به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 33
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اسفند 99 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    5,177
    سطح
    46
    Points: 5,177, Level: 46
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 99 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    سلام
    اناهیتا جان یک زنگ خطر بزرگ در نوشته هات بود.این رفتار بسیار اسیب زا و بچه گانه و غیر منطقی رو همین الان بذار کنار : جدا کردن جای خواب موقع دعوا.
    این کار نه تنها کانون زندگیت رو تهدید میکنه بلکه باعث میشه همسرت ازت دور بشه روز به روز.شاید الان به روی خودش نیاره.اما مثل لکه ای که کم کم روی شیشه میفته، بعد از مدتی دیگه نمیشه جمع و جورش کرد.از یک مادر و یک همسر عاقل چنین رفتاری بعیده...خودت گفتی برعکس همیشه که میامد دنبالم نیامد...خب براش رفتارت عادی شده و باعث دلزدگیش شده.و نیامدن همسرت میتونه اخطار باشه..یعنی اونم عادت کرده که وقتی شما ناراحتی جای خوابت رو جدا میکنی و ایشونم داره کم کم این رو میپذیره.متاسفانه اینجور که نوشتی عادت به این کار داری.
    یه استادی میگفت جدا کردن جای خواب یعنی خرد کردن همسر (چه زن و شوهر) حتی میگفت اگر همسرتون بهتون خیانت کرد و اومد زل زد توچشماتون و اعتراف کرد، بازم جای خوابتون رو جدا نکنین.درواقع میخواست شدت مخرب بودن این رفتار رو بگه.
    سلام مریم عزیز.ممنونم از احساس مسئولیتت نسبت به این مورد واقعا برام باارزشه.ولی بایدبگم که متاسفانه من درانتقال پیامم دچار اشتباه شدم واین اشکال به من وارده.درواقع منظور من از اینکه گفتم همیشه میاد دنبالم نه برای اینکه من جامو جدامیکنم بلکه منظورم وقتیه که باهاش قهر میکنم میاد سراغم که نیومد.در مورد اون شب هم بگم که من در حال گرفتن دخترم از شیر هستم مجبوربودم بیشتر از سایر شبها پیشش باشم.ولی خوب قهر بهونه شد که دیگه به اتاقمون نرم.اتفاقا من در این مورد خیلی حساسم.انقدر که تقریبا از۱۹ ماهگی دخترم جاش رو جدا کردم وهر وقت شب بیدار میشد میومدم بهش شیر میدادم ودوباره برمیگشتم به اتاق خودمون.قبل از اونم ۳نفری میخوابیدیم ولی هیچوقت نذاشتیم دخترم وسطمون بخوابه.دخترم برای ما خیلی عزیزه ولی ما این قول رو از هم گرفتیم که هرگز به همسر طرف مقابل اولا تر نشه.مثلا همسرمن هر وقت از سرکار بیاد اول من رو میبوسه بعد دخترم رو کلا رو اینجور چیزا هر دومون خیلی حساسیم.
    اما ارم عزیزتا حدودی حرفات درسته.من تقریبا زیادی سرویس میدم تقریبا تو دور برم زنی رو سراغ ندارم که به اندازهءمن به همسرش برسه.البته مطمئن نیستم که اینو همسرم هم بدونه.مثلا در مورد بچه داری تقریبا هیچ مسئولیتی براش نذاشتم.این بیشتر بخاطر اینه که همسرم خیلی کم تو خونه حضور داره وتقریبا۳شب در هفته رو سرکاره.بقیه ش رو هم روزها درگیره.من خیلی از کارهای شخصیه همسرم رو هم انجام میدم.چون چندبار اول بهش اعتراض کردم اونم با خیلی خوشرویی وارامش بهم گفته تو که میبینی من چقدر وقت کم میارم واقعا نمیرسم.خوب منم میبینم درست میگه وخودم کارهاش رو انجام میدم.چون وسواس فکری هم دارم عملا نمیتونم منتظر بشینم خودش بیاد کاراشو انجام بده.یا مثلا تو محل کارش غذا داره ولی خوب میگه من غدای تورو دوس دارم.و من هر روز براش غذا میذارم که ببره.حتی یه بارم که غذاشو دادم آژانس ببره راننده بهم گفت خوش به حال آقای دکتر که انقد خانومش به فکرشهیامثلا وقتی میاد خونه موقع خوابش خیلی رعایت میکنم خونه آروم باشه.انقد که اطرافیان میگن دخترت چقد عاقلانه رفتار میکنه وقتی کسی خوابه چون طفلک بچم وقتی ببینه کسی خوابه یا با پچ پچ حرف میزنه یا به همه میگه هیس که یعنی سروصدا نکنید از بس من اینکارا رو کردم یاد گرفتهاز حق نگذریم همسرم خیلی وقتا تو جمع ویا حتی خلوت از من تعریف میکنه.کلا خونوادگی اینجورین.خیلی از ادم تعریف میکنن.ادم واقعا دلش گرم میشه.در مورد سرویس دادنم به همسرم شاید اینجا زیاد نتونم توضیح بدم ولی در حدیه که یه بار مامانم بهم گفت همسرت خودش باید یه سری کارهارو انجام بده ولی من گفتم مامان شاید اینجور باشه ولی خواهش میکنم در این مورد دیگه صحبتی نکن.من مشکلی ندارم.ولی خوب باید اعتراف کنم بعضی مواقع همون حس حسادتی که گفتم میاد سراغم ومن رو به شدت آژیته میکنه.آقایون هم لطفا بیان بگن آیا من واقعا همسرم رو زیاده خواه کردم؟یا باید تغییر رویه بدم؟نمیدونم.بعضی وقتا واقعا مستاصل میشم

