به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 45
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1394-2-25
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    9,870
    سطح
    66
    Points: 9,870, Level: 66
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    719

    تشکرشده 351 در 126 پست

    حالت من
    Bitafavot
    Rep Power
    41
    Array
    سلام شاپرک عزیز..مادر مهربان...
    عصبانیت شما از غذا نخوردن بچه خیلی هم دور از ذهن نیست...متاسفانه کودکان زیادی به این عارضه دچارند که عوامل مختلفی مثل کم خونی در اون دخیل اند.منم فرزندان خواهرام همینطورن....و نگرانی رو در چهره مادراشون میبینم.....
    اما یه نکته هم بسیار موثره و اون حالات شماست که قطعا به بچه منتقل میشه....شما اگه سرحال باشین به صورت انرژی مثبت به اون منتقل میکنین و همچنین برعکس....من بچه های آروم و بی دردسرو در کنار مادران صبور و خونسرد دیدم...این تجربه منه...پس سعی کنین قلبا آروم باشین نه اینکه تنها ظاهرا خودتونو کنترل کنید.,کمی خونسرد باشین و نگرانیتونو کم کنید....ریتم تپش قلب شما رو بچه شما میفهمه و مثل آواز باهاش همخوانی میکنه..پس مراقب خودتون باشین.,
    چند راهکار هم میتونید انجام بدین...
    همیشه از خدا کمک بگیرین ...من بچه های خواهرمو وقتی اذیت میکنن و نمیخابن با صلوات میخابونم ..واقعا تاثیر داشته و براحتی خوابیدن.
    با بچتون بیشتر بازی کنین با نهایت رفتار کودکانه..بخندونیدش وبگذاریدصمیمیت بینتون هر روز بیشتر بشه. چون احتمال میدم بچه شما اکثر اوقات با خودش خلوت داره و سر احتیاجاتش بهش نزدیک میشین
    سعی کنین میان وعده ندید و فاصله بین وعده ها رو زیاد کنید تا گرسنه تر باشه..
    غذاهای مختلفو امتحان کنید ببینید به کودوم بیشتر رغبت داره ولی عجله نکنین چون ازون ها هم دوقاشق بیشتر نمیخوره..
    اگه نگران کمبود ویتامین هستین آبگوشت یا ماهیچه خیلی کوچیک که آبش یه فنجون بشه رو بهش بدید..اگه نخورد مثل دارو با سرنگ بدین..چهار مغز هم آسیاب کنین یه قاشق بدین...اگه یکسال به بالاس عسل بدین..
    موقع غذا عروسکاشو بیارین به اونا هم غذا بدید و در بینش به خودش...
    با دست بهش غذا بدین...قاشق رو من اصلا قبول ندارم.,.برای زیر دوسال...
    ...ولی اصلا به بچتون فشار نیارین بخور بخور...بیشتر حالت دفاعی میگیرن و نمیخورن..
    اینها گزیده ای از تجربیات شخصی من بود..امیدوارم بکارتون بیاد

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام
    دوستان حالم خیلی بده به شدت عصبانی ام ازدست دخترم غذاخوردنش که افتضاح بود الان دوروز مریض شده غذاکه نمیخوره حتی شیرم نمیخوره
    واقعا خسته ام کرده امروز حالش خوب بود کلی شیطنت کرد ولی نه شیرخورد نه غذا
    آخه چراباید هرروز اینقدرازدستش حرص بخورم اینهمه دوست وآشنا دوروبرم بچه دارن هیچکدوم بچشون اینطوری نیست لااقل به یه چیزی علاقه دارن یه چیزیو میخورن بچه من ازخوردن فراریه خستم کرده حس میکنم نمیخواهمش دلم میخوادبذارمش وازاین خونه برم خسته شدم ازبس هرروز حرص خوردم که غذانمیخوره هرروز که میگذره بهترکه نمیشه بدترم میشه الان چرا شیرو نمیخوره چرااینقدرعذابم بده الان بااین سن کم اینقدراذیت میکنه بزرگ بشه پس میخواد چکارکنه چه بلایی سرم بیاره

  3. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,406 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    سلام. شاپرک جان به خودت مسلط باش و زود به افکار منفی اجازه جولان نده که اینقدر نگران بشی و کلا آینده رو هم از الان پیش بینی کنی... اگر همینطور حس منفی داشته باشی و راه چاره ای نیندیشی برای مدیریت درست برخورد با بچه، کاری درست نمیشه.

