به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1395-4-19
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    4,678
    سطح
    43
    Points: 4,678, Level: 43
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,125

    تشکرشده 159 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    حاله مادرتون وتمامی رفتاراشون برای من قابله درکه ایشون تو شرایط فعلی خیلی استرس دارن این مشکوک بودنشون به نظرمن هم از جایی نشات نگرفته اتفاقا این مدل شکیات مختص خانواده های مذهبی و معتقدهست ایشون همش نگرانن تنها راه حله ای مشکل اینه که شما صمیمانه باهاشون صحبت کنید وقتی ایشون به شما میگن دوست دخترتون رو ببرید خونتون رو بهشون نشون بدید بهترین کار این بود باهاشون صحبت میکردید میگفتید میدونید از اون باری که ایشون اومدن خونه ی شما وگمان کردن بوی عطر زنونه میاداشتباه میکردن تا همین الان من نمیدونم اعتقاد های شما به چه شکله به طور مثال میگفتید من نماز میخونم بعد با دختر نامحرم دوستی میکنم یااینکه مامانه خوبم من حلال و حروم سرم میشه اینهمه نگرانی برای شما خوب نیست میدونی خدا توقرآن فرمودن ولا تجسسو یعنی تجسس نکنید فکر میکنید چرا خدا وند بندهاشو از این کار منع کرده چون واقعا برای سلامت روان انسان مضره تجسس آدم رو مریض میکنه مطمئن باش اگر هروز هم وسایل من رو چک کنی اونچه که نگرانتون کرده رو پیدا نمیکنی اما باورکن الان نمیخوام ازدواج کنم اگر به خواست شما هم اینکار و کنم ممکنه چون اون آمادگی رو که لازمه ندارم خدای نکرده یه ازدواج با شکست روبه رو بشه مطمئن باشید هرجوونی زمانش که برسه بهازدواج فکر میکنه مطمئن باشید اون زمان شما تنها و اولین کسی هستین که مطلع میشه

    (من خودم رو جای شما گذاشتم و جملات بالا رو نوشتم)

    خانوما چه تو جایگاه مادر و چه خواهر وچه همسر از شنیده شدن حرفهاشون خوشحال میشن وآروم،مطمئن باشید شما میتونید با کلامتون با محبتتون اعتمادشون رو بدست بیارید درضمن اگر شما به ایشونگفتید که هیچوقت نمیخواید ازدواج کنید حتما تصحیحش کنید وبه ایشون بگید حتما یه روز ازدواج میکنم ولی الان نه،هر پدر و مادری آرزوی دیدن خوشبختی و سرو سامون گرفتن بچشون رو دارن پس همیشه باجملاتتون امیدوار و آرومشون کنید ایشون اگه خیالشون راحت بشه که شما دست از پا خطا نمیکنید و با بالا رفتن سنتون از ازدواج کردن منصرف نمیشید حتما این فرصت رو بهتون میدن

    به نظرم هرکسی یه سری آرمان برای خودش داره این که قصد دارید کار خیر کنید عالیه من مطمئنم موفق میشید اگه دوست داشتید به سایت دکترحبشی هم سر بزنید ایشون خیلی هم درجوانی قصد خیری رو که داشتن عملی کردن واتفاقا از تمام اهدافشون باهمسرشون در خواستگاری کردن حتی ازتمامی مشکلاتی که انجام کارخیرشون

    انشاءالله بایاری خداوند برای رسیدن به اهدافتون موفق باشید

  2. 2 کاربر از پست مفید نیلوفر:-) تشکرکرده اند .

    miss seven (جمعه 10 شهریور 96), sia518 (جمعه 10 شهریور 96)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 دی 98 [ 01:15]
    تاریخ عضویت
    1395-4-04
    نوشته ها
    194
    امتیاز
    6,016
    سطح
    50
    Points: 6,016, Level: 50
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    369

    تشکرشده 353 در 152 پست

    Rep Power
    44
    Array
    من نميتونم با خانواده برخورد داشته باشم پس اين مورد برخورد را فاكتور ميگيرم
    سلام و عرض ادب.

    من هم منظورم کتک کاری و دعوا نبود!!! من نمیدونم قصد مادرتون چیه یا چی فکر میکنه. من فقط فضای منزل شما رو با فضای منزل خودمون مقایسه کردم. ما زیاد دعوا نمیکنیم ولی

    حرفمون رو میزنیم. شما حرف نمیزنید؟ یا فکر میکنید حرف زدن برخورد محسوب میشه؟

    من احساس کردم شما یک پسر جوونی که به علت شکست تو انتخاب رفتی کز کردی گوشه خونه تنها کارت اینه که میری سر کار بعد میای خونه با کسی حرف نمیزنی با کسی رفت آمد

    نمیکنی خیلی شاد نیستی و ... به جای اینکه به اهداف زندگی خودتون فکر کنید همه چیز رو کردید بعد مادی و برای اینکه فکر نکنید و فرار کنید از خودتون ساعتهای زیادی کار می کنید.

