به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 31
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 02 [ 01:45]
    تاریخ عضویت
    1396-5-20
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    5,111
    سطح
    45
    Points: 5,111, Level: 45
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    73

    تشکرشده 41 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط niloofar_aabi نمایش پست ها
    سلام افسا جان! شما محتوای چت ها رو با خانم فامیلشون خوندید؟ اگر محتوا واقعا در حد فامیلی و رابطه فامیلی بوده چرا این همه حساسیت نشون میدید؟
    در بعضی از خانواده ها روابط دختر و پسرها خیلی نزدیک و صمیمی هست و وقتی یکی ازدواج میکنه میتونه مشکل ساز بشه. به نظر من شما باید برای تصمیم گیری دو مورد رو بسنجید: اول نوع فرهنگ خانوادشون و نوع ارتباط زن و مرد در بین فامیلهاشون. و دوم محتوای چت هایی که با اون خانم داشتند.
    دوست عزیز اینجا هر کس بر اساس نوع فرهنگ و نگاه و تجربیات خودش براتون وقت میزاره و جواب میده شما باید خودتون از لابلای حرفها و بر اساس جزییات مشکل خودتون راه حل رو بکشید بیرون. موفق باشید.

    به عنوان پی نوشت این رو هم اضافه کنم که به نظر من شما کار خوبی نکردید رفتید با مادر ایشون در مورد ازدواج صحبت کردید!!! یعنی در اصل شما رفتید خواستگاری کردید؟ و مادر هم گفتند فعلا پسرم قصد یا شرایط ازدواج نداره میخواهی باش نمیخواهی نباش! شما خواهشا دیگه این کار رو نکنید اجازه بدید خودشون برای خواستگاری پیشقدم بشن.
    ������ ������ ������ ������:
    ایشون گفتن با مادرم تلفنی صحبت کن تابدونی من با اینکه رابطه امون زیر نظر خانواده باشه مشکلی ندارم

    شرایط خانوادگیم سخته که نمیتونم خواستکاری رسمی انجام بدم
    منم چون گفتن حرف بزنن که ببینی من نمیخوام رابطه دوستی باشه و نمیخوام سرکارت بزارم گفتم باشه اما راجع به اینده و ازدواج حرف نمیزنم

    که مادرش اول صحبتش گفت من اومدم راجع به اینده شما حرف بزنیم
    بعدم شروع کردن گفتن که خیلی دوست داره پسرم و ماهمه ندیده دوست داریم
    من گفتم ممنون از تعریفاتون اما رابطه ما از نظر من بی عیب نیست وگفتم ایشون شرایط خواستکاری نداره خیلی بده
    مادرشون گفتن من با مادرت صحبت میکنم و شرایطو براش توضیح میدم
    اما نمیدونم چرا توحرفاش گفت ما نمیخوایم اذیت بشی هرجور راحتی
    مشاور میگه شاید خواسته بگه حق انتخاب داری چرا بدترین برداشتو داری
    اما من اگه میدونستم جملاتی میخواد به کارببره هیچوقت نمیرفتم باهاش حرف بزنم
    اما خودتونو بزارید جای من وقتی گفته شده و حتی مشاورم اینطوری میگه من دیگه کاری نمیتونم بکنم و نخواستمم به خاطر این حرف مادرش قیدشو بزنم
    مشاورم میگه مادرش بی تجربه است این پسر چکار کنه؟
    ____
    بله محتوی چت هارو دیدم چیزی نداشت
    اما من ازاینکه به ایشون گفته بودم و گفت صمیمی نیستیم بعدا متوجه شدم چت میکردن بهم نگفته ناراحت شدم..ازاینکه من دراین مورد یه بار میگفتم چرا باید چت کنید کلافه میشد ازدستم ...و ازاینکه دوست نداشت این رابطه رو کمرنگ کنه همش میخواست که رابطه فامیلیش درهمین حدبمونه ناراحت شدم