    ببخشید اما طوری حرف میزنید که انگار بچه یه آدم بزرگه و کلا فقط قصد اذیت کردن شما رو داره. لطفا به توصیه هایی که بهت شده عمل کن. هر چقدر حساسیت به خرج بدی، بیشتر از غذا زده میشه. بچه ها حس منفی ما رو به راحتی متوجه میشن. لطفا با یک مشاور خوب صحبت کن هر چه زودتر.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  4. کاربر روبرو از پست مفید zolal تشکرکرده است .

    باغبان (پنجشنبه 23 شهریور 96)

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    چندین بارتلفنی بامشاورصحبت کردم راهکارهایی میدن که عملی نیست اصلا الان همه مشکل من اینه که بقیه درک نمیکنن چی میگم وقتی میگم نمیخوره واقعا هیچی نمیخوره خواهرم بااومد مسافرت اون3روز دید که هیچی نمیخوره گفت تومیگفتی هیچی نمیخوره راست میگفتیا
    خیلی ناراحتم چراباید همچین بچه ای داشته باشم چرابایداینقدرگریه کنم وحرص بخورم واقعااززندگی سیرم کرده هیچ قلقی نداره این بچه
    باهیچی نمیشه سرشو گرم کردودوتاقاشق بهش غذا داد واقعا خسته ام فقط برام سواله که تاکی قراره اینطوری عذاب بکشم

  6. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام

    با پزشک اطفال و متخصص تغذیه صحبت کردین؟

    دخترتون از لحاظ یادگیری و سطح انرژی مشکلی نداره؟

  7. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    zolal (سه شنبه 21 شهریور 96), باغبان (پنجشنبه 23 شهریور 96)

  8. #16
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با سلام




    تاپیک شما دو مسئله داره :

    1- گذشته شما

    2- غذا نخوردن کودک شما



    خانم شاپرک 114،،، سعی کنید آرامش خودتون را حفظ کنید

    این عدم آرامش شما به بچه هم منتقل میشه ،،

    شما از گذشته خودتون ناراحت هستید ،، نباید مشکلات شخصی خودتون ( گذشته شما ) را به خانوادتون ببرید ،،،

    وقتی بچه غذا نمی خوره حتما یه علتی داره ،،و باید دنبال اون علت باشیم ،،،



    وقتی خودتون آرامش داشته باشید ،،،اون بچه آرامش شما را می فهمه و بیشتر در کنترل شما قرار می گیره .

    نباید در بچه ترس ایجاد کنید !!




    به نظرم گذشته خودتون را رها کنید ،،،

    اگر محبت واقعی مد نظر مادرتون را نچشیدید ،،،بذارید بچه تون این محبت را درک کنه،،،بذارید اون آرامش را بفهمد ،، اون جور باشید که دوست داشتید مادرتون برای شما باشه !

    اگر با مادرتون هم صحبت کنید می بینید ایشون هم از جایی احتمالا ناراحت بوده ( کودکی یا ....)

    قرار نیست این ارث برای نوادگان شما باشه !!!

    شما باهوش تر باشید و مادر نمونه ای باشید .



    از طرفی دنبال علت زیر یه متخصص باشید برا کودکتون .