    ببینید یکی از اهداف مهم جوانان (با سطح هوشی بالا نه همه) در سن 25 تا 30 همین ساخت خیریه و کمک به دیگرانه. طبق یک نظر سنجی علل این آرزو تو خیلی ها مشخص شده و من

    هم با خوندن اون مطلب و توجیهاتش فهمیدم چرا شخص من نباید این آرزو رو هدف خودم بدونم. من چیزی در مورد نیات خیر شما نمیدونم. قطعا کار پسندیده ای هست و جای تشویق داره اما باید بررسی کنید علت کار شما فشار روحی نباشه که خدا رو شکر فرمودین نیست. اینکه اهل کار خیر هستید فوق العاده اس

    جدای از بحث ما من دوست دارم نظر واقعی مو بگم از اینکه چرا باید برخورد بشه با شخصی که بهشت زیر پاشه. اینکه جلوی من گارد میگیرید و من از این فاصله حس میکنم خط قرمز شما

    رو باید توضیح بدم تفکرم رو چون من هم مثل شما برای مادرم بسیار ارزش قائلم.

    مادر مقدس ترین موجود دنیاست. احترام به مادر بسیار واجبه اما نباید فراموش بشه که مادر هم یک انسانه. خیلی از مادرهای همین سرزمین هستن که با لوس بار آوردن بچه

    شون به طور ناخواسته اون کودک بیچاره رو بدبخت میکنن. پسر بچه ای که تا 8 سالگی نتونه خودش تنهایی غذا بخوره حاصل عشق مادره اما عشقی که با اشتباه محض همراهه.

    احترام به این مادر بسیار واجبه. اگه این مادر کسی باشه که من رو بزرگ کرده یا شما رو و اینکه من نوعی امروز چه جور آدمی هستم هیچ چیزی از ارزش های اون کم نمیکنه.

    اما این چه جور دوست داشتنیه؟ اون بچه بی گناه مطمئنا تو سن 40 سالگی هم محتاج کسی خواهد بود که کارهاشو انجام بده. مگه اینکه خداوند لطفی کنه و اون فرد دگرگون بشه و

    بفهمه که رویه ی زندگیش اشتباهه. هیچ کس محتاج کسی نیست.

    من نظر قطعیم اینه که مذهب و ارزش جای خودش رو داره و عقل هم جای خودش. این دو هیچ تناقضی با هم ندارن مگه اینکه ما خودمون رو از نعمت تفکر محروم کنیم و فقط به ارزش هایی

    بپردازیم که به واسطه مسلمون بودن یا فرهنگی که باهاش بزرگ شدیم برای ما هدایت گره.

    اگه رفتار مادر شما باعث بشه شما به سمت ازدواج اشتباه کشیده بشید و با شرایط روحی نا مناسب تشریف ببرید خواستگاری منجر به ازدواج اون هم به اصرار مادری که از اصول

    روانشناسی مطلع نیست و فقط عشق صادقانه به فرزند اون رو وادرار به انجام کاری میکنه آیا نباید stop کنیم و فکر کنیم پس جای منطق و سواد کجاست؟ آیا اطاعت بی چون و چرا کار

    درستیه چون ارزشه در حالی که فقط حاصل بی اطلاعیه؟

    نه دوست عزیز.

    من قطعا شما رو نمیشناسم یا خانواده تون رو و اصلا نمیدونم ارتباط شما با مادر چه جوریه. چه جوری بزرگ شدید یا حتی چه فکری دارید.

    تنها چیزی که میدونم اینه که مادر شما آدمه. مطمئنم شما یک انسانید و فکر میکنم که در ایران زندگی میکنید.

    ما مثل همیم حتی اگه شما خیلی پولدار باشی و من دختری باشم به لحاظ مالی در سطحی بسیار پایین تر معمول چون من و شما یک فرهنگ رو داریم. یک دین رو داریم و یک سری ارزش

    مشترک.

    من قطعا از کلام شما و از زندگی شما درس های زیادی رو یاد میگیرم و فکر میکنم شاید در توانم باشه که به اندازه ی ذره ای کمک کنم دوباره اشتباه نکنید اگه بتونم شما رو بفهمم.

    فقط بدونید اگه شرایط روحی نرمال ندارید میترسید یا حالتون مساعد نیست خوب نیست به خاطر اصرار مادر، خودتون هیچ، یک دختر خانم رو هم گرفتار کنید.

    ممنون.

  4. 2 کاربر از پست مفید زندگی خوب تشکرکرده اند .

    sia518 (جمعه 10 شهریور 96), نیلوفر:-) (یکشنبه 12 شهریور 96)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 16:46]
    تاریخ عضویت
    1395-9-10
    نوشته ها
    185
    امتیاز
    5,275
    سطح
    46
    Points: 5,275, Level: 46
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    361

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام ممنون از همه دوستان كه من را راهنمايي كردند .... تو اين چند روز يكم سرم شلوغ بود و خونه نرفتم ببينم مادرم رفتارش تغييري داشته يا نه.....
    ميخام با مادرم راجعبه بدبيني و علت از بين رفتن اعتمادش نسبت به من صحبت كنم به نظر شما بزرگواران چطور سر صحبت باز كنم و چه مسايلي را مطرح كنم تا نتيجه مطلوب بگيرم.؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید sia518 تشکرکرده است .

