به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 50
  1. #21
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    ممنون از همگي
    ديشب من خواستم زود بخوابم ديدم همش صدا مياد رفتم ببينيم چيه داشت دنبال قرص ميگشت ميگفت معده ام درد ميكنه خودم رو نگران نشون دادم پشتش رو ماساژ دادم اولش خوب بود بعد دوباره بد شد گفتم ولم كن و رفت تو اطاق جدا خوابيد
    انقدر مامانش پرش كرده كه بي محلش كن خرجي نده كاري به كارش نداشته باش
    الان تو سرش جنگ بين من و مامانشه
    اصلا دعواي خودمونو يادش رفته همش ميگه ازتون متنفرم
    خيلي دارم فرسوده ميشم. دو تا قرص آرامبخش ميخورم ولي فايده نداره
    آخه تا كي به اين وضع ادامه بدم
    ميگه نه ديگه بهت خرجي ميدم نه كاري به كارت دارم
    من اول خودم عصباني بودم بخاطر كارهاش ولي انقدر اين دست پيش گرفته من اصلا خودم يادم رفته
    دلم ميخاد برم پيش خونواده ام ولي واي مامانم همش مقايسه ميكنه كافي يه قطره اشك بريزم بيچاره ام ميكنه

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    نسیم جان یه چیز رو بذار برات روشن کنم.الان اینقدر نسبت به خونواده همسرت حساس شدی که هر حرکت شوهرت رو به اونا نسبت میدی درصورتیکه متاسفانه این رفتار همسرت رو خیلی از آقایون توی دعوا دارن نمونش همسر خودم.خوبه که باشما دیشب فقط بد صحبت کرد چند ماه پیش دقیقا همین اتفاق برای من افتاد بعد از اینکه قرص براش آوردم کتک بدی بهم زد بطوریکه نصف صورتم ورم کرد.منظورم از این حرف اینه که نه مادرشوهری پرش کرده بود نه خواهرشوهری.این فقط یه واکنش فوق العاده بد به شرایط موجود بود چون درد معدشون رو به ما نسبت میدن.
    به جای اینکه مدام فکرکنی خونوادش دارن پرش میکنن دید منفیت رو کم کن.از این به بعد به هیچ وجه اتفاقات بینتون رو به خونوادت نگو چون مطمئنم شما باهم خوب میشین ولی اوناتموم اتفاقات بد بین شما رو یادشون میمونه وازت مرتب میپرسن که مثلا فلان مشکل رو دیگه نداری دیگه اذیتت نمیکنه که این حرفاشون فقط باعث میشه دوباره خاطرات تلخ برات زنده بشن.
    اگه عیبی همسرت داره سعی کن اون عیب رو شما نداشته باشی اگه اون راز دار نیست شما راز دار باش.انشالله وقتی رابطتون خوب شد یه قرار دادی باهم بنویسین وامضاش کنین.مثلا ازاین به بعد تمام دعواهامون بین خودمون میمونه واگه کسی این تعهد رو زیر پا گذاشت باید فلان جریمه رو بده یا هیچکس حق نداره به خونواده طرف مقابل توهین کنه دعوایی که بین شماست چه ربطی به اونا داره و...
    عزیزم تمام این روزای سختی که شما داری میگذرونی من بدترش رو گذروندم ولی تلاش کردم توصیه های مفید دوستان همدردی رو به کار ببرم.مثلا من اگه جای شما باشم حرف شیدا رو بهش عمل میکنم سعی میکنم حداقل تا پنج روز هیچ واکنش منفی رو نشون ندم(خیلی سخته ولی شدنیه)یا توصیه های بینهایت ونازنین رو عمل میکنم.خانمی شما که اینجا نیومدی فقط درددل کنی.هرجا که دوستان بهت گفتند اشتباه کردی تلاش کن دیگه اون اشتباهات رو تکرار نکنی به قول قدیمیها اگه یکی منه اون یکی باید نیم من باشه.شما اون نیم من هوشمندانه باش نه منفعلانه.

  3. 2 کاربر از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده اند .

    nasimmng (یکشنبه 25 تیر 96), بارن (یکشنبه 25 تیر 96)

  4. #23
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    خيلي استرس گرفتم
    ممنون از نظرات همگي

  5. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nasimmng نمایش پست ها
    خيلي استرس گرفتم<br>
    ممنون از نظرات همگي
    <br>
    سلام عزیزم.تاپیکای شما برای منم همیشه استرس داشته طوری که نمیتونستم برات نظری بنویسم.ولی میخوام بهت یه چیزی بگم.انقدر به پرو پای شوهرت نپیچ. چه خبره؟<br>
    انقدر باهات دعوا میکنه چرا میری منت کشی؟ بذار عصبانیتش بخوابه.اینطوری بدتر میکنه که عزیز من.مثلا برای قرص فقط ازش میپرسیدی مشکلش چیه و قرص کجاست.من قبول ندارم بری پشتشو ماساژ بدی که بعدش اینقدر تحقیرت کنه که هر بلایی سرت بیاد تو بازم بهش کمک می کنی.دوسش داری و براش نگرانی.<br>نمیدونم تصمیمت چیه ولی واقعا انقدر از جدایی ترس داری؟<br>من خدایی نکرده نمیخوام به شما این راه رو میشنهاد بدم و بگم آره خوبه.عالیه ولی تو هم تا کجا میخوای تحمل کنی دیگه؟<br>فکر میکنم مشاوره هم نمی تونه برات کاری کنه چون شما از ترس تغییر نمیخوای کاری انجام بدی.تاپیکای قبلتو یادمه.پارسال بود فکر کنم میخواستین دیگه جدا شین ولی تو طاقت نیاوردی و رفتی دوباره خونت.اینجا