موضوع: مشکل فکری من چیست ؟ کمکم کنید لطفا

سلام الهه زیبایی های عزیز

الآن تابستونه و تعطیلم مثلا ،،، دارم استراحت میکنم ،،، چند وقت دیگه که دوباره ترم جدید شروع بشه روز از نو و روزی از نو !

یعنی اگه خودمو به یه کاری مشغول کنم به نظرتون این افکار اذیت کننده از سرم میره بیرون؟

فراموش نشه که گفتم بخاطر وسواس فکری دکتر بهم قرص داده چون اذیت میشدم.

سعی کردم زیاد به این افکارم دامن نزنم و هر وقت دوباره میاد سراغم یاد حرف نیکیای عزیزم می افتم...

من هیجانی و احساسی هستم ، قبلا مرتب هر کسی رو میدیدم ( مثل بازیگران و ... ) ازشون خوشم می اومد خیلی و دوست داشتم باهاشون ازدواج کنم و بعد از مثلا یکی دو سال بعد فراموششون میکردم برا همین میترسم از این موضوع .

خودم از خودم میترسم و بدم میاد از خودم چون اینجوری هستم.

ولی دیگه الآن خیلی روی خودم کار کردم و مراقب دلم هستم .

با اینکه خیلی سخته ولی تلاش کردم و نتیجه گرفتم ،،، مثلا اگر یه آدم زیبایی رو ببینم اینقدر استغفرالله میگم تا از ذهنم پاک بشه و خودمو سرزنش میکنم و میگم یعنی چی؟
ول کن دیگه ،،، آدم زمانیکه دیگه ازدواج میکنه باید به شوهرش وفادار بمونه و زندگی کنه،،، خودم برا خودم دعا میکنم ازدواج کنم و شرّ این افکار و هیجانات از سرم کم بشه و بچسبم به زندگی با اینکه زندگی هم مسئولیت های خودشو داره ولی بخدا قبول میکنم ... بهتر از این افکار و این هاست.

هیچکس مثل من اینجوری نیست مردم زندگیشون رو میکنن تا یه کسی رو میبینن دلشون نمی لرزه که ... اینطوری خودم اذیت میشم... به شدت بدم میاد از این حالت و این وجود.

به دکترم که میگفتم میترسم و نمیخوام کسی رو ببینم که مبادا عاشقش بشم ولی میگفت خب مهم نیست بشو ....
گفتنش راحته ولی من هیچ وقت این کارو نمیکنم.

سلام شما متاهل هستید یا مجرد؟

نوشته اصلی توسط نیکیا

سلام شما متاهل هستید یا مجرد؟

سلام نیکیا خانوم عزیزم

واقعا هر موقع این افکار میاد سراغم و یاد حرفای شما می افتم خیلییی آروم میشم .

ان شاءالله خیر ببینید.

من مجرد هستم .

- - - Updated - - -

نوشته اصلی توسط zolal

سلام هفت عزیزم.

اولا نیکیا جان خیلی قشنگ بهت گفتند. الهه زیبایی عزیز هم نکته خوبی رو در مورد تاثیر بیکاری در فکر و خیال گفتند.
منم میخوام بهت بگم علت اینکه دکترت بهت میگه خب عاشق بشی برا اینه که اینقدر برا خودت در ذهن داستان نسازی و اذیت بشی. البته که نظر شما درسته.

اما توجه داشته باش که در درجه اول نگاه و فکر آدم هر جایی بهتره رها نشه. و اینکه
1- همیشه هر کسی که زیباست دلیل بر این نیست که شخصیت خوبی هم داره.

2-حتی اگر اون آدم هم زیبا باشه و هم با شخصیت و همه چی تموم،به نظرم اشکالی نداره در دل که تحسینش کنی به عنوان یک انسان.

3- اون فرد همه چیز تموم شاید خیلی کامل و خوب به نظر برسه اما شاید با شما مچ نباشه. شنیدی که میگن فلان لباس اندازه است. شاید لباسی خیلی هم زیبا باشه اما اگر تنگ باشه وقتی می پوشی اذیتت میکنه. پس یکی از مصداق های صحبت نیکیا جان همینه.