    نیلوفر:-) (یکشنبه 12 شهریور 96)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,405 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    سلام. به نظر من از سر صداقت حرف زدن با مادرتون نیازی به مقدمه و روش و شیوه نداره. وقتی خودتون با خودتون صادق باشید این یک رنگی و صداقت در حرفاتون هم منتقل میشه.

    موفق باشید.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.
    ویرایش توسط zolal : یکشنبه 12 شهریور 96 در ساعت 18:48

  8. 3 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    miss seven (دوشنبه 13 شهریور 96), sia518 (یکشنبه 12 شهریور 96), نیلوفر:-) (یکشنبه 12 شهریور 96)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    ببینید من هم کم و بیش در ازدواج مشکلاتی داشتم و در نهایت منجر به این شد که تاکنون ازدواج نکرده ام. چه قبل و چه بعد از ازدواج هم با جنس مخالف ارتباطی نداشته و ندارم. مذهبی هم هستیم و الی آخر. منظور اینکه هم حس و حالتون رو میفهمم و رو هوا یا توصیه غیرعملی بهتون نمی کنم.
    بعضی نکات رو از لابه لای مطالب تون بیرون می کشم شاید خیلی مفید به اوضاع الان تان نباشه ولی احتمالا برای آینده تان مفید خواهند بود.

    * گفته بودید خانواده شما به دلیل جو دانشگاه ها مخالف درس خواندن عروس شان بودند. همین جا چند نکته:
    اولا مگه جو دانشگاه ها منحصرا برای شما و اطرافیان شما بد است که نگذاشتید اون دختر خانم ادامه تحصیل بده و خودتان هم ترک تحصیل کردید؟ هم خودتون ضرر کردید و هم اون دختر خانم رو از داشتن یک سبک زندگی متعالی تر محروم کردید. مثلا ایشون که دانشگاه نرفت به خطا کشیده نشد؟ شاید اگر تحصیل میکرد و درک بهتری از زندگی داشت به بیراهه نمی رفت.
    دوم اصلا چرا کسی الان در سال 1396 باید به شما دختر بده درحالیکه تفکر بسیار قدیمی و غلطی درباره خانم ها دارید؟ شما قبل از اینکه به ازدواج فکر کنید تفکر خود و خانواده تون رو اصلاح کنید. هیچ دختر عاقلی حاضر نمیشه به خاطر ازدواج با شما دست از ادامه تحصیل برداره مگر اینکه براش مقدور نباشه یا خیلی عاشق باشه. به فرض عاشق بودن به احتمال بسیار زیاد پس از فروکش کردن هیجانات عاشقی این موضوع براش عقده میشه و چه بسا مشکلات جدی در روابط تان بوجود بیاره.
    سوم این نکته رو درنظر داشته باشید همسر شما مادر هم خواهد بود. مادر بی سواد یا کم سواد بهتره یا تحصیل کرده؟

    متوجه نشدم نوع رابطه دختر خانم و فرد سوم از چه نوعی بوده است. شیطنتی کرده و بعد پشیمان شده یا کلا اهل رابطه است؟

    "با توجه به اينكه تك فرزندم خانواده تحت فشارم قرار دادن ك ازدواج كن"
    ازدواج که با فشار خانواده نمیشه. خودتون باید بخواهید و مسئولیت های آن رو هم بپذیریرد

    "به نظرتون اگه بخام ازدواج كنم با توجه به اينكه قبلا تو دوران عقد جدا شدم چطور همسري رو انتخاب كنم؟؟؟"
    باید ملاک های درستی برای انتخاب همسر داشته باشید چه دفعه اول تان باشد چه دفعه چندم فرقی نداره. بعضی ملاک ها اصل هستند و بعضی ترجیحی. این ها رو برای خودتون تعریف کنید. مثلا اگر مذهبی هستید قاعدتا رعایت مسائل شرعی جزو ملاک های اصلی خواهند بود. بعضی دیگر نظیر زیبائی، تحصیلات، ... ترجیحی هستند. بسته به سلیقه می تونند کم هم باشند و پذیرفت. هرچقدر هم زیادتر باشند بهتر.

    "كسي رو انتخاب كنم كه مثل خودم قبلا شكست خورده باشه تو زندگي؟"
    به نظر من اصلا ملاک نیست. شکست درست برخورد بشه میشه تجربه. بد برخورد بشه میشه عامل بازدارنده. به هرحال ملاکی برای انتخاب افراد نیست.