  2. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    دوباره سلام
    آناهيتاي عزيز فقط اينو بهت بگم که حيف از اين زندگي که با اين افکار خراب بشن
    هر وقت خواستي مقايسه کني خصوصيات خوب همسرت رو مقايسه کن و مطمئن باش که بيشتر مردها از اون کمترن
    چرا خصوصيات منفي رو مقايسه مي کني؟


    در رابطه با کارهاي خونه و بچه داري
    راستشو بخواي من هم تا قبل اينکه برم سر کار دقيقا مثل شما بودم هيچ کاري رو براي همسرم نميذاشتم و اصلا نميذاشتم وجود بچه عذابي براش داشته باشه
    مثلا وقتي جاي ديگه بوديم و بچه شون نصفه شب بيدار ميشد گريه ميکرد همسرم تعجب ميکرد و مي گفت اين بچه ها چرا اينجورن؟بچه ما که کلا بيدار نميشه در حالي که بچه ما بيدار ميشد فقط من با اولين صدايي که بچه داشت فورا بلندش ميکردم و آرومش ميکردم يادمه سر بچه اولم گاهي شبها دو سه ساعت بچه رو توي کالسکه توي سالن خونه راه مي بردم همش نا آرومي ميکرد و همسرم راحت خواب بود ولي ناراضي نبودم چون همسرم ساعت 6 بايد مي رفت سر کار و من هر زمان بچه مي خوابيد مي تونستم توي خونه بخوابم
    ديگه سر بچه دوم مجبور شدم گاهي بهش يه وظايفي بدم چون ديگه سر کار مي رفتم و از طرفي همسرم هم پست مديريتي گرفته بود و ساعت کاريش و خستگيش کم شده بود


    به نظرم اصلا خودت رو با هيچ آدمي مقايسه نکن
    اگر همسرت فشار کاريش زياده ساعت کارش زياده بهش حق بده که وقتي مياد خونه استراحت کنه بذار با آرامش اين کارو بکنه نرو روي اعصابش