    موفق باشید


    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 21 شهریور 96 در ساعت 23:22

  9. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    افسونگر (جمعه 24 شهریور 96)

  10. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 بهمن 96 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1396-3-21
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    714
    سطح
    14
    Points: 714, Level: 14
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 34 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شاپرك عزيزم سلام
    گلم من خودم يه دختر دارم دقيقا همسن دختر شما .٨ كيلويي! دقيقا مثل دختر شما كم غذا. ولي من تا وقتي ميبينم كاملا سالم هست و بازي ميكنه اصلا نگران غذا خوردنش نيستم. بعضي وقتا شبا كه ميخوابه من تازه يادم مياد اين بچه نه نهار خورد نه شام. هيچ وقت هم كاسه به دست دنبالش راه نميوفتم. غذارو ميزارم روي ميز. ولي خيي حوصله به خرج ميدم . بعضي وقتا ميره بازي ميكنه همونجا نشستم هم ٥ دقيقه يا حتي هر يه ربع! مياد يه قاشق ميخوره ميره. يعني شده من تو نيم ساعت به اين بچه دو قاشق غذا دادم. منم مثل شما يكم عصبي هستم و حتي بارها شده از سر عصبانيت سرش داد زدم و با كمال شرمندگي چند باري هم زدم رو دستش محكم . ميفهمم چي ميگي و چه احساسي داري.

    اول اينكه اقاي باغبان كاملا درست ميگن. همه اين حرص و استرسي كه داري رو داري قشنگ به بچت منتقل ميكني. عزيزم سعي كن اروم باشي. البته اگه با همسرت مشكل داري خيلي راحت ميتونم بگم سخته! ولي با عشقي كه به بچت داري ميتوني. به اين فكر كن كه اين بچه كل دنياش اللن در شما خلاصه ميشه . تنها چيزي كه بايد ازت دريافت كنه محبته . متاسفانه وقت نكردم پستهاي قبليتو بخونم. ولي بازم تكرار ميكنم اگر اگر با همسرت مشكل داري سعي كن ذهنت وو فقط با محبت كردم به دخترت مشغول كني. و اصلا فكرهاي منفي نكن چون تاثير مستقيمي رو رابطه شما و دخترت داره. احتمالا دخترتون تنها هم هست. همبازي ميخواد. باهاش بازي كنيد. معجزه ميكنه! با دخترتون بدو بدو كنيد. قايم باشك باهاش بازي كنيد. باهاش همبازي كه بشيد خيلي راحت تر به خواستهاتون پاسخ ميده. سعي كنيد غذارو هم به شكلهاي مختلف تزيين كنيد يا خودش تزئين كنه. شكلكهاي مختلف بسازيد. ا

    عزبزم اينا تجربه منه.
    راستي يه چيز ديگه
    تو خونه كه هستي هميشه ٤ تا كش دست بنداز دستت. هر دفعه كه عصباني كه شدي، با دخترت بد رفتاري كردي يكي از كش هارو بنداز تو اون يكي دستت. سعي كن اون رفتارت رو با بازي و خندوندن دخترت جبران كني. و هروقت جبران كردي كش رو برگردون جاي خودش. اين يعني به تعداد دفعاتي كه عصباني شدي و رفتار بدي نشون دادي بايد جبران كني . خود نگاه كردن به اين كشها هم يادت ميندازه كه ارومتر باشي. اين مطلب رو بك مادر عصبي توي انجمن نوشته بود! امتحان كردم اصلا از اون روز خيلي كمتر سر دخترم عصبانيتمو خالي ميكنم.

    موفق باشي
    ارووووووم باش!! ذكر بگو!!

