راهی هم که شما انتخاب کردید تقریبا شبیه همون هست که من رفتم . یعنی برای تغییر مصمم میشی و اقدام میکنی و توپ رو میندازی زمین همسرت و به هیچ وجه از تصمیمت برنمیگردی تا اینکه همسرت مجبور میشه انتخابش رو بکنه. اگر همسرت دلش با تو باشه بعد از اون تازه زندگی به روت لبخند میزنه و بیشتر همدیگر رو دوست دارید ولی اگر دلش با تو نباشه میره. من خودم نمیخواستم عمرم رو با کسی بگزرونم که نظر و خواست و ارامش و سلامت جسمی و روحی من براش مهم نباشه. بهرحال این راهی که میرید اخرش به یک دوراهی ختم میشه خودت رو برای هر دو راه اماده کن. من استقلال رو بهت توصیه میکنم . هیچکس تا حالا از مستقل بودن ضرر نکرده. ممکن هست زنی درامد خوب داشته باشه ولی وقتی با شوهرش شراکتی یک خونه میلیاردی میگیره و تو اون خونه هر روز کتک میخوره اون یک زن مستقل نیست ولی یکی هم با ماهی یک تومن حقوق یک تخت تو یک خوابگاه میگیره و خوذاک و لباسش رو هم خودش تامین میکنه ولی حرمت نفسش رو حفظ میکنه که به اون میگن استقلال. شغل و درامد یکی از مولفه های ضروری برای مستقل بودن هست نه خود استقلال.

    اینها رو گفتم چون تجربه اش رو داشتم و امیدوارم به دردت بخوره. معذرت میخوام اگر سرت رو با داستانم به درد اوردم.

  10. 4 کاربر از پست مفید maadar تشکرکرده اند .

    masamasa (پنجشنبه 18 آبان 96), ملودی 94 (پنجشنبه 18 آبان 96), اثر راشومون (سه شنبه 23 آبان 96), بارن (پنجشنبه 18 آبان 96)

  11. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 07 تیر 98 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1396-6-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,774
    سطح
    24
    Points: 1,774, Level: 24
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مادر عزیز خیلی ممنون به خاطر پیام های دلگرم کننده تون. وقتی میخونم احساس بهتری پیدا میکنم نسبت به کاری که میخوام بکنم. 🌺

    چقدر خوب که شما با اراده و مصمم بودن تونستید به نتیجه دلخواهتون برسید. واقعا خوشحال شدم از اینکه در نهایت همسرتوت شما رو انتخاب کردند. الان با همسرتون زندگی میکنید؟من فکر میکردم جدا شدید.

    امیدوارم که همسرم هم منو انتخاب کنه. با اینکه تا حالا نشده رو حرف خانواده ش حرف بزنه و خیلی خیلی نظراتشون روی همسرم تاثیر میذاره. اوایل پدرش میگفت من از خدامه ک پسرم بیاد تهران و پیشرفت کنه اما بعد از عقد متوجه شدم که همه این حرفا الکی بوده و مخالف اصلی ای که باعث میشه همسرم نیاد پدر و مادرش هستند. .
    تا الان هم هرموقع بینمون مشکلی پیش اومده همسرم به شدت به نظر خانواده ش رفتار کرده. یه طورایی چون سنش هم خیلی زیاد نیست خیلی به اونا وابسته ست. و در مورد تهران اومدن هم که میدونم خانواده ش خیلی مخالف هستند. از طرفی لجبار هم هست و وقتی بینمون مساله ای پیش میاد به شدت لجبازی میکنه و درواقع غرور بی جایی داره و به خاطر غرورش خیلی وقتا حاضر نیست از مواضعش کوتاه بیاد. و همیناست که نگرانم میکنه.(حرف نزدن رو حرف خانواده ش و لجبازی و غرورش )

    من هم ناراحتم از اینکه قراره حداقل تا مدت زیادی دور از هم زندگی کنیم اما امیدوارم در نهایت منو همراهی کنه.
    حالا فعلا مدتی اینجوری بگذره. حتما خبردارتون میکنم از اینکه تو چه شرایطی هستم.