    قرار نيست يه مرد هم توي اجتماع سخت کار کنه و موفق باشه هم بياد توي خونه سالاد درست کنه


    خصوصيات همسرت رو بپذير و از اونجا که مثبتهاش خيلي زياده به مجموع خصوصياتش افتخار کن
    مقايسه منفي ها رو کنار بذار و فقط مثبتها رو مقايسه کن تا در نظرت با ارزش تر باشن


    فکر مي کني افرادي که خيلي هم به نظر شما ايده آل هستن همه خصوصياتشون مثبته؟يعني ميشه به آدمي خصوصيات منفي نداشته باشه؟


    فکر نکن نسخه زندگي شما بايد عين مال ديگران باشه
    به نظر من هيچ اشکالي نداره که شما بار مسئوليت منزل و بچه رو کامل به دوش بکشي
    همسرت هم که قدردان هست


    مطمئن باش خيلي از زنهاي اطراف شما دارن حسرت زندگي شما رو مي کشن


    به اين چيزهاي بچه گانه فکر نکن و قاطعانه اجازه نده نظر کسي يا مقايسات خودت حتي يک لحظه از زندگيت رو تلخ کنه
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  3. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    دختر خوب ، خیلی مراقب باش . زندگی خوبت را خراب نکنی.

    همسرت چیزی که بشه اسمش رو گذاشت مشکل نداره.

    همسرت به قول خودت ساعات کمی رو در منزل هست . بگذار این ساعت ها برایش معجزه وار آرامش به همراه داشته باشه با فرشته ای چون تو و دخترت براش زیباترش کن.

    انرژی ات را به جای اینکه صرف چنین مطالبی کنی سمت و سو بده که از لحاظ کیفی چه کارهایی می تونی بکنی که به زندگیت عمق و ثبات بیشتری بدی.

    می گی که خانواده مذهبی ایی هم هستید.

    چرا این همه انرژی و آیتم مثبتی که در خانه شما جمع شده رو در جهتی استفاده نمی کنی که دیگران هم بهره ببرند.

    مثلا شرکت در جلسات خیریه ، کمک به افراد نیازمند ، پیدا کردن مشکلات مردم ورفع رجوع آنها در حد بضاعت و امکان و حتی گرفتن کمک از همسرت در این راه.

    به نظر می یاد همسرتون پزشکه؟ شناسایی آدم های مشکل دار که هزینه درمانشون را ندارند و مدیریت درمان اونها با کمک گرفتن از همسرتون.

    واقعا خیلی این زندگی با این همه پتانسیل مثبت حیفه که بخواد سر چنین کشمکش هایی دچار انحراف (قهرهای طولانی ودر ادامه سردی و بروز بحران هایی چون خیانت و..) بشه.

    یه تکونی به خودتون بدهید ، خودتون رو جمع و جور کنید . مهارت هاتون رو بالا ببرید و از این همه پتانسیل به نحو احسن استفاده ببرید و از هرز رفتنش جلوگیری کنید

  4. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    آناهیتای عزیز

    مساله اینجاست که شما از یه چیزایی تو زندگی که بیشترش تنبلی همسرت هست ناراحتی اما این خودت هستی که این حق درخواست کردن رو برای خودت قائل نیستی و برای همین درخواست درست و لازم رو هم فراموش کردی.

    اول از همه نیازهای خودت رو بشناس و سرکوب نکن و بعد تا جایی به همسرت سرویس بده و خدمت رسانی کن که خسته و متوقع نشی.
    مقداری ذهنت رو خالی کن و به خودت و دخترت برس. یعنی اگر وقت آزاد داری لزوما نبایست کار خونه انجام بدی .
    ببین خدماتت باعث ایجاد توقع در تو نشده؟
    ببین غیر از درک کردن همسرت که یه چیز ارزشمنده چه نیازهایی در خودت هست که تو رو به سمت خدمت رسانی زیاد سوق داده؟
    آیا میل به کامل بودن در زندگی زناشویی یا کنترل همه اوضاع زندگی در تو وجود داره؟
    ویرایش توسط Eram : سه شنبه 25 مهر 96 در ساعت 18:27