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکیا نمایش پست ها
    سلام افسا جان
    خوبی؟
    من جناب نیکیا نیستم
    خانوم نیکیا هستم...
    یه دختر حساس مثل خودت...تاپیک اصلی من که با اون تاپیک وارد این سایت شدم منتقل شده به انجمن آزاد( در مورد روابط جاری هام با همسرم بود)...
    افسا جان من همسری داشتم که از روز اول با عقاید خانواده اش زاویه ی 180 درجه ای داشت... به من شبیه تر بود تا به خانواده اش( شاید هم از یکجایی توی زندگیش خواسته بود که شبیه آدمهایی مثل من زندگی کنه دقیقا نمیدونم)...
    اما علی رغم شرایط بسیار خوب همسرم(از لحاظ موقعیت اجتماعی و... داشتن شرایط ازدواج و حمایت همه جانبه اش از من)...
    چند سال طول کشید تا به سکون نسبی برسیم
    نمیخام وارد جزییات بشم اما انقدر اذیت شدم که هنوز هم گاهی کابوس میبینم...
    نمیدونم اگر قرار بود همسرم باهام همفکر نباشه و مثل خواستگار شما باهاتون هم عقیده هم نباشه چند سال قرار بود عذاب بکشم و کابوس ببینم؟؟
    افسا جان زندگی و ازدواج شوخی نیست... اشتباه توی ازدواج تاوان سخت و سنگینی داره...
    وقتی این همه آدم دارن بهت میگن این راه رو نرو باید به خودت بیای و کمی به درستی این راه شک کنی...
    من با لحن تند و تیز نوشتم چون نمیخام بعد ها هر بار که روابط صمیمی همسرت رو با خانومهای فامیل میبینی به خودت بلرزی و بگی که کاش اشتباه نمی کردم...
    به نظر من هر چیزی که ما از همسرمون راجع به روابط فعلیمون با جنس مخالف پنهان کنیم اسمش خیانته چون اگر نبود پنهانش نمیکردیم و پاش وای میستادیم...
    راستش اگر بخوام بیشتر بنویسم ممکنه بازم لحنم تند و تیز بشه...
    امیدوارم منظورمو رسونده باشم...
    ������ ������ ������ ������:
    سلام
    بله خانوم نیکیا ....عذر خواهی میکنم
    ب له میدونم چقدر بده که بخوای این روابطو حل و فصل کنی وقتی که زمانتو میتونی به شکل خیلی بهتری استفاده کنی
    من نمیدونم شوهرشما چقدر باهاتون همفکر بوده و چه رابطه ای بوده که چندسال وقت صرف شده براش
    واقعا وقتی نمیدونم این چیزارو نمیتونم بگم حتما این مشکل واسه منم پیش رو هست ممنون میشم اگه میتونید توضیح بدید
    و اینکه من گفتم نظر شما تندو تیز بود ازتون معذرت میخوام من تو شرایطی هستم که سریعا عصبانی میشم
    من نگفتم این خانوم دوست دختر سابقش بوده یااینکه دخترخالش بوده یااینکه الان چت هاشو مخفی میکنه و به هیچ وجه حاضر نشده رابطه اشو قطع کنه
    فکر میکنم شماهم مثل من بخاطر مشکلاتی که ازسر گذروندید حساسیتتون خیلی زیاد شده من خودم سعی میکنم موقع شنیدن راهنمایی دیگران این حس بدو ازخودم دور کنم تاجاییکه میشه شمارو هم درک میکنم
    تاپیک شمارو خوندم که گفتید مسائل گذشته رو به شوهرتون یاداوری میکنید منم همینطوری هستم
    ولی بهتون تبریک میگم شوهرتون خیلی شمارو دوست داره
    بله درسته اگه دلیلی واسه پنهان کردن نباشه خیانت نیست ایشونم چت هاشونو به من نشون داد گفت هرجاشو میخوای بخون
    فقط من گفتم قبلش چرا نخواسته هیچوقت منو ازاین چت ها مطلع کنه
    حتما نخواسته که من بدونم و محدودش کنم..البته یه بار گفت فقط بااین تومجازی ارتباط دارم که اونم گاهی پیام میده
    و بعدها که چت هارو خوندم گفتم وقتی من گفتم خوشم نمیاد ازاین روابط چرا نگفتی بااین خانوم چت میکنی گفت برام مهم نبوده که بگم
    ویرایش توسط afsa : سه شنبه 31 مرداد 96 در ساعت 21:59