    "كسي رو انتخاب كنم كه قبلا كسي تو زندگيش نبوده باشه(منظورم اينه ك ازدواج نكرده باشه)"
    سلیقه است. برای یه نفر ممکنه اهمیت داشته باشه برای دیگری خیر.

    "و در خواست ديگه اي كه دارم اينه كه كساني كه تجربه تلخ شكست در زندگي رو دارن و بعدا زندگي جديد شروع كردن با چه مشكلاتي روبرو شدن؟"
    شما با همان مشکلاتی مواجه خواهید شد گه اگر برای اولین بار میخواستید ازدواج کنید. مثل بقیه.
    اینقدر نترس. اندازه بقیه بترس

    "به نظرتون كسي حاضر ميشه با كسي ازدواج كنه كه تقريبا روزي 15 ساعت بيرون از خونه هست(يا حتي بعضي وقتها 2 روز بيرون از خونه باشه) و وقتي مياد خونه بدون اين كه غذا بخوره ميخابه ؟؟؟"
    اگر کمترین میزان عقل رو داشته باشه خیر. حاضر نمیشه ازدواج کنه. شما حاضری با خانمی ازدواج کنی که هفته ای چند ساعت بیشتر نبینیش؟
    شما باید اولویت ها و روش کار و زندگی تون رو تصحیح کنید. کار بخشی از زندگی است و نه همه آن. بعلاوه ابزار است نه هدف زندگی. مراقب باشید اینقدر درش غرق نشید که ابزار براتون هدف بشه و هدف اصلی رو هم نبینید. کار ابزاره برای خوشبختی فرد و خانواده اش نه بیشتر.

    "اما الان ميگم فقط چادر و مانتو اصلا برام قابل قبول نيست"
    خیلی خوبه. ولی مطلق نباشید. بقیه محاسن فرد رو هم بسنجید. این رو هم درنظر بگیرید امکانش هست بعدا چادری بشه یا خیر. مخصوصا اگر خیلی "طلائی" بود کمتر سخت بگیرید و بیشتر تلاش کنید.

    "دوست دارم همسرم خونه دار باشه و شش دانگ حواسش به زندگي باشه(تمام مواردي كه صحبت كردم دختر خانم ها ميخاستن شاغل باشن)"
    نمیگم همه و 100%. ولی هر خانمی که ما دیدیم بعد از ازدواج و بخصوص بعد از بچه دار شدن اگر نیاز مالی نداشتند کلا ترک کار کردند. این هم هست بعضی ها امکان داره اینطور نباشند. طرف تون رو بسنجید. تحصیلاتش چیه؟ کاارش چیه؟ محیط کارش چطوریه؟ بعضی کارها خیلی جالب نیستند و به دلیل جاذبه شان خانم ها تمایل به ادامه آن دارند نظیر کارهای هنری، هنرپیشه گری ... و بعضی شغل ها خیر. اگر نیاز نباشه خیلی رغبت نخواهند داشت مانند مهندسی و غیره. درمجموع به خود فرد و شرایطش بستگی داره.

    * اون دختر خانم هائی که گفتید خواسته های نامعقول داشتند (خانه، مسافرت خارج ...) خب بله اینطور خانم هائی هم هستند و همینطور اونطور آقایانی. ولی خوب هم وجود دارند که کم هم نیستند.

    "ي روز بهم گفت امير حسين( مستعار) بوي عطر زنونه مياد مهمون داشتي؟؟؟؟"

    حالا درست میگفت یا نه؟ خانم ها در این موارد اشتباه نمی کنندها.راستش رو بگو

    "متاسفانه با اتفاقاتي كه برا خودم افتاد و توي حوادث ميخونم يا حتي تو تاپيك هاي همدردي هر روز نسبت به ازدواج سردتر و سردتر ميشم"
    مطلبی رو که میگم به آرامی بخوانید و با دقت بهش فکر و تامل کنید.
    ببینید عمده دوستانی که اینجا هستند به نوعی درگیر مشکلاتی بوده یا هستند. اون چیزهائی هم که در حوادث میخوانید رو هم بهش اضافه کنید.
    اولا شما در محیطی قرار گرفته اید که محل گردآمدن افرادی با مشکلات خانواده گی یا احساسی است. طبیعی است هرچی میخوانید مربوط به همین نوع اتفاقات باشد. مانند کسی که در داخل استخر باشه طبیعتا خیس میشه و بوی آب هم میگیره. بوی گلاب که نمیگیره. این محیط ها استرس زا، اعصاب خردکن، بدبین کننده و .... هستند. مسلما تاثیر میگیرید. مهم اینه که بدونید "در حال تاثیر پذیرفتن هستید" و اینکه "این افکار و احساسات شما برآیند همه عوامل نیست". چه اینکه اون عوامل اینجا وجود ندارند. مثلا سرگذشت زوج های موفق و خوشبخت رو. مدتی فقط این نوع سرگذشت ها رو بخونید اونوقت فکر می کنید دنیا گل و بلبل هستش. درحالیکه نه اینه و نه اون. هم غصه و اندوه وجود داره و هم خوشبختی. هم خیانت و بی وفائی هست و هم عشق و وفاداری. روی افراد واقعی دور و برتان تمرکز کنید همه نوعش رو می بینید.