  5. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    813
    امتیاز
    25,800
    سطح
    96
    Points: 25,800, Level: 96
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 550
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,581

    تشکرشده 2,291 در 742 پست

    Rep Power
    203
    Array
    با سلام

    میتونم بگم از مفیدترین تاپیک های تالاره

    خانوم اناهیتای عزیز

    خیلی عاقل هستید و این جای تحسین داره

    دوستان خیلی خوب راهنمایی کردن بعضی از جمله ها رو باید قاب گرفت

    با همه اینها

    حق دارید ک از این اخلاق همسرتون ناراحت باشید

    ولی..

    این احتمال هست ک ایشون هم ی سری گله هایی داشته باشند...

    پس این به اون در...به هر حال زندگیه دیگه ....همون طور که دوستان گفتند خیلی جای شکر داره

    فقط ی چیزی

    اینکه گفتید همسر فلانی ژله درست میکنه!!!!!!!!!!!!!

    مگر اینکه اشپزی چیزی باشه...وگرنه...من که خیلی حس خوبی نگرفتم راستش...حالا ظرف بشوره اشکال نداره ولی ژله!!!!!

    حالا ژله چه جوری شده بود ؟؟؟؟چه ژله ای درست کرده بود؟؟؟

    تصور ی مرد در حالیکه زله تزیین میکنه با اون ظرافت هایی که می طلبه...!!!!!!!!

