موضوع: عدم امنيت زن و نداشتن حس قدرت مرد

من نمیگم شوهر شما بدون اشکال و ایراده و عکس العمل های مناسبی داره ولی من اصلا رفتارهای شما رو هم سنجیده نمیبینم.
اگر میخوای باهاش زندگی کنی باید بشناسیش با توجه به خصوصیاتی که داره باهاش رفتار کنی . اون ادمی نیست که هر رفتاری با خوانوادت داشتی با اونم داشته باشی . ولی دقیقا عکس عمل میکنی دائم از اول تحریکش کردی به جای اینکه بدونی به موقع چه رفتاری انجام بدی .

شما از دوران عقد با هم مشکل داشتین چون بلد نبودین چطور با هم رفتار کنین .
در ضمن وقتی تصمیم داری باهاش زندگی کنی و دو س نداری جدا شی چرا زنگ میزنی زار زار گریه میکنی و به اینو اون مشکلاتتو میگی . باید خودت با شوهرت حل کنی . از اول پای خوانواده هارو وسط کشیدی ..

در کل اول باید از خودت شروع کنی بعد ازینکه رفتارهات سنجیده شد اگر شوهرت تغییری نکرد میشه ایرادای اونو بررسی کرد . دنبال یه مشاور خوب باش . تو همین سایتم عضو انجمن ازاد شو کمک بگیر

در ضمن شما به حرف بچه ها هم زیاد توجه نمیکنی . هر دفه میای میگی به منو خوانوادم فحش داد .. عملکردت خیلی ضعیفه

نسیم جان،

1- اگه سعی کنی آروم باشی، اما درونت آشوب باشه، فایده نداره.
سعی کن واقعا به این آرامش دست پیدا کنی. از درون آروم بشی.
مدیتیشن و آرامش ذهن زیاد کار کن. قبل از خواب حتما با مدیتیشن روزت را تمام کن که آروم بخوابی.

2- بشین مشکلاتت را برای خودت بنویس.
بهشون فکر کن و روشون کارکن. ببین چقد واقعی هستن. راه حلهاشون چیه.
کدوم راه حل به نظرت منطقیه. کجاها اشتباه کردی و بهتره درستش کنی.
به تدریج این صفحه را کامل کن و خودت را به سمت حل مشکلت پیش ببر.
هر جا دیدی ذهنت داره اشتباه می ره برگرد نکاتی که بهشون رسیده بودی را نگاه کن تا یادت بیاد اشتباهت چی بوده.

مثلا:
احساس می کنی باید به خانواده ات کمک کنی. احساس می کنی دختر خوبی برای والدینت نبودی یا اون موقع که باهاشون بودی قدرشون را ندونستی.

خب مساله اینه که افسوس گذشته را خوردن فایده نداره. بهتره بعد از این دختر خوبی براشون باشی.
مشکل شما اینه که فکر می کنی اگه مثلا برای کار مخابرات کمکشون کنی، خوشحال می شن.
یه روز خودشون می اومدن تهران و کار مخابراتشون را انجام می دادن.
الان به خاطر همون موضوع مخابرات ( و دختر خوب شدن شما) سه هفته است خودت و پدر مادرت و همسرت توی ناراحتی و اضطراب و دعوا و ... هستید.
فکر می کنی خیلی به مامانت کمک کردی؟

عزیزم هر کاری یه زمانی داره. یه زمانی شما دختر خونه بودی و باید یه کارهایی می کردی که فکر می کنی نکردی ( خودت را ببخش، مطمئنا اونقدرام بد نبودی)
الان بهترین کاری که می تونی برای مامان بابات بکنی اینه که بهشون نشون بدی که خوشبختی. زندگی خوبی داری و با همسرت در آرامش دارید زندگی می کنید.

فردا که طلاق بگیری و بشینی خونه ی مامانت، می خوای حسرت بخوری که با همسرم اشتباه برخورد کردم و کاش فلان بود و ...
که البته این راه برگشت نداره.

اینقدر خودت را مدیون والدینت و گذشته ات ندون که اعصابت را به هم بریزه.
به جای این که بری دعواهات با شوهرت را به مامانت بگی، یه روز بشین این موضوع فرزند خوب بودنت را باهاش مطرح کن و سعی کن حلش کنی برای خودت ( شاید کمک مشاورت لازم باشه برای این قسمت)

3- فعلا به همسرت در مورد تغییر هیچکدوم از رفتارهاش فشار نیار.
یادمه تو تاپیکهای اولت می گفتی وقتی دعوامون می شد، مادرشوهرم واسطه می شد که آشتی کنیم. اما کم کم اون هم کشید کنار و حتی گاهی در مقابل شما قرار گرفت.

قبول کن که خودت هم بی تقصیر نیستی در رفتارهای همسرت و خانواده اش.
عصبی بودن و مضطرب بودن خیلی بده.

همسرت کم و بیش خرید خونه را انجام می ده ( دو سه بار تو این مدت اشاره کردی)
به نظر نمی رسه مشکلی در خرجی دادن داشته باشه، الان ناراحته و غرورش شکسته شده که مادرت اون حرف را زده.
یه مدت مدارا کن و درست رفتار کن، مساله پول حل می شه.

دیگه از والدینت پول نگیر و این موضوع را کامل ببند.

توی یه دعوای دیگه سر این که همسرت ماشین شما را برده بود، زنگ زدی باهاش دعوا کردی ( صبر نکردی بیاد خونه و در آرامش بهش بگی که ماشین را لازم داشتی یا ... ).

توی یه دعوای دیگه به مادر شوهرت می گی من حق مسکن دارم.

عزیزم با مطرح کردن حقوق قانونیت، انتظار زندگی در صلح و صفا نداشته باش.
شما از دوران عقد، حرف از طلاق، مال من، مال تو، حق مسکن، پول و ... می زنی.
هر وقت رفتید دادگاه جدا بشید، اینا رو مطرح می کنی. الان وسط دعواهای معمول زن و شوهری اینقد حرف از حق و حقوقت نزن.

همسرت آرامش و اعتمادش را از دست می ده با این حرفها.
همونطور که می بینی فاصله تون داره بیشتر و بیشتر می شه.

4- تکرار همون مورد اول.
روی خودت کار کن.
اینقدر باید تفکر مثبت و آرامش ذهن و دیدن مثبتهای زندگیت و خودت و ... را تکرار کنی که بشه ملکه ی ذهنت.
همونطور که الان ناخودآگاه یه سره داری به مامانم و مامانش فکر می کنی ( بس که تکرار کردی برای خودت و شده ی ملکه ی ذهنت)
یه روزی هم با تکرار و تمرین، ذهنت نا خودآگاه فقط مثبتها و خوبی ها را می بینه و به آرامش می رسی. باید تمرین کنی.

نسیم جان، پست آخر کانال تلگرام همدردی را در مورد "ذهن آگاهی و عملکرد مغز" ببین.

سلام.

همون کاری که دفعه قبل کرده بودی و پررنگ شدی.

ممکنه مدیر همدردی مسافرت باشن ( بخاطر تعطیلات)
کمی صبر کن.