مدتها بود به این سایت سر نزده بودم ، شاید 2 سالی میشه
همچنان می بینم که قضاوت های عجولانه در این سایت موج میزنه. البته هر فردی که چیزی می نویسه به قول شاعر ، «از ظن خودش یار ما میشه» . یعنی مطالب مفیدی هم میگن دوستان ولی قضاوت ها اغلب عجولانه هست و نوعی خامی رو نشون میده.
اولین کاربر میاد و میگه «
دوست عزیز شما بهتره از فکر ایشون خارج بشین
» من شگفت زده میشم که چطوری امکان داره به این سرعت ما بتونیم یک توصیه ی قطعی به 2 انسان بکنیم که در مهمترین مساله زندگی شون (زندگی در برابر طلاق) مثلا باید کار رو تمام کنن!!
دوست ما دلایلی رو میاره :
بله مسائلی بوده که کار به اینجا رسیده و دو طرف بی تجربگی هایی حتما داشتن ولی چرا ما باید مطمئن باشیم که هیچ راهی نیست؟ بله ممکنه ایشون تلاش هایی برای درست شدن کارها بکنه و حتی ممکنه همه این تلاش ها به شکست برسه ولی چرا اصلا نباید تلاش کنه؟ چرا ما نیاییم بهترین روش تلاش کردن رو به ایشون بگیم و در مورد تلاش های صحیح حرف نزنیم؟
قبول دارم که اصرار کردن برای بازگشت اگر با تدبیر نباشه ، حتی آدم کوچک میشه و هیچ چیزی هم درست نمیشه . ولی چرا بجای اصرار کردن های کودکانه ، به دوستان مون توصیه نکنیم که تلاش های مدبرانه ای برای ساختن از نو داشته باشن؟
بله قبول دارم که اگر به هم برگردن چون بین شون حتما بی حرمتی هایی شده ، بعدها هم ممکنه باز بحران هایی داشته باشن . ولی چرا در مورد حل اون بحران ها و روش صحیح رفتار با همسر نباید حرف بزنیم و چرا باید از ترس مشکلات ، میدون رو خالی کنیم؟ آیا انسان اگر واقعا بخاد ، نمیتونه با یک نفر (=همسرش) مشکلاتش رو حل کنه؟ قبول دارم که کار سخته ، ولی آیا نشدنی هست؟
چرا نباید با همسرش صحبت کنه و در مورد دخالت مادر شوهرش یا دخالت دیگران منطقی صحبت کنه و به همه افراد زمان بده تا درست به مسائل نگاه کنن؟ چرا ما توصیه هایی برای اصلاح شدن کارا نکنیم؟
من نمیخام بگم هرچی این دوست ما گفت 100% غلط هست! میخام بگم به شکل دیگری هم میشه توصیه کرد ولی فضای فکری ما شده قضاوت کردن های عجولانه و راه حل های ما هم شده خالی کردن میدون یا . . .
نکته ی بعدی که بین ماها رایج شده ، قضاوت کردن و بد گفتن به صاحب تاپیک هست. خوب معلومه که بنده خدا اشتباهاتی داشته و باز هم خواهد داشت. خوب همه ی ما انسان هستیم و شیر خام خوردیم! البته بد نیست که اشتباهات رو در کمال احترام به ایشون بگیم ولی نباید زیاده روی کنیم و ایشون رو بکوبیم. بخصوص خانم های وبسایت خیلی راحت به آقایون حمله میکنن و هیجان زده میشن و آدم رو یاد فمنیست بازی میندازن . اصلا شاید همین اخلاق ها باعث شده که در زندگی های شحصی مون انقدر طلاق و مشکل زیاد بشه. البته آقایون هم خالی از عیب و ایراد نیستن . . .
من نمی فهمم جرا باید صاحب تاپیک بره مهریه اجرا بزاره و بعد هم بخاد زندگی اش رو درست کنه؟؟ آدم یاد مذاکرات آمریکا میوفته که هم تحریم میکنه و تهدید به حمله نظامی میکنه و هم میخاد دور میز مذاکره بشینه و مسائل رو با سیاست چماق و هویج حل کنه. باور کنید سیاست چماق و هویج در برابر شوهر بکار بردن یعنی تیشه زدن به ریشه ی زندگی تون . . .