    - - - Updated - - -

    ارزو میکنم زندگی شیرینتون مستدام باشه

  6. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اسفند 99 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    5,177
    سطح
    46
    Points: 5,177, Level: 46
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 99 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فکور وبی نهایت عزیز حرفهاتون بهم آرامش واطمینان داد.وقتی داشتم پیام هاتون رو میخوندم ناخودآگاه لبخند به لبم میومد.ممنونم.احتمالا اگه خصوصیات دیگهءهمسرم رو بگم دوستان حسابی از دستم کفری میشن برای همین تاهمینجابسنده میکنم.راستش به قول پدر عزیزم آدمها هرچقدرهم که فهیم وباشعور واهل مطالعه هم باشن بازهم در مورد همون دانسته هاشون نیاز به تلنگر دارن.احمقانه ست اگر بگم این مطالب رو خودم نمیدونم یامتوجه شرایط خوب زندگیم نیستم ولی خوب از اونجایی که انسان موجودی کمال گراست همیشه دنبال بهترین هاست.البته من در پست اولم هم اشاره کردم هدف من از اومدن به اینجا ومشاوره گرفتن تغییر ذهنیت خودمه.واینکه از کارهایی که برای زندگیم کردم مطمئن بشم که درست بوده.راستش خیلی از این بداخلاقی های غیر منطقی من زمانی پیش میاد که توجمعی ،مهمونیی یاجایی باشیم.مثلا یه بار یادمه رفته بودیم منزل یکی از دوستان برای شام.شوهر خانوم انقدر تروفرز وبدون اینکه خانومش بگه میرفت کمک خانومش.میزو میچید جمع میکرد پذیرایی میکرد.مثلا خانومش مینشست این پذیرایی میکرد.این همون اعجوبه ایه که گفتم ژله درست میکنه.بعدیهو برگشت به من گفت آناهیتاخانوم فکر نکنم بهزاد اصلا تو کارای خونه بهتون کمک کنه من میشناسمش خیلی تنبله.بعد من احساس کردم این آقا میخواد بین من وهمسرم شیطنت کنه وکدورت بندازه واز اونجایی که کمی حاضر جوابم گفتم.بله درست میگین شما .بهزاد جان معمولا کارای زنونه انجام نمیدنمن اینو که گفتم یه لحظه همه سکوت کردن بعد شروع کردن به ریز ریزخندیدن.همسرمم که حسابی کیف کرده بود.ولی من تو دلم داشتم براش نقشه میکشیدم که برسیم خونه حالتو میگیرم.که رسیدیم وحالشم گرفتم ولی خوب طبق معمول بعدش پشیمون شدم.اخه واقعا هر چی نگاه میکنم به جز این مورد اشکال دیگه ای بهش وارد نیست.خدا منو به راه راست هدایت کنه که انقد این بنده خدا رو اذیت نکنم.بعد یه مورد دیگه ای که هست اینه که واینقتی من عصبانی میشم ایشون منو مسخره میکنه.میخنده اصلا یه کارایی که منو دیوونه تر میکنه.هزار بار بهش گفتم وقتی من عصبانیم نخند.به چی میخندی؟اونم میگه خوب دفهءبعد میگیرم میزنم لهت میکنم ببین کدومش خوبه.آیا واقعا من بد میگم؟وقتی شما عصبانی میشین همسرتون بهتون بخنده یا هی مسخره بازی در بیاره عصبی تر نمیشین؟یا مثلا موقع دعوا یهو یه کلمه درست تلفظ نمیکنم برمیگرده میگه مطمئنی تلفظش اینه.بعضی وقتا هم وسط عصبانیت یهو به این کاراش خندم میگیره کلا اون حرف من بی اعتبار میشه.ادم ضایع میشه.خوب چی میشه وقتی بیرون از خونه این همه باشخصیته تو خونه هم کمی متشخصتر باشه.دیگه فعلا تا اینجا همینا به ذهنم رسید.حرفاتون خیلی برام مهم وباارزشه.فکر میکنم مغز من یک خونه تکونیه اساسی میخواد که بامشاوره گرفتن راحت تره.
    الههءزیبایی های عزیز ممنون از تعریفت.واقعا شرمنده شدم.اون آقاهه اره خوب ژله ش خوب شده بود.البته من نمیخوام همسرم به این فضاحت باشه ولی خوب دوس دارم تو بقیهءکارای خونه کمکم کنه.
    میدونید در واقع من بین احساس وعقلم گیر کردم.عقلم داره میبینه این بنده خدا واقعا نمیرسه کمک کنه ولی احساسم گاهی نمیذاره حقیقت رو ببینم.بعد یهو قاطی میکنم اونم قاطیای بد.در حدی که هر لحظه تو دلم میگم الانه که پاشه دست روم بلند کنه ولی اینکارو نمیکنه.واقعا میترسم از روزیکه بخواداینکارو بکنه.نمیگم بعدش زندگیه آدم از هم‌میپاشه ولی شخصیت وغرور ادم چه من چه اون خیلی خرد میشه.نمیخوام به اینجا برسه.فقط باید بپذیرم این شرایط رو چون در حال حاضر راه دیگه ای نیست وکار سخت تره دیگه اینکه به خودم مسلط باشم.خیلی سخته خیلی.کمکم کنید

  7. کاربر روبرو از پست مفید آناهیتا۲۷ تشکرکرده است .

    فکور (پنجشنبه 27 مهر 96)

  8. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    به نظر من این اصلا بد نیست که همسرت عصبانیت رو جدی نگیره و سعی در تغییر فضا داشته باشه
    وقتی شما سر یه مورد برخورد بچه گانه داشته باشی اون خودش هم همردیف با شما یه رفتار بچه گانه نشون نده و کار به دعواهای بی اساس سر موارد الکی نرسه

    خودت هم قبول داری عصبانیت هات بی مورده حالا اونم بیاد باهات همکاری کنه و کار به جای باریک برسه خوبه؟
    همسر شما میاد از جایی بالاتر از شما به اون قضیه نگاه می کنه و ناراحتی بی موردی که پیش اومده رو باهاش جدی برخورد نمی کنه