    راستی منظورتون از توضیحی که درمورد استقلال دادید چی بود دقیقا؟ یعنی مثلا پولامو پس انداز کنم واسه روز مبادا تا مثلا یه خونه کوچیک واسه خودم بگیرم؟

    باز هم از راهنمایی هاتون ممنونم و اگر دوستان دیگه هم نظر یا راهنمایی دارند بگن بهم لطفا.
    ویرایش توسط یاسمن.س : پنجشنبه 18 آبان 96 در ساعت 20:53

  12. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1395-10-26
    نوشته ها
    90
    امتیاز
    2,059
    سطح
    27
    Points: 2,059, Level: 27
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    61

    تشکرشده 175 در 69 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الان شما مشكلتون رفتارهاى همسرتونه يا محل زندگى؟
    يه سوالى رو به خودتون جواب بديد. بابت اينكه محل زندگى مطابق ميل شما نشده،از درون چه احساسى دارين؟ احساس شكست ميكنيد؟

    رفتارهايى كه از همسرتون نوشته بودين، با تغيير محل زندگى از بين نميرن فقط شايد فرمشون تغيير كنه. همسرت تو تهران هم راه هاى خودش رو پيدا ميكنه. بازم اين سوال رو جواب بدين كه اونوقت به خاطر بودن كنار خونواده پدريت، سازش بيشترى با رفتارهاى همسرت پيدا ميكنى؟

    كلا توصيه من اينه كه اگه اين زندگى رو ميخواى ادامه بدى، بايد بيشتر به دل شوهرت راه پيدا كنى.

  13. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 07 تیر 98 [ 18:27]
    تاریخ عضویت
    1396-6-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    1,774
    سطح
    24
    Points: 1,774, Level: 24
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببینید شایسته جان اگر هیچ مشکلی با رفتارهای همسرم نداشتم میتونستم تو همون شهر هم احساس خوشبختی کنم.
    اما الان که یه سری مشکلات داریم باعث شده دور بودن از خانواده و سایر مسایل هم بیشتر جلوه پیدا کنه. ضمن اینکه اگر بیایم تهران نمیگم همه مشکلات رفع بشه اما بهتر میشه. مثلا خود همسرم وقتی میگم چقدر میری قهوه خونه یا میگم چرا غیر از یه لژ خانوادگی که همه نشستند قلیون کشیدند، جای دیگه ای نمیریم؟ میگه عزیزم خب اینجا که جای دیگه ای نداره. مثل تهران نیست که.
    در حالی که وقتی میایم تهران صدجا میریم با هم. اما توی اون شهر تا حالا غیر از همین جایی که گفتم جای دیگه ای نرفتیم. شاید باورتون نشه اما اونجا حتی یه کافی شاپ هم نداره که با هم بریم،


    یا وقتی میایم تهران حتی اگر ده روز هم بمونیم همسرم یه بار نمیره قهوه خونه. درحالی که اونجا باید هرروز بره.

    و مثلا تو محیط اون شهر اینقدر مشروب خوردن عادیه که تو کوچیکترین دورهمی ها هم دارن این بساطو. شهریه که مردمش حتی شب ژانویه رو تو کل شهر جشن میگیرن و اکثرشون مشروب میخورن. خب عزیزم تهران کجا اینجوریه؟ میدونم که تو تهرانم هست اما جو غالب بر شهر همچین چیزی نیست. و خب همسرم هم خیلی تحت تاثیر این محیطه. خودش گاهی اوقات که میایم تهران و با فامیلای ما میریم گردش، میگه اینا یاد گرفتن با تفریحات سالم شاد باشن و به خودش هم خیلی خوش میگذره. یعنی خودش یه جایی ته قلبش حرفای منو قبول داره. خب من امیدم اینه که اگه محیطش تغییر کنه و اطرافیانش آدمایی باشن که بدون مشروب و اینجور چیزا خوش بگذرونن، قطعا روش تاثیر میذاره. یا کمتر میشه یکم.

    بنابراین من فکر میکنم اگر محل زندگیمون تغییر کنه (حتی جایی غیر از تهران) میتونه مشکلاتمون رو کمتر کنه. حداقل امیدوارم که اینطور باشه.

    و اینم بگم که من اگر تهران زندگی کنم، شغلم رو داشته باشم، خانواده م رو داشته باشم، حتی با همین رفتارهای همسرم هم راحت تر میتونم کنار بیام و کمتر ناراحتم میکنه.



    تازه من نمیگم حتما تهران. حتی اگر جای دیگه ای هم میرفتیم راضی بودیم. غیر از فرهنگ اون شهر و مسائلی که گفتم یه سری امکاناتش هم واقعا کمه. مثلا خانواده همسرم خودشون هیچوقت دکترهاشون رو اونجا نمیرن و میان تهران. و خیلی مسائل دیگه....
    ویرایش توسط یاسمن.س : پنجشنبه 18 آبان 96 در ساعت 23:52


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چطور معیارام رو بهینه کنم از وضعیت سطحی به وضعیت عمقی
    توسط poorhashem در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 دی 91, 00:18
  2. کم رویی و اضطراب شدید در موقعیت های اجتماعی
    توسط ali1369 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آبان 91, 19:17
  3. وضعیت ظاهری نامزدم
    توسط فائزه_م در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 06 مرداد 91, 23:16
  4. کنار آمدن با واقعیت ولی چگونه؟
    توسط عطریا در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 46
    آخرين نوشته: سه شنبه 08 فروردین 91, 17:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.