  11. 4 کاربر از پست مفید تالين تشکرکرده اند .

    mehdi.ma.mm (چهارشنبه 22 شهریور 96), میس بیوتی (پنجشنبه 23 شهریور 96), افسونگر (جمعه 24 شهریور 96), باغبان (پنجشنبه 23 شهریور 96)

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    سلام

    با پزشک اطفال و متخصص تغذیه صحبت کردین؟

    دخترتون از لحاظ یادگیری و سطح انرژی مشکلی نداره؟
    بله پیش متخصص تغذیه هم بردمش دوتاشربت دادکه بهش دادم ولی اصلا تاثیری نداشت
    براش ازیه دکترخیلی خوب که میگن تشخیصش عالیه وقت گرفتم ببینم ایشون میتونه راه حلی بده یانه

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    با سلام




    تاپیک شما دو مسئله داره :

    1- گذشته شما

    2- غذا نخوردن کودک شما



    خانم شاپرک 114،،، سعی کنید آرامش خودتون را حفظ کنید

    این عدم آرامش شما به بچه هم منتقل میشه ،،

    شما از گذشته خودتون ناراحت هستید ،، نباید مشکلات شخصی خودتون ( گذشته شما ) را به خانوادتون ببرید ،،،

    وقتی بچه غذا نمی خوره حتما یه علتی داره ،،و باید دنبال اون علت باشیم ،،،



    وقتی خودتون آرامش داشته باشید ،،،اون بچه آرامش شما را می فهمه و بیشتر در کنترل شما قرار می گیره .

    نباید در بچه ترس ایجاد کنید !!




    به نظرم گذشته خودتون را رها کنید ،،،

    اگر محبت واقعی مد نظر مادرتون را نچشیدید ،،،بذارید بچه تون این محبت را درک کنه،،،بذارید اون آرامش را بفهمد ،، اون جور باشید که دوست داشتید مادرتون برای شما باشه !

    اگر با مادرتون هم صحبت کنید می بینید ایشون هم از جایی احتمالا ناراحت بوده ( کودکی یا ....)

    قرار نیست این ارث برای نوادگان شما باشه !!!

    شما باهوش تر باشید و مادر نمونه ای باشید .



    از طرفی دنبال علت زیر یه متخصص باشید برا کودکتون .


    موفق باشید
    فعلا من درگیر گذشته ام نیستم آقای باغبان
    ازگذشته ام حرف زدم چون دیدم دارم مثل مادرم زفتارمیکنم رفتاری که ازش ناراضی بودم اماخودم الان دچارش شدم


    نقل قول نوشته اصلی توسط تالين نمایش پست ها
    شاپرك عزيزم سلام
    گلم من خودم يه دختر دارم دقيقا همسن دختر شما .٨ كيلويي! دقيقا مثل دختر شما كم غذا. ولي من تا وقتي ميبينم كاملا سالم هست و بازي ميكنه اصلا نگران غذا خوردنش نيستم. بعضي وقتا شبا كه ميخوابه من تازه يادم مياد اين بچه نه نهار خورد نه شام. هيچ وقت هم كاسه به دست دنبالش راه نميوفتم. غذارو ميزارم روي ميز. ولي خيي حوصله به خرج ميدم . بعضي وقتا ميره بازي ميكنه همونجا نشستم هم ٥ دقيقه يا حتي هر يه ربع! مياد يه قاشق ميخوره ميره. يعني شده من تو نيم ساعت به اين بچه دو قاشق غذا دادم. منم مثل شما يكم عصبي هستم و حتي بارها شده از سر عصبانيت سرش داد زدم و با كمال شرمندگي چند باري هم زدم رو دستش محكم . ميفهمم چي ميگي و چه احساسي داري.

    اول اينكه اقاي باغبان كاملا درست ميگن. همه اين حرص و استرسي كه داري رو داري قشنگ به بچت منتقل ميكني. عزيزم سعي كن اروم باشي. البته اگه با همسرت مشكل داري خيلي راحت ميتونم بگم سخته! ولي با عشقي كه به بچت داري ميتوني. به اين فكر كن كه اين بچه كل دنياش اللن در شما خلاصه ميشه . تنها چيزي كه بايد ازت دريافت كنه محبته . متاسفانه وقت نكردم پستهاي قبليتو بخونم. ولي بازم تكرار ميكنم اگر اگر با همسرت مشكل داري سعي كن ذهنت وو فقط با محبت كردم به دخترت مشغول كني. و اصلا فكرهاي منفي نكن چون تاثير مستقيمي رو رابطه شما و دخترت داره. احتمالا دخترتون تنها هم هست. همبازي ميخواد. باهاش بازي كنيد. معجزه ميكنه! با دخترتون بدو بدو كنيد. قايم باشك باهاش بازي كنيد. باهاش همبازي كه بشيد خيلي راحت تر به خواستهاتون پاسخ ميده. سعي كنيد غذارو هم به شكلهاي مختلف تزيين كنيد يا خودش تزئين كنه. شكلكهاي مختلف بسازيد. ا