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام
    من این روزها ذهن چندان مرتبی ندارم
    اما سعی میکنم منظورم رو درست منتقل کنم
    ببین افسا جان شما در اولین قدم باید مشاوره تون رو عوض کنید...
    1_چون صرف نظر از اینکه هر بار تغییر نظر میده
    این حرفش که حتما باید مثلث صمیمیت عشق و کشش جنسی باشه تا رابطه ای مشکل دار به نظر برسه و صمیمیت به تنهایی مشکل ساز نیست از نظر من خنده داره... مثل این هست که بگیم کشش جنسی به تنهایی مشکل ساز نیست!!!!!!!!!!!!
    2-خواستگار شما علیرغم اینکه از همون اوایل رابطه بهش گفته بودید صمیمیت با خانونهای فامیل خط قرمزتونه چتهاش رو از شما مخفی میکرد و وقتی هم که شما اتفاقی فهمیدی(اینا گفته های خودته افسا جان) گفت بهت نگفتم چون فکر میکردم مهم نیست...
    فکر میکرد که مهم نیست؟؟؟؟؟ برای کی مهم نیست؟ شما که بهش گفته بودید براتون مهمه!!!! چرا فکر میکرد مهم نیست؟؟
    3. همسر من رابطه ای با جاریهام نداشت... حتی شماره شون رو هم سیو نداشت اما جو خونوادگی همسرم، پوشش هاشون، و روابطی که تظاهر میکردن با همسرم دارن منو آزار میداد( بعدها با دلیل و مدرک فهمیدم دروغ میگن مثلا جاریم تولد دخترش دعوتم کرد و من وقتی رفتم جاریم با یه لحن خاصی گفت شوهرت چرا نیومده بدون اون که خوش نمیگذره من پارسال شادباش کیک رو به اون داده بودم و...
    چند وقت بعد من فیلم تولد سال قبل دخترش رو دیدم که مادرشوهرم توی فیلم داشت میگفت چقدر جای شوهرم خالیه و... و من اونجا فهمیدم که شوهرم اصلا توی اون جشن نبوده چه برسه بخواد از جاریم شادباش بگیره و... )
    حد اقل ده مورد اینجوری دروغهاشون رو شد تا من باور کردم شوهرم داره بهم راست میگه و اونا دارن موش میدوونن توی زندگی ما...
    4. من که از همسرم چیزی ندیده بودم چند سال طول کشید تا به سکون و آرامش نسبی برسیم واقعا اگر شوهرم هم یک سر اون روابط بود نمیدونم چقدر طول میکشید... من آدمی نبودم که بتونم با این مسایل کنار بیام... فکر میکنم تو هم نمیتونی کنار بیای که انقدر درگیری و اینجا تاپیک زدی...

  3. 3 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    afsa (چهارشنبه 01 شهریور 96), miss seven (چهارشنبه 01 شهریور 96), میس بیوتی (پنجشنبه 13 مهر 96)

  4. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,022
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,272

    تشکرشده 2,946 در 958 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    258
    Array
    سلام افسا جان

    همچنان سر حرفم هستم و اومدم یه نکاتی رو بگم و برم :

    دوستش داری اون آقا رو قبول ،،، ایشون هم شما رو دوست داره قبول ،،،


    یک زن ممکنه شوهری مثل این آقا داشته باشه و اینجور اخلاق های شوهرش که مثلا راحته با خانومای دیگه براش ناراحت کننده نباشه ( البته کم پیش میاد) ولی زندگی میکنن و خانوم اذیت نمیشه.

    ولی تو یه نگاه به خودت بنداز ببین میتونی واقعا تحمل کنی ؟

    اگه اینقدر دوستش داری و میبینی که میتونی تحمل کنی پس برو ازدواج کن باهاش.