    دوم اینکه مانند مورچه ای که آب بردش و خیال می کرد همه دنیا رو آب داره میبره نباید بود. دنیا منحصر به من و شما و این جامعه مجازی و صفحه حوادث که نیست. همه این آدم ها رو جمع بزنی و چند برابر کنید درصد کوچکی از جمعیت میشه. مشکلات این درصد کوچک (یا نسبتا کوچک) رو به کل جامعه و مردم تعمیم ندید. شما با چشم باز و درس گرفتن از گذشته عمل کنید و نگاه تون درجستجوی اون درصدهای موفق و خوشبخت باشه.

    "بهتره يكم صبر كنم تا خانم سابقم ازدواج كنه (فكر ميكنم هنوز مجرده چون هر از چندگاهي يك تركش ميندازه سمتم"
    ازدواج شما و اون خانم ربطی بهم ندارند.
    من احساس می کنم شما هنوز به اون خانم علاقه دارید (و خودتون رو دارید فریب میدید) یا علاقه ندارید ولی احساس حسرت یا حتی خشم می کنید یا هر نوع احساس دیگه. اگر واقعا کسی رو فراموش کنید نسبت به خودش و رابطه گذشته تون بی احساس و توجه (یا خیلی کم احساس) میشید.
    اگر پیام های اون خانم رو میخونید یا به هرر طریقی راهی برای ارتباط ولو یک طرفه باز گذاشته اید مسلما هنوز بهش علاقه دارید یا براتون حسرت و عقده شده. اگر بهش فکر می کنید و آرزو می کنید کاش طور دیگه ای میشد، کاش اون فرد همونی بود که درباره اش فکر می کردید. این فکر ها و ایکاش ها یعنی هنوز زخم تون گرمه. اگر اینطور باشه پیشنهاد می کنم درباره ازدواج دست نگه دارید. هم برای خودتون بهتره و هم برای دختر مردم که بخواد همسرتون بشه.
    اگر هم غیر از اینه و حدسم صحیح نیست که بهتر.

    "ون تو دنياي واقعي كسي رو ندارم كه بتونم از مسايل خانوادگي ازش مشورت بگيرم"
    مشاورین خانواده هستند و اگر نیاز داشته باشید روانپزشک برای وضعیت روحی تان.


    "ميخام با مادرم راجعبه بدبيني و علت از بين رفتن اعتمادش نسبت به من صحبت كنم به نظر شما بزرگواران چطور سر صحبت باز كنم و چه مسايلي را مطرح كنم تا نتيجه مطلوب بگيرم.؟"
    من شخصا اصلا به موضوع اشاره نمی کنم تا به تدریج و باگذر زمان حل بشه. اگر مادر شما قصدش تشویق شما با ازدواج باشه ضمن اشتباه بودن روش شان مسلما تغییری در رفتارشان هم ایجاد نخواهد شد. چه واقعیت رو می دانند.
    اگر هم دچار شک شده باشند هر نوع بحث و تلاش شما امکان داره باعث بیشتر شدن بدبینی ایشون بشه. خاصیت و ذات شک و تردید همینه. قضیه رو ول کنید تا خودشون خسته بشند.

    این احتمال هم وجود داره که مادر شما هدف واقعیش زیرنظر گرفتن شما و روابط تان باشه که مبادا به دلیل احساسات تان دست به برقراری روابط ناسالم بزنید (افراط یا تفریط) نه اینکه نگران باشند قبلا یا الان رابطه ای داشته باشید. به نوعی مراقبت و پیشگیری.


    * درمورد خیریه و کمک کردن اگر شما و سایر دوستان تمایل و توانائی کمک کردن داشته باشید موردی وجود داره که دختر خانمی هستند که سلامت شون کاملا به کمک هائی که بهشون میشه بستگی داره. یعنی بدون کمک کافی حتی نمی تونند هزینه عمل های دوره ای (یک چشم شان را ازدست داده اند و اون یکی هر 4-5 سال باید عمل و دستگاه درون آن قرار داده بشه بعلاوه صدمات جسمی دیگر). و داروهای ماهانه شان رو تامین کنند. توسط دکتر معتمد هم ویزیت شده اند و وضعیت شان بررسی شده است.

    موفق باشید

  10. 3 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    miss seven (دوشنبه 13 شهریور 96), sia518 (دوشنبه 13 شهریور 96), نیلوفر:-) (دوشنبه 13 شهریور 96)

  11. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 16:46]
    تاریخ عضویت
    1395-9-10
    نوشته ها
    185
    امتیاز
    5,275
    سطح
    46
    Points: 5,275, Level: 46
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    361

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام ممنون از دوستان بابت وقتي كه به من اختصاص دادند.