4- بهت پیشنهاد میکنم کتاب دست از تقلا کردن بردارید و زندگی کنید دکتر صاحبی رو بخونی. در مورد افکار آزاردهنده و اینکه چیکار کنی که اذیتت نکنند مفصل توضیح داده. یکی از مواردی که عنوان میکنه اینه که هر چقدر سعی کنی جلو فکری رو بگیری بدتر و بدتر برات بزرگ میشه. مگر استفاده از تکنیک هایی که باعث میشه برای ذهنت کم رنگ بشه. پس حتما اون کتاب رو تهیه کن.
این کتاب فکر میکنم خیلی کمکت میکنه.

موفق و خوشبخت باشی هفت یا سون عزیز.

سلام زلال عزیز و مهربون من

خیلی ممنونم که راهنماییم کردی،،، بله دوستان نظراتشون خیلی خوب بود و تا حدی تونستم به افکارم غلبه کنم و بریزمشون دور.

اون قسمت از نوشتتون رو که بلد کردم رو میخوام دربارش توضیح بدم:

من از همین تحسین کردن دیگه میترسم حتی توی دلم و افکارم ،،، میگم اگر کسی ازدواج کنه و چشمش به غریبه بیفته که به قول شما همه چی تمومه و بیست ، نباید حتی فکرشم بکنم چون خیانت محسوب میشه و این چه دوست داشتنی هست که آدم نسبت به شوهرش داره تا یکی رو دید تو دلش تحسینش کنه و خوشش بیاد برا همین به شدت به خودم سخت میگیرم.
قبلا اینطوری نبودم ولی حالا چرا خیلی اهمیت میدم و شاید کمتر کسی مثل من اینطور فکر کنه.
درباره کتاب هم ممنون و تشکر میکنم که معرفی کردید

نوشته اصلی توسط الهه زیبایی ها

سلام سون جان


دخترم چرا نمی خوای کسی رو ببینی؟؟(الان حس مادری بهت پیدا کردم:))

مگه ادم عاشق بشه چی میشه؟؟



بعد از عاشقی اولین کلمه که به ذهنت میرسه چیه؟

شده قبلا یا تو بچگی کسی رو خیلی دوست داشتی ولی یهو از هم جدا شدین؟؟

خوب فک کن ببین چیزی یادت میاد؟؟خاطره ای از کسی که دوسش داشتی...

هم کلاسی عمو خاله...مثلا اون کمتر دوست داشت....خوب فک کن ها

یا بین اقوام مادر مثلا ...........به کسی وابسته روحی احساسی باشه

بعد اون ادم بزاره بره یا قدر ندونه ....هر چی

اگه لازم دونستی می خوام تک تکش و جواب بدی.... باشه؟

ببین سون جان می خوام اگه خواستی از این بخش احساست بیشتر بگی

از چی میترسی؟؟فک میکنی چی میشه عاشق بشی؟؟

الان چشماتو ببند

حالا مثلا بازیگر نه .......ی همکلاسی که هر روز میبینی و احیانا رابطه هم باهم دارین

خوشت اومد ....هی دلت خواست بیشتر ببینیش ...و وقتی دیدیش ی نشاطی شور هیجان...

وقتی رفت فکرش باهات موند...

خب بعدش و شما تعریف کن

سلام الهه زیبایی های عزیزم؛

کسی که عاشق میشه درگیر احساسات میشه و غصه میخوره مدام تمام فکر و ذهن آدم تسخیر میشه و زندگی زهر مار میشه به آدم ...

من از این میترسم ...

سلام

دوستان عزیزی که در این تاپیک منو کمک کردید واقعا از همتون سپاسگزارم ،،، حالم بهتر شده و کمتر دیگه فکر میکنم به این چیزای بیهوده...

« سلامت و پاینده باشید »