    فکر کن عزیزم

  5. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 02 [ 01:45]
    تاریخ عضویت
    1396-5-20
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    5,111
    سطح
    45
    Points: 5,111, Level: 45
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    73

    تشکرشده 41 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکیا نمایش پست ها
    سلام
    من این روزها ذهن چندان مرتبی ندارم
    اما سعی میکنم منظورم رو درست منتقل کنم
    ببین افسا جان شما در اولین قدم باید مشاوره تون رو عوض کنید...
    1_چون صرف نظر از اینکه هر بار تغییر نظر میده
    این حرفش که حتما باید مثلث صمیمیت عشق و کشش جنسی باشه تا رابطه ای مشکل دار به نظر برسه و صمیمیت به تنهایی مشکل ساز نیست از نظر من خنده داره... مثل این هست که بگیم کشش جنسی به تنهایی مشکل ساز نیست!!!!!!!!!!!!
    2-خواستگار شما علیرغم اینکه از همون اوایل رابطه بهش گفته بودید صمیمیت با خانونهای فامیل خط قرمزتونه چتهاش رو از شما مخفی میکرد و وقتی هم که شما اتفاقی فهمیدی(اینا گفته های خودته افسا جان) گفت بهت نگفتم چون فکر میکردم مهم نیست...
    فکر میکرد که مهم نیست؟؟؟؟؟ برای کی مهم نیست؟ شما که بهش گفته بودید براتون مهمه!!!! چرا فکر میکرد مهم نیست؟؟
    3. همسر من رابطه ای با جاریهام نداشت... حتی شماره شون رو هم سیو نداشت اما جو خونوادگی همسرم، پوشش هاشون، و روابطی که تظاهر میکردن با همسرم دارن منو آزار میداد( بعدها با دلیل و مدرک فهمیدم دروغ میگن مثلا جاریم تولد دخترش دعوتم کرد و من وقتی رفتم جاریم با یه لحن خاصی گفت شوهرت چرا نیومده بدون اون که خوش نمیگذره من پارسال شادباش کیک رو به اون داده بودم و...
    چند وقت بعد من فیلم تولد سال قبل دخترش رو دیدم که مادرشوهرم توی فیلم داشت میگفت چقدر جای شوهرم خالیه و... و من اونجا فهمیدم که شوهرم اصلا توی اون جشن نبوده چه برسه بخواد از جاریم شادباش بگیره و... )
    حد اقل ده مورد اینجوری دروغهاشون رو شد تا من باور کردم شوهرم داره بهم راست میگه و اونا دارن موش میدوونن توی زندگی ما...
    4. من که از همسرم چیزی ندیده بودم چند سال طول کشید تا به سکون و آرامش نسبی برسیم واقعا اگر شوهرم هم یک سر اون روابط بود نمیدونم چقدر طول میکشید... من آدمی نبودم که بتونم با این مسایل کنار بیام... فکر میکنم تو هم نمیتونی کنار بیای که انقدر درگیری و اینجا تاپیک زدی...
    ������ ������ ������ ������:
    1_مشاور دیگه نیازی نیست عوض بشه اصلا وظیفه من نیست که به ایشون بگم بیابریم مشاوره
    تئوری حرف مشاور درسته راجع به مثلث رابطه ولی کاربردش در اینجا و برای توجیه این رابطه رو من قبول ندارم که بخوام حساسیت نداشته باشم
    2_من گفتم حساسم خوشم نمیاد گفتش اصلا نمیبینمش
    یعدهایه باربین حرفاش گفت گاهی پیام مبده و خودمم بعداز اون دیدم چتاشو
    یه سری حرفای مسخره و زوری احوال پرسی فامیلی که خانومای فامیل تلفنی باهم دارند
    مهم نبوده یعنی برای خودش مهم نبوده که به من بگه
    3_هیلی خوبه که شوهرتون روابط اینچنینی نداره با همکارها و خانوم های دیگه چطوره؟
    و خیلی خوبه که احساسات خانوم هارو هم درک مبکنه
    4_همینکه حق ناراحت شدن بهتون دادن خیلی خوبه من هروقت حرف زدم دیدم باید ساکت شم چون اونا ازبچگی باهم بزرگ شدن و من سکوت کردم
    تازه مقصرهم شناخته شدم
    خودش میگه رابطمونو بخاطر چی خراب کردی مادرش بهم میگه حرف زدن دیگه ...نباید اینجوری کنی
    نمیدونم واقعا نمیدونم چرا خودمو به این روز انداختم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط « 7 » نمایش پست ها
    سلام افسا جان

    همچنان سر حرفم هستم و اومدم یه نکاتی رو بگم و برم :

    دوستش داری اون آقا رو قبول ،،، ایشون هم شما رو دوست داره قبول ،،،


    یک زن ممکنه شوهری مثل این آقا داشته باشه و اینجور اخلاق های شوهرش که مثلا راحته با خانومای دیگه براش ناراحت کننده نباشه ( البته کم پیش میاد) ولی زندگی میکنن و خانوم اذیت نمیشه.

