نازنین عزیز.
ممنون که وقت گذاشتی و نظرتو گفتی ، واقعیتش نسبت به اون شخصی که گفتم عاشق خصوصیاتش هستم نمیتونم کاری کنم ، اون هنوز در گیر پس لرزه های زندگی اولش هست.
یه دوره ای جَوگیر شده بود و به فکر ازدواج با من بود ولی من میدونستم از شدت نیاز عاطفی میخواد تصمیم عجولانه بگیره ، واسه همون جدی نگرفتم و خودش بیخیال شد.
من تنها کاری که از دستم برمیاد اینه که خصوصیات ایشون رو تو یه نفر دیگه پیدا کنم.
من شخصیتم جوری هست که نمیتونم همزمان چند نفرو تو قلبم بپذیرم.
مطمئنم به محض اینکه یه نفر بیاد تو قلبم ، حتی قیافه این آقا رو هم فراموش خواهم کرد.
خودش هم چند بار چند تا گزینه پیشنهاد داد برای ازدواج بهم.
به قول خودت با توجه به جمیع جوانب ، این خاستگار رد شد.

خانم یا آقای بامداد روشنایی ، از شما هم ممنونم.
واقعیت اینکه ایشون من رو زابراه کردن ، یعنی من روحمم خبر نداشت ، ایشون از طریق واسط پیغام فرستادن و تمام ، واسه خودشون رفتن مسافرت کاری.
بله کاملا حق با شماست ، آخه چند روز زوم کرده بودم روی افراد بالای سی سال مجردِ دوست و آشنا و میترسیدم واسه منم پیش بیاد.
بعد سعی کردم از جنبه دیگه هم نگاه کنم و یکم ارامش بگیرم و دست به تصمیمی نزنم که بعدش پشیمون بشم.
خوشبختانه بعد از مشورت با یکی از بزرگهای فامیل ، تصمیم قطعی رو گرفتم که اصلا نیان خونه.