    در ضمن در نظر داشته باش هیچ آدمی شخصیت اجتماعیش با شخصیتش در منزل مشابه نیست

    من خودم چون همسرمو فقط توی محیطهای اجتماعی دیده بودم اوایل ازدواج از همه چیز تعجب میکردم و به خودشم بارها گفتم که من تصوراتم در موردت یه مدل دیگه بود

    این توقع رو هم نداشته باش
    آدمها توی اجتماع تا حدی یه نقاب به صورتشون میزنن (گفتم تا حدی نه صد در صد) ولی توی محیط منزل خودشون میخوان راحت و آزاد، خود واقعیشون باشن

    نمیگم همه برخوردهای همسر شما بی نقص هست ولی به هرحال هر آدمی یه ایرادهایی داره که اول باید اونو همون مدلی که هست بپذیری (در مورد برخی افراد شاید اصلا نشه پذیرفتشون که در اون صورت هم نباید روی تغییر زیاد حساب کنن و شاید گزینه حذف اون فرد از زندگی مطرح بشه که در مورد همسر شما اینطور نیست) بعدش با لحن مناسب با کلمات حساب شده توقعاتت رو به صورت نیاز خودت بیان می کنی نه به صورت انتقاد مستقیم از اون فرد، اگر تغییر کرد که چه بهتر اگر تغییر نکرد هم به هر حال مهم نیست چون شما قبلش این فرد رو با همین خصوصیات پذیرفتی و به همین آدم همین طوری علاقمند شدی پس اتفاق خاصی نیفتاده که بخواد آرامش آدمو به هم بریزه

    ضمنا تاپیکهای دیگه تالار رو یه نگاه بندازی بد نیست، با عیوبی که سایر آدمها توی زندگی دارن آشنا میشی و می بینی که همسرت تقریبا ایرادی نداره
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
    ویرایش توسط فکور : پنجشنبه 27 مهر 96 در ساعت 11:59

  9. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    ملودی 94 (پنجشنبه 27 مهر 96)

  10. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اسفند 99 [ 17:58]
    تاریخ عضویت
    1396-7-23
    نوشته ها
    77
    امتیاز
    5,177
    سطح
    46
    Points: 5,177, Level: 46
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 173
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 99 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.اومدم تا از معجزهءمشاوره براتون بنویسم.پیرو صحبت دوستان عزیزوعلی الخصوص خانم فکور من این ویژگی همسرم رو تونستم تا حدودی بپذیرم.پریروز من وقت دکتر داشتم.که خیلی مهم بود برم.طرفای غروب .اگه میخواستم مثل قبل رفتار کنم باید باکلی غرهمسرم رو از خواب بیدارکنم بعدشم یه بند بهش بگم بدو دیر شد بدو دیر شد که اعصاب هر دومون خرد میشد ودر نهایت هم دیر میرسیدیم به مطب.ولی خوب اینکارو نکردم.دخترم رو حاضر کردم وخودمون دوتایی رفتیم
    بعد ۲ساعت همسرم بهم زنگ زد که کجایی گفتم اومدم مطب .کلی ازم تشکر کرد ومعذرت خواست.بعدشم اومد دنبالم واز اونجا هم رفتیم گردش جاتون خالی خوش گذشت.شاید اگه تو گذشتهءزندگیم همین رفتار رو میکردم بحث ودعواهای ما به تعداد انگشتای ۱دست میشد ولی افسوس.ولی خوب اینده روشنه.امیدوارم بتونم بعد این هم خودم رو کنترل کنم.یه مسئله ای هم که هست میخواستم ببینم غر زدن تا چه حدیش طبیعیه.راستش به همسرم گفتم که اومدم تو این سایت خیلی مشتاق بود بدونه شما چیا برام نوشتین.منم تقریبا براش گفتم.خیلی خوشش اومده بود.بهش گفتم اگه تو بیای اینجا از چیه من شکایت میکنی گفت از شکایتات!واقعا راست میگه.من خودم کلی ایراد دارم.ولی همسرم حتی یکبارم بهم نگفته اینجوری نکن یا اینجوری بکن.منو همین جور که هستم قبول داره.ولی من نه.همش غر وشکایت.البته نسبت به اوایل زندگیمون خیلی بهتر شدما ولی خوب هنوز تو وجودم هست.احساس میکنم خیلی همه چی رو کنترل میکنم واگه یه چیز باب میلم نباشه حتما به زبون میارم وابدآ از این مدلا نیستم که همه چیو بریزم تو خودم وبسوزم وبسازم.ولی میخوام این خصلتم رو تغییر بدم.دوست دارم در مورد بقیه بشنوم که اونا چکار میکنن.منتظرتون هستم.