از طرف دیگه خانوم ها دیگه اون اسطوره های بسوز و بساز نیستن و خیلی راحت جلوی بزرگترها قد علم می کنن و بزرگترها رو می رنجونن و اینا کم کم زندگی رو به جاهای بد میرسونه . این ادبیات که زنی بگه از شوهرم سر تر هستم حتما زندگی رو تهدید میکنه و این فضای فکری بسیار مخرب هست. حتی اگر از شوهرتون سر تر هستید ، اصلا نباید بزارید همچین موضوعی در ذهن خودتون هم مدام تکرار بشه چون کم کم در رفتارتون هم خودش رو نشون میده و غرور شوهرتون رو تحریک می کنید و به رابطه آسیب می زندید. البته صاحب تاپیک باید بیشتر توضیح بده که چی شد که دقیقا شوهرش رفت و چند ماه پیداش نبود. آیا ایشون به شوهرش و خانوادش توهین کرده؟ کلا یک مقدار توضیحات بیشتر لازمه
اینکه هم به شما طلاق بده و هم مهریه بده و شما هم هنوز دختر هستید ، قبول کنید که برای هر مردی غیر قابل قبول هست. از طرف دیگه مهریه شما چقدره و توان پرداخت شوهرتون چطوریه؟ اینا همه مهمه در رابطه . ولی در کل اجرا گذاشتن مهریه مسیر جدایی و خراب کردن هست و ربطی به علاقه ی شما برای سازش نداره
همین که شوهرتون فقط به شرط بخشش مهریه حاضر به طلاق هست یعنی اینکه نیازی نیست هول بشید و بترسید چون حالا حالاها کارتون طول میکشه و طلاق تون انجام نمیشه. مگر اینکه شما خودت بری به سمت طلاق توافقی. پس فرصت به اندازه کافی هست که بشه تلاش های منطقی کرد . البته التماس شما کار رو بدتر هم میکنه و بزارید منطقی تر جلو بریم . از نظر من شوهرتون هم بدش نمیاد بصورت آبرومندانه اوضاع درست بشه ولی شاید راهش رو مثل شما بلد نباشه . . .
با توصیه های « کاربر نیاز » موافق بودم و بخصوص این صحبت ایشون رو حتما باید اجرا می کردید :
ولی متاسفانه شما می گید :
« بیشتر از اینکه من حرمت بشکنم اون حرمت من و خانوادمو شکست هرچی از دهنش دراومد بار خودمو خونوادم کرد. »
این جمله یعنی اهل کل کل بودید و حرمت شوهرتون رو نگه نداشتید . البته ایشون هم نباید به شما توهین بکنه ولی در حفظ حرمت ، زن باید بیشتر تلاش کنه . متاسفانه تحت تاثیر تفکرات « برابری زن و مرد » و فمنیسم ، این کل کل ها روز به روز داره بیشتر میشه و آمار طلاق هم که افسار گسیخته شده . . .
شوهرتون روانی نیست و این حرفا رو هم نزنید! روابط قبلی اش رو هم شخم نزنید و بزارید اگر واقعا تمایل دارید ، روی اصلاح وضع موجود حرف بزنیم! در مورد دخالت های مادرشون ، من نظرم اینه که هیچ کس نباید دخالت کنه ولی اگر هم دخالت کردن شما باید احترام مادر ایشون رو نگهدارید ولی بعدا با شوهرتون صحبت کنید و حل کنید مسائل رو . اما دوباره روزگار عوض شده و دیگه عروس تحمل دخالت خانواده شوهر رو نداره و خانواده شوهر هم همچنان به یاد گذشته ها میخاد که نظرش رو اعمال کنه. این یعنی مشکلات حاد . . .
اگر زندگی تون رو دوست دارید باید مقالاتی برای روش مدیریت خانواده شوهر بخونید و سعی کنید اوضاع رو آروم کنید . من نمیگم تسلیم اونا بشید ، میگم احترام شون رو نگهدارید و « مدیریت شون کنید » . انقدر مطلب و مقاله ی خوب هست که اگر خواستید حتما پیدا می کنید و می خونید .
وکیل تون چه تخصصی داره که توصیه به جدایی کرده؟؟ از نظر من ایشون شکر خورده که این حرف رو زده. حتی روانشناس های ما هم سواد درست و حسابی ندارن ، وای به حال وکیل!! تا میتونید از وکیلا فاصله بگیرد!
برادرمون آقا سعید هم که حسابی تند رفتن و به شوهرتو صفا دادن!! من نظر منفی روی شوهرتون ندارم و به نظرم رابطه قابل اصلاح هست
علاقه مندی ها (Bookmarks)