    نقل قول نوشته اصلی توسط zolal نمایش پست ها
    سلام. به نظر من از سر صداقت حرف زدن با مادرتون نیازی به مقدمه و روش و شیوه نداره. وقتی خودتون با خودتون صادق باشید این یک رنگی و صداقت در حرفاتون هم منتقل میشه.
    تا امروز روش من همين بوده: صداقت ولي متاسفانه مادرم نسبت به من بد بين شده اند.
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ye_Doost نمایش پست ها

    ببینید من هم کم و بیش در ازدواج مشکلاتی داشتم و در نهایت منجر به این شد که تاکنون ازدواج نکرده ام. چه قبل و چه بعد از ازدواج هم با جنس مخالف ارتباطی نداشته و ندارم. مذهبی هم هستیم و الی آخر. منظور اینکه هم حس و حالتون رو میفهمم و رو هوا یا توصیه غیرعملی بهتون نمی کنم.
    ممنونم با بت حس همدردي و راهنمايي هاي ارزشمندتون.

    * گفته بودید خانواده شما به دلیل جو دانشگاه ها مخالف درس خواندن عروس شان بودند. همین جا چند نکته:
    اولا مگه جو دانشگاه ها منحصرا برای شما و اطرافیان شما بد است که نگذاشتید اون دختر خانم ادامه تحصیل بده و خودتان هم ترک تحصیل کردید؟ هم خودتون ضرر کردید و هم اون دختر خانم رو از داشتن یک سبک زندگی متعالی تر محروم کردید. مثلا ایشون که دانشگاه نرفت به خطا کشیده نشد؟ شاید اگر تحصیل میکرد و درک بهتری از زندگی داشت به بیراهه نمی رفت.
    خانواده بنده متاسفانه طرز فكرشون با دنياي عادي يكم متفاوت هست مثلا درس خواندن براي خانم ها ممنوع تا زماني كه ازدواج كردند و اگر همسرشون اجازه داد ادامه تحصيل بدهند البته معمولا دختر هاي خانواده ما در سنين كم (زير 22سال ) ازدواج ميكنند و اكثرشان هم در حال ادامه تحصيل هستند.
    اما راجعبه ادامه تحصيل خودم بايد به عرضتان برسانم كه از وقتي كه براي تحصيل گذاشتم پشيمانم درسته به واسطه دانشگاه محل تحصيل و معدل بلافاصله پس از خدمت مقدس سربازي استخدام دولتي شدم(البته با آزمون و 7 خان رستم) اما اگر تعهد چند ساله نداشتم استعفا ميدادم چون روحيه من با كار دولتي سازگار نيست. حقوقي كه دريافت ميكنم بركتي ندارد ولي پولي كه از محل كار دومم بدست مي آورم با بركت است.
    اما راجعبه خطايي كه ايشان كردند نمي تونم به گذشته فكر كنم و نظري بدهم.

    دوم اصلا چرا کسی الان در سال 1396 باید به شما دختر بده درحالیکه تفکر بسیار قدیمی و غلطی درباره خانم ها دارید؟ شما قبل از اینکه به ازدواج فکر کنید تفکر خود و خانواده تون رو اصلاح کنید. هیچ دختر عاقلی حاضر نمیشه به خاطر ازدواج با شما دست از ادامه تحصیل برداره مگر اینکه براش مقدور نباشه یا خیلی عاشق باشه. به فرض عاشق بودن به احتمال بسیار زیاد پس از فروکش کردن هیجانات عاشقی این موضوع براش عقده میشه و چه بسا مشکلات جدی در روابط تان بوجود بیاره.
    خيلي سعي كردم طرز تفكر خانواده را نسبت به اطراف تغيير بدهم ولي متاسفانه موفق نشدم اما طرز فكر خودم با خانواده فرق داره اما متاسفانه ديكتاتور بودن از پدربزرگم به ارث بردم كه خيلي دارم سعي ميكنم خودم تغيير بدهم اما نتونستم.(البته ديكتاتور بودنم خيلي باعث پيش رفت شغليم شده همكاران ميگن من تجربه 30 ساله مدريت دارم).
    سوم این نکته رو درنظر داشته باشید همسر شما مادر هم خواهد بود. مادر بی سواد یا کم سواد بهتره یا تحصیل کرده؟
    هيچ كدوم . مادري بهتره كه به خانوادش عشق بورزه.
    متوجه نشدم نوع رابطه دختر خانم و فرد سوم از چه نوعی بوده است. شیطنتی کرده و بعد پشیمان شده یا کلا اهل رابطه است؟
    چون بنده با آن خانم نسبتي ندارم نميتونم نظري بدم اما خيانت خيانته .از هر نوع كه باشه و اين خط قرمز منه

    "با توجه به اينكه تك فرزندم خانواده تحت فشارم قرار دادن ك ازدواج كن"
    ازدواج که با فشار خانواده نمیشه. خودتون باید بخواهید و مسئولیت های آن رو هم بپذیریرد
    البته الان كه خوب فكر ميكنم و از تنهايي خسته شدم خيلي به ازدواج فكر ميكنم اما حسم دوگانس.
    "كسي رو انتخاب كنم كه مثل خودم قبلا شكست خورده باشه تو زندگي؟"
    يكي از گزينه هايي كه دارم روش فكر ميكنم گزينه بالاست . دليل هم اينه كه هم ديگه رو درك كنيم. و از تجربياتمون استفاده كنيم. شايد طرز فكرم اشتباه باشه اما دارم راجعبش تحقيق ميكنم.