  11. 3 کاربر از پست مفید آناهیتا۲۷ تشکرکرده اند .

    فکور (جمعه 28 مهر 96), ملودی 94 (جمعه 28 مهر 96), الهه زیبایی ها (دوشنبه 01 آبان 96)

  12. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    وااااای خدای من . من ازین جور آدما فرار میکنم وحشتناکن با تمام وجوووووودم میتونم درک کنم شوهرتون چی میکشه
    شما 100 درصد وسواس فکری هم دارید اگر اشتباه نکنم. دقیقا میدونم حرکاتتون چطوریه؟حرف زدنتون غر زدنتون
    راه رفتنون.
    تیپ شخصیته شما مدیریتیه و شما شخصی هستین که کاملا برازنده مدیریته یه مدیر موفق و کامل
    ولی توی خونه رفتارای مدیریتی یکم آزار دهندس

    ما با یه بنده خدایی رفتیم مسافرت . دقیق مثل شما بود و ازون جایی که رودر وایسی شدیدی با ایشون داشتیم لذا هر جا ایشون بود من یجوراایی الفرااااار
    آخه انگار همش آدمو زیر زره بین داره و به همه چیه آدم کار داره خیلی تونستم توی اون سفر جلوی خودمو بگیرم که دعوایی نشه و خیلی سخت بود. حتی دیدم که بچه های اون زن چقدر از کنترل گری مادرشون بستوه اومده بودن
    تصورشو بکنید دخترش حین صبحونه خوردن انقدر چکش میکرد که درست بخوره و نریزه و آخرشم ریخت
    انقدر حواسش به وسایلش بود که آخرش عینکش شکست..
    انقدر حواسش به وسایل دخترش بود که جا نمونن و مدام چک میکرد که آخرش عینک گرانقیمت دخترش رو جا گذاشت.
    و کلا کاراش خیلی رو اعصاب بود.
    بببخشید دوست عزیزم که این حرفا رو زدم آخه با خوندن تاپیکتون که هم خیلی بامزه بود و متفاوت احساس کردم یه جورایی من شبیه همسر شمام.
    در کل خواستم بگم که کنترل گری تا یه حدی خوبه که آدم کنترل زندگی خودشو داشته باشه ولی دیگه بیش از حدش هم دیگران رو آزار میده و هم خود شخص خیلی لذیت میشه چون میبینه که شرایط اون طوری پیش نمیره که اون میخاد چون دوست داره همه چیز تحت کنترل خودش باشه و اگر یکم اینور و انور بشه اعصابش خورد میشه و حس خشم به سراغش میاد.
    در کل یکم همه چی رو آسونتر بگیرید بد نیست هم به خودتون خوش میگذره و هم به بقیه.

  13. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 20 اردیبهشت 98 [ 17:34]
    تاریخ عضویت
    1393-1-28
    نوشته ها
    55
    امتیاز
    4,725
    سطح
    43
    Points: 4,725, Level: 43
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    81

    تشکرشده 87 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    اولا باید بهتون تبریک بگم از اینکه با توصیفی که از زندگی شخصیتون داشتین واقعا بهم انرژی مثبت دادین.