    ولی تو یه نگاه به خودت بنداز ببین میتونی واقعا تحمل کنی ؟

    اگه اینقدر دوستش داری و میبینی که میتونی تحمل کنی پس برو ازدواج کن باهاش.

    فکر کن عزیزم
    ������ ������ ������ ������:
    نه نمیتونم تحمل کنم ولی نمیتونم بفهمم که چطوری هست نمیدونم چطوری بدونم که آیا همیت رابطه فامیلی که وصل بوده به زمان جاهلی وجودداره یا نه بعد هاهمش توزندگیش میخواد مشابهش تکرار شه

    همش میگه چراانقدر تصوراتت از من و خانوادم بده
    فکر میکنی ما دشمنتیم و منظور داریم
    این همه مشاور بهت میگه دوست داره و مادرش حرف بدی نزده فقط فکرای خودتو قبول داری و میبری میدوزی
    یامیگه نرو سایت که به فکرای دروغی تو دامن بزنن اگه منو میدیدی می فهمیدی چقدر دوستت دارم به خاطر یه چیز مسخره رابطه رو خراب نمی کردی
    یه کلام بگم خیلی ذهن اشفته ای دارم این اقام که هیچوقت درکم نکرده همش حرفای خودشو میزد و میزنه
    اون موقع میگفت خب فامیلم بوده الانم میگه تو رابطه رو خراب کردی اما بنظر خودم وقتی رابطه جدی نیست همین چیزام مهمه و باعث ناراحتی میشه اگر جدی بود و من به ایشون اعتماد داشتم و میدونستم اهل پنهان کردن هیچ چیزی از من نیست انقدر هم تنش ایجاد نمی شد
    متاسفانه ایشون زمان آشنایی رو که باید صرف ایجاد اعتماد میکرد با این کارهای بی معنی و به خاطر خوشایند دیگران خراب کرد و فقط شک و دودلی برام ایجاد کرد .
    ویرایش توسط afsa : جمعه 03 شهریور 96 در ساعت 02:35

  6. 2 کاربر از پست مفید afsa تشکرکرده اند .

    miss seven (جمعه 03 شهریور 96), نیکیا (جمعه 03 شهریور 96)

  7. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 14 مرداد 98 [ 00:30]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    4,103
    سطح
    40
    Points: 4,103, Level: 40
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger Second Class
    تشکرها
    244

    تشکرشده 259 در 139 پست

    Rep Power
    40
    Array
    حالا اون خانوم متاهله یا مجرد؟ اصلا میدونه که شما با هم هستین؟
    واقعا یعنی چی آدم یکی دیگه رو دوست داشته باشه ولی با یکی دیگه هم چت کنه... حاضر نباشه به رابطه خاتمه بده که مبادا اون خانوم ناراحت بشه ولی این خانوم که میخواد همسر آیندش باشه اینجور نگران و مشوش باشه اشکالی نداره.
    من جات باشم.بعد این همه تلاش ، دیگه نسبت به این رابطه بیخیالی طی میکنم و کلا دیگه در مورد چت و اون خانوم و .... حرف نمیزنم.چون عقیده دارم که اگه شما سهم هم باشین ، خدا هرکاری میکنه که بهم برسین.
    ولی اومدیم و مال هم نشدین ، بعد میشینی حسرت این روزها رو میخوری که به جای حرص و جوش الکی که فایده ای هم نداشت ، از زمان جوونیت بهتر استفاده میکردی.
    من همیشه میگم من همینم که هستم و طرف مقابلم هم همینی که هست اگه با اعتقادات من همخونی داشت قبولش میکنم ، اگه هم نداشت قبول نمیکنم و وقت با ارزشم رو صرف تغییر دادن کسی نمیکنم که خودش تمایلی به تغییر نداره.
    و در صورتی حاضرم خودمو به خاطر طرف مقابلم تغییر بدم که یه علاقه عمیقی بینمون باشه و ارزش هرکاری داشته باشه.
    الان فقط تمرکزت رو بزار رو خودت و زندگی خودت و اهدافت ، یه مدت قضیه ازدواج و .... فراموش کن.
    شکن نکن اگه این اقا سهمت نباشه به یه طریقی از زندگیت خارج میشه با کمترین اسیبی که به احساسات هر دو شما وارد بشه.
    فقط توکلت رو بزار رو خدا ، بیخیالی و تمرکز رو زندگی خودت