    عزبزم اينا تجربه منه.
    راستي يه چيز ديگه
    تو خونه كه هستي هميشه ٤ تا كش دست بنداز دستت. هر دفعه كه عصباني كه شدي، با دخترت بد رفتاري كردي يكي از كش هارو بنداز تو اون يكي دستت. سعي كن اون رفتارت رو با بازي و خندوندن دخترت جبران كني. و هروقت جبران كردي كش رو برگردون جاي خودش. اين يعني به تعداد دفعاتي كه عصباني شدي و رفتار بدي نشون دادي بايد جبران كني . خود نگاه كردن به اين كشها هم يادت ميندازه كه ارومتر باشي. اين مطلب رو بك مادر عصبي توي انجمن نوشته بود! امتحان كردم اصلا از اون روز خيلي كمتر سر دخترم عصبانيتمو خالي ميكنم.

    موفق باشي
    ارووووووم باش!! ذكر بگو!!
    یه نفر همدرد من پیداشد شما خوب میفهمید من چی میگم بازم خوبه که شمانسبت به غذانخوردن دخترتون بی اعتنا هستید من همه فکروذکرم وهمه مشکل زندگیم شده غذانخوردن بچم صدای شوهرمم دراومده میگه توبه چیزی جز غذا خوردن دخترمون اهمیت نمیدی
    واقعا نمیدونم اینهمه توجه وسواس گونه من برای چیه؟کاش میتونستم یه کم بی خیال بشم
    استفاده ازکش که گفتید خیلی خوب بود ممنون

    - - - Updated - - -

    خانم صبا این سوالتون جاموند
    دخترم ازنظر یادگیری وسطح انرژی خوبه وبچه باهوشیه

  13. کاربر روبرو از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده است .

    باغبان (پنجشنبه 23 شهریور 96)

  14. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 بهمن 96 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1396-3-21
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    714
    سطح
    14
    Points: 714, Level: 14
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 34 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شاپرك جان بيخيال شدم.
    عصبانيت من هم دقيقا مثل شما از سر دلسوزي بود و هست. دختره من فوق العاده شيطونه. يعني من يك لحظه از اين دختر نميشه غافل باشم يا از جايي خطرناك خودشو اويزون ميكنه يا بالاخره داره يه كار خطرناك انجام ميده. از خوردن اسفنج تي بگيرين الي خوردن خاك باغچه. البته كم غذا بودنش هم برام معضل بود. براي همين ميگم ميفهممت.

    ولي نشستم با خودم فكر كردم كه اگه اينطور موارد قراو باشه اينطوري روح و روانم رو به هم بريزه و من رو يك مادر عصبي و پرخاشگر و حرصي جلوي بچه اي كه داره ازم مستقيما الگو برداري ميكنه جلوه بده، پس من چقدر ميتونم ضعيف باشم؟؟؟؟ اگر خداي نكرده خداي نكرده فردا پس فردا اتفاقات بدتر از اين بيوفته مثلا بلا به دور بيماريي سراغش بياد يا اصلا هر اتفاقه ديگه توي شرايطي كه بچم به يك مادر ارام و قوي نياز داشته باشه، اون موقع چطوري ميتونم اوني باشم كه بايد باشم؟؟؟؟ پس بايد از همين جا ياد بگيرم جلوي خشمك رو بگيرم و اون رو تبديل كنم به مهر ! بو تصميم گرفتم تغيير كنم! چون نه خودم بالكه دخترم خيلي بيشتر به اين تغيير نياز داشت. ه قول همسرتون اون بچه قصد ازارتونو نداره. برعكس خيييييييلي دوستون داره. شما الانمهمترين شخص زندگيشين.


    ااين همه وسواس به خرج دادنت داره هم خودت هم بچت و هم شوهو و زندگيت رو قربانيه غذا نخوردن دخترت ميكنه. ميبيني؟ "قربانيه غذا نخوردن دخترت" . خودت و زندگيت رو قربانيه چيزي كن كه ارزششو داشته باشه. تا زماني كه دخترت سالم و سر حال بازي ميكنه و فعاله اين قضيه ارزش اين همه حرص و استرس رو نداره. فقط و فقط ارامش "تو" اين قضيه رو حل ميكنه.

    شاپرك جان صدتا اشتها اور هم بياري بچه تا وقتي نا اراميه تو رو ميبينه غذا نميخوره. من خودم يك شرايطي رو كذروندم بابت طلاق از همسر سابقم كه باعث شد يك هفته يك دقيقه نخوابم!!! باور ميكني يك شب ٣ تا قرص خواب خوردم ولي باز خوابم نبرد؟؟؟ دليلش استرسي بود كه داشتم

    خدايي نكرده من تقصيرهارو گردن شما نميندازم گلم . فقط دارم سعي مكينم منظورمو واضح برسونم اونم اين كه مهمترين!!! چيزي كه تو و دخترت و كلا خونت به اون نياز دارين ارامشه. اينو خودم تجربه كردم كه بعت ميگم. يكم بيخيالي چاشنيش كن و از زندگيت لذا ببر . اصلا يك روز فقط با دخترت بازي كن بدون اينكه به غذا خوردنش فكر كني. بهش يده. حورد خورد. نخورد هم هيچ. همين كه سالمه پس هيچ اتفاق خاصي نيوفتاده. به بازي با دخترت ادامه بده.

  15. کاربر روبرو از پست مفید تالين تشکرکرده است .

    باغبان (پنجشنبه 23 شهریور 96)

  16. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,406 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    سلام دوباره شاپرک جان.خدا رو شکر که بهتر شدی.

    در کل به نظرم با یک روانشناس متخصص کودک البته خوب بهتره صحبت کنی و ازش راهنمایی بخواید و اگر فکر میکنید بچه تون از این نظر مشکل داره احیانا کوچولوت رو ببری و برات مشخص بشه که مشکلی هست یا نه. برای اینکه خودت مطمئن بشی و اینقدر نگرانی نداشته باشی دیگه. دو تا راهکار هم بهت میگه که چطور رفتار کنید. هر چی باشه اون دکتر روانشناس، تجربه و علم بیشتری دارد.
    اما خواهشمندم هرگز هرگز سر بچه دوساله خشمتون رو خالی نکنید. بچه ها در دنیای پاک و ساده ای زندگی میکنن و از قصد و لجبازی ما رو اذیت نمی کنند و اگر هم از سر لجاجت باشه اون رو یاد گرفتند از اطرافیان یا ما طوری باهاشون تعامل کردیم که لج کردن رو تقویت کردیم. این ما هستیم که آدم بزرگیم و انتظار میره کودک بودن اونها رو درک کنیم.

    من تا جایی که دیدم بچه هااینقدر مشغول کشف دنیای اطرافشون هستند و براشون همه چیز تازگی داره که خوردن رو مزاحم میدونن.
    اگه تونستید کتابی که بهتون معرفی کردم رو تهیه کنید و بخوانید. حداقل برای از این به بعد فکر میکنم بیشتر به دردتون بخوره.

    موفق باشید.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  17. کاربر روبرو از پست مفید zolal تشکرکرده است .

    باغبان (جمعه 24 شهریور 96)


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.