    "به نظرتون كسي حاضر ميشه با كسي ازدواج كنه كه تقريبا روزي 15 ساعت بيرون از خونه هست(يا حتي بعضي وقتها 2 روز بيرون از خونه باشه) و وقتي مياد خونه بدون اين كه غذا بخوره ميخابه ؟؟؟"
    اگر کمترین میزان عقل رو داشته باشه خیر. حاضر نمیشه ازدواج کنه. شما حاضری با خانمی ازدواج کنی که هفته ای چند ساعت بیشتر نبینیش؟
    شما باید اولویت ها و روش کار و زندگی تون رو تصحیح کنید. کار بخشی از زندگی است و نه همه آن. بعلاوه ابزار است نه هدف زندگی. مراقب باشید اینقدر درش غرق نشید که ابزار براتون هدف بشه و هدف اصلی رو هم نبینید. کار ابزاره برای خوشبختی فرد و خانواده اش نه بیشتر.
    متاسفانه من پروژه اي انجام دادم ....ولي پروژه در موعد مقرر به اتمام نرسيد و من طبق قرارداد ...پس از اتمام پروژه كارفرما ورشكسته شد و هنوز با بنده تسويه حساب نكرده اند .....عدم تسويه حساب آن كارفرماي عزيز با بنده باعث شد كه مشكلات متعدد مالي براي من پيش بياد كه به دليل همين مشكلات مجبورم از همه چيز فاكتور بگيرم و بيشتر به خودم فشار بيارم و تسليم نشوم.
    "اما الان ميگم فقط چادر و مانتو اصلا برام قابل قبول نيست"
    خیلی خوبه. ولی مطلق نباشید. بقیه محاسن فرد رو هم بسنجید. این رو هم درنظر بگیرید امکانش هست بعدا چادری بشه یا خیر. مخصوصا اگر خیلی "طلائی" بود کمتر سخت بگیرید و بیشتر تلاش کنید.
    حرف حساب جواب نداره.


    * اون دختر خانم هائی که گفتید خواسته های نامعقول داشتند (خانه، مسافرت خارج ...) خب بله اینطور خانم هائی هم هستند و همینطور اونطور آقایانی. ولی خوب هم وجود دارند که کم هم نیستند.
    اتفاقا من خودم جزء افراد بالا هستم اما اجباري درش نميبينم كه حتما انجام بشه. چون زندگي نبايد يك نواخت باشه حتي قبلا به مهاجرت زياد فكر ميكردم اما بخاطر خانواده ....

    "ي روز بهم گفت امير حسين( مستعار) بوي عطر زنونه مياد مهمون داشتي؟؟؟؟"

    حالا درست میگفت یا نه؟ خانم ها در این موارد اشتباه نمی کنندها.راستش رو بگو
    نكنه شما ستون 5 ام پدرم هستيد ؟؟ راستش بگيد ؟؟ من اهل اين طور برنامه ها تا الان نبودم.

    "بهتره يكم صبر كنم تا خانم سابقم ازدواج كنه (فكر ميكنم هنوز مجرده چون هر از چندگاهي يك تركش ميندازه سمتم"
    ازدواج شما و اون خانم ربطی بهم ندارند.
    من احساس می کنم شما هنوز به اون خانم علاقه دارید (و خودتون رو دارید فریب میدید) یا علاقه ندارید ولی احساس حسرت یا حتی خشم می کنید یا هر نوع احساس دیگه. اگر واقعا کسی رو فراموش کنید نسبت به خودش و رابطه گذشته تون بی احساس و توجه (یا خیلی کم احساس) میشید.
    اگر پیام های اون خانم رو میخونید یا به هرر طریقی راهی برای ارتباط ولو یک طرفه باز گذاشته اید مسلما هنوز بهش علاقه دارید یا براتون حسرت و عقده شده. اگر بهش فکر می کنید و آرزو می کنید کاش طور دیگه ای میشد، کاش اون فرد همونی بود که درباره اش فکر می کردید. این فکر ها و ایکاش ها یعنی هنوز زخم تون گرمه. اگر اینطور باشه پیشنهاد می کنم درباره ازدواج دست نگه دارید. هم برای خودتون بهتره و هم برای دختر مردم که بخواد همسرتون بشه.
    اگر هم غیر از اینه و حدسم صحیح نیست که بهتر.
    نه حسي نسبت به آن خانم نسبتا محترم ندارم ..... فقط ميترسم جو بگيردش و بياد زندگيم بهم بزنه چون چند وقت پيش پيام داد و كلي ناله نفرين كرده بود كه حقش ندادم و....اما من همينيم كه دادم (هديه ها و طلا و مقداري پول نقد سر جمع مبلغ نسبتا قابل قبولي هست) فكر ميكنم زيادي هم دادم چون اصلا نبايد چيزي ميدادم مقصر اصلي ايشون بودند نه من. به هر حال گذشته ها گذشته ..... با يد به فكر آينده باشم.
    "ون تو دنياي واقعي كسي رو ندارم كه بتونم از مسايل خانوادگي ازش مشورت بگيرم"
    مشاورین خانواده هستند و اگر نیاز داشته باشید روانپزشک برای وضعیت روحی تان.
    من نمي تونم (عليرقم پر رو بودنم خجالت ميكشم) با كسي راجعبه مشكلاتم رو در رو صحبت كنم.