  8. 3 کاربر از پست مفید Happy.girl.69 تشکرکرده اند .

    afsa (شنبه 04 شهریور 96), miss seven (یکشنبه 05 شهریور 96), نیکیا (شنبه 04 شهریور 96)

  9. #26
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,819 در 2,405 پست

    Rep Power
    0
    Array


    با سلام




    هر فردی تو زندگیش یه خطوطی داره ،،،که با این خطوط در مسیر زندگیش حرکت میکنه :
    سبز - زرد - قرمز


    به نظرم اول شما باید خودتون را خوب بشناسید و این خطوط را کامل شناسایی کنید




    مثال بزنم :

    شاید برای یه فردی سلام به یه همکار خانم خط سبز باشه - برای فردی دیگه زرد - و برای فرد دیگه قرمز

    یادمه قدیما تو اتوبوس یه خانمی از مردی که کنار همسرش بود ساعت پرسید - اون بنده خدا هم گفت،، یه دفعه دیدیم این خانم فریاد زد آقای راننده نگه دار نگه دار ،،تو چرا جواب این دختر را دادی و ....

    اون بنده خدا چیزی نگفت و پیاده شدند ،،دیگه نمی دونم بعدش چی شد :)



    من کار با تند و آهسته بودن این فکر ندارم ،،،بالاخره اعتقاد همسرش بود !،،،خط قرمزش بود !



    به نظرم این خطوط را کامل و با جزئیات مشخص کنید و تو کاغذ بنویسید و بهش بدید ! ،،،و از ایشون هم درخواست کنید این کار را دقیق انجام دهند .

    سپس حساسیت ها و باورهای همو بررسی کنید

    ببنید حد نصاب نمره قبولی را می گیره ؟

    آیا باید حساسیت ها کنترل بشه ؟ یا نه ؟



    ............................




    ایشون را به عنوان یه گزینه آنالیز کنید ،،،

    گزینه یعنی بررسی ،،،

    سعی کنید منطقی بررسی کنید و نذارید احساسات شما را گرفتار کنه .




    می تونید عضو انجمن آزاد بشید و از آقای مدیر هم ،،، علاوه بر مشورت دوستان ،،،،، مشورت بگیرید

    http://hamdardi.net/eshterak.htm




    ان شا الله بهترین تصمیم را بگیرید





    آهنگ زندگیتان همیشه زیبا .




    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 05 شهریور 96 در ساعت 01:24

  10. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    afsa (یکشنبه 05 شهریور 96), miss seven (یکشنبه 05 شهریور 96)

  11. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,022
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,272

    تشکرشده 2,946 در 958 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    258
    Array
    سلام افسا جان

    میفهمم در شرایط سختی قرار داری و نمیدونی واقعا چکار کنی ؟

    تو این موقع ها اصولا دل آدم بهترین راهنماست و بهت حقیقتو میگه.

    اتفاقی داشتم دنبال عکسنوشته میگشتم درباره ی امید داشتن که به این جمله رسیدم و به نظرم زیبا اومد و گفتم بزارم برات نوشته بود:

    اگر کسی واقعا شما را در زندگیش بخواهد

    پیوسته تلاش خواهد کرد و آن را در
    عمل نشان خواهد داد.