    اما راستش نظر من با دوستان کمی متفاوته

    شما یا با خودتون تعارف دارین یا با همسرتون! یا از همسرتون میخواید به شما تو کارهای خونه کمک کنن یا اینکه نکنن.
    به نظر من اگه رضایت شما تو کمک کردن ایشون به شما تامین میشه باید به گوششون برسونین. منتها نه با مقایسه کردن، نه با خودخوری کردن، نه با شکایت و غیره.

    مثلا پست شماره ی 16 رو بخونین. شما جواب کاملا هوشمندانه ای دادین تا شیطنت دوست خانوداگیتون رو خنثی کنین اما آیا این جواب اونقدر هوشمندانه بود تا همسرتون رو هم از نیازهای شما آگاه کنه؟ قطعا خیر! بلکه شما به ایشون این پالس رو دادین که همین روال سابق رو ادامه بدن. در صورتی که شما از همین فرصت میتونستین به نفع خودتون استفاده کنین و در جواب، یکی از کارهایی که همسرتون به خاطر شما انجام داده رو مثال میزدین. مثلا اینکه میفرمودین اتقاقا چند وقت پیش که مهمون داشتیم من اولش خیلی نگران بود که تنهایی نتونم از پس کارا بربیام اما آقا بهزاد انقدر کمکم کرد که اصلا احساس خستگی نکردم، خدا خیرش بده که اصلا جای هیچ نگرانی برام نموند (صرفا یک مثال بود، قطعا مثال مشابه تو زندگیتون میشه پیدا کرد حتی اگه واقعا کمکش در حد جابجا کردن چندتا لیوان باشه).

    اما خب حتی وقتی شما برگشتین خونه میخواستین به همسرتون، شکایت کنین که ببین این آقا برای خانومش چیکار میکنه اون وقت تو ... . خب این یک تناقضه چون شما تو محیط مهمونی یه پالس مثبت بهش دادین تو خونه دارین یه پالس منفی تر بهش میدین که در آخر هم شما به جای اینکه حق داشته باشین تازه بدهکار هم میشین.

    همسر من خیلی تو مهمونیا بهم کمک می کنه یکی از علت هاش اینه که آخر شب با تمام وجودم ازش تشکر می کنم چون واقعا خودم به تنهایی نمیتونم از پس همه کارا بربیام. حتی گاهی تو کانال های تلگرامی که عضوم احادیثی از پیامبر یا ائمه که می بینم در مورد ثواب کمک آقایون به همسرشون در انجام کارهای خونه برای همسرم میفرستم و در آخرش حتما قید می کنم مثل همسر عزیزم، خوشبحالت که اینقدر ثواب جمع کردی . آقایون به شدت نیازمند قدرشناسی هستن.

    چون به دنبال تغییر خودتون هستین: به نظرم حس قدردانی در خودتون در رابطه با هر کاری که همسرتون انجام میده رو تقویت کنین (هر چند با این خونواده ی استانداردی که دارین بعید میدونم نباشه).
    از نیازها و درخواست های خودتون نگذرین اگه کمک کردن ایشون به شما حس خوبی میده حتما این نیاز رو بهش ابراز کنین اما با روش درست. هر چند اگر بابت نیازهای کوچیک باشه (چون فرمودین مشغله های زیادی دارن).



    در ضمن اگه این حس خستگی و کسالت رو همیشه و در همه جا دارن میتونین پیگیری کنین ممکنه علت پزشکی داشته باشه مثل مشکلات تیروئید و ...
    ویرایش توسط مهندس خانوم : دوشنبه 01 آبان 96 در ساعت 11:09

  14. 3 کاربر از پست مفید مهندس خانوم تشکرکرده اند .

    Eram (چهارشنبه 10 آبان 96), الهه زیبایی ها (دوشنبه 01 آبان 96), بارن (دوشنبه 01 آبان 96)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.