    "ميخام با مادرم راجعبه بدبيني و علت از بين رفتن اعتمادش نسبت به من صحبت كنم به نظر شما بزرگواران چطور سر صحبت باز كنم و چه مسايلي را مطرح كنم تا نتيجه مطلوب بگيرم.؟"
    من شخصا اصلا به موضوع اشاره نمی کنم تا به تدریج و باگذر زمان حل بشه. اگر مادر شما قصدش تشویق شما با ازدواج باشه ضمن اشتباه بودن روش شان مسلما تغییری در رفتارشان هم ایجاد نخواهد شد. چه واقعیت رو می دانند.
    اگر هم دچار شک شده باشند هر نوع بحث و تلاش شما امکان داره باعث بیشتر شدن بدبینی ایشون بشه. خاصیت و ذات شک و تردید همینه. قضیه رو ول کنید تا خودشون خسته بشند.

    این احتمال هم وجود داره که مادر شما هدف واقعیش زیرنظر گرفتن شما و روابط تان باشه که مبادا به دلیل احساسات تان دست به برقراری روابط ناسالم بزنید (افراط یا تفریط) نه اینکه نگران باشند قبلا یا الان رابطه ای داشته باشید. به نوعی مراقبت و پیشگیری.
    نظراتتون عملا اجرا ميكنم و طي روز هاي آينده نتيجش ميگم.
    از همه دوستان ممنونم نميدونم چطور بايد تشكر كنم

  12. کاربر روبرو از پست مفید sia518 تشکرکرده است .

    miss seven (دوشنبه 13 شهریور 96)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 16:46]
    تاریخ عضویت
    1395-9-10
    نوشته ها
    185
    امتیاز
    5,275
    سطح
    46
    Points: 5,275, Level: 46
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    361

    تشکرشده 311 در 123 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام دوستان عزيز
    با مادرم راجعبه شكاك بودنش نسبت به خودم صحبت كردم و ايشون سراغ يك جعبه كذايي را گرفت كه پس از كاراگاه بازي مادرم بيگناهي من اثبات شد...
    علت شكاك بودن مادرم بلاخره كشف شد.
    قضيه از اين قراره كه من معمولا از فروشگاهي لباس و... ميخرم .بنده در اثر اتفاقاتي كه خارج از حوصله اين تاپيك هست با مدير فروشگاه دوست صميمي شدم(البته ايشون جاي پدرم هستن)
    چند ماه پيش براي خريد به فروشگاه ايشون رفته بودم كه به عنوان اشانتيون به من يك بسته دادند د و من هم نميدونستم اينها چيه و گذاشتم داخل خريدهام تا بعدا برم ببينم چيه (فكر ميكردم كرم ضد آفتاب هست) و بردم خونه مجردي و گذاشتم تو اتاق خابم و چند روزي بيرون بودم .... قافل از اينكه مادرم رفته بوده خونه ام و خريدهام بازرسي كرده بوده.... و محتويات جعبه كذايي را ديده بوده....(داخل جعبه انواع محصولات جنسي بوده)
    چند روز بعد از اين قضيه ماشينم طبق معمول خسته (خراب) بود و مجبور شدم ماشين مادرم قرض بگيرم و....
    (قبلا با همسر سابقم هر موقع ميخاستيم بريم بيرون با ماشين مادرم ميرفتيم)
    خودتون بزاريد جاي مادر بنده چي فكر ميكنيد ؟؟
    من خودم به شخصه به ايشون حق ميدم كه به من و رفتارهام شك كنه...
    البته من وقتي متوجه شدم محتويات اون بسته كذايي چي هست. بسته را به يكي از دوستان متاهل دادم و....
    گم شدن اون بسته كذايي از خونه ام باعث شده بود كه مادرم حس زنونش گل كنه و دست به كاوش بزنه....
    من از اين اتفاق خيلي جزيي و پيش پا افتاده كه موجب شده بود مادرم نسبت به من يكم بدبين بشه درس بزرگي گرفتم و اون اين بود كه هميشه بايد طوري رفتار كرد كه از بروز هرگونه سوء تفاهم هاي احتمالي جلوگيري بشه.


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.