  12. کاربر روبرو از پست مفید miss seven تشکرکرده است .

    afsa (یکشنبه 05 شهریور 96)

  13. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 25 شهریور 96 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1396-3-21
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    363
    سطح
    7
    Points: 363, Level: 7
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز سلام
    تاپیک شما و پاسخ دوستان رو خوندم. شما انتظار داری دوستان راه حلی برای حفظ این رابطه بهت پیشنهاد بدن اما متاسفانه مطالبی که عنوان کردی از نظر ما که خارج از گود هستیم و با دید منطقی به موضوع شما نگاه میکنیم نشانه های خوبی نیستند و اکثرا نظرات متمایل به ختم این رابطه هست. البته ناگفته نماند که ما بر اساس گفته های شما قضاوت میکنیم و شاید واقعیت چیز دیگری باشد.
    به طور کلی برای شناخت نهایتا شش ماه زمان کافی است و پس از ان باید تصمیمی گرفته شود.اگر طبق صحبت های شما این اقا شما رو دوست داره پس باید به خواسته های شما احترام بذاره و تکلیف شما رو مشخص کنه. من کاری ندارم که صحبتش با اون خانم بر اساس علاقش هست یا فرهنگ خانوادگی اما وقتی میبینه شما اذیت میشید چنانچه براش ارزشمند باشید از این کار اجتناب میکنه.(اگرم میگه فامیله ناراحت میشه پس بدونید که در این خانواده این نوع برخورد و روابط مشکل دار نیست و طرز فکر انها در مورد این روابط با شما تفاوت داره و ظاهرا این موضوع برای شما خط قرمزه و شایدم فعلا روش حساس شدید این رو من نمیدونم اما طبق گفته خودتون براتون مهمه پس بیشتر دقت کنید)
    همونطور که دوستان هم گفتند بهتره خط قرمزتون رو بهش بگید وبراش زمان تعیین کنید که اقدام کنه برای خواستگاری و بعد زیر نظر خانواده بیشتر تحقیق کنید. فعلا اجازه بدید ببینید اصلا قدم اول رو بر میداره یا نه. خواستگاری کنه اگر شرایطش رو نداشت نامزد میمونید ولی این توجیه که شرایطش رو ندارم نمیام خواستگاری اصلا مورد پذیرش نیست. کی شرایطش خوب میشه؟ تا کی باید منتظر بمونید؟ عمرتون رو تلف نکنید دوست عزیز. اجازه بدید خانواده شما هم از این موضوع اطلاع پیدا کنند. اومدیم و شما چندماه دیگه هم صبر کردید بعد اومد خواستگاری و پدرتون گفت نه اون موقع با وابستگی بیشتر میخواید چیکار کنید؟
    امیدوارم تصمیم عاقلانه ای بگیرید
    خوندن این پست رو هم بهتون پیشنهاد میکنم . از این اشتباهات دوری کنید:
    این اشتباهات سمی مهلک در یک رابطه عاطفی است

  14. کاربر روبرو از پست مفید zharik تشکرکرده است .

    afsa (سه شنبه 07 شهریور 96)

  15. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 مرداد 02 [ 01:45]
    تاریخ عضویت
    1396-5-20
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    5,111
    سطح
    45
    Points: 5,111, Level: 45
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    73

    تشکرشده 41 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از شما دوستان
    براش مهم نبودم یا مهم بودن و درک نمیکرد ...

  16. کاربر روبرو از پست مفید afsa تشکرکرده است .

    miss seven (سه شنبه 07 شهریور 96)

  17. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,022
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,272

    تشکرشده 2,946 در 958 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    258
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط afsa نمایش پست ها
    ممنون از شما دوستان
    براش مهم نبودم یا مهم بودن و درک نمیکرد ...
    حالا چه تصمیمی میخوای بگیری افسا جان؟


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم اعتماد کنم2
    توسط afsa در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 بهمن 96, 21:14
  2. در هیچ گونه رابطه ای هیچ حدی از اعتماد رو نمیتونم داشته باشم.
    توسط Pooh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 27 دی 93, 00:51
  3. عاشق شوهرم هستم ایا با خیانتی که کرد میتونم بهش اعتماد کنم کمک کنید تو روخدا
    توسط ملیسا در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 94
    آخرين نوشته: سه شنبه 20 خرداد 93, 11:13
  4. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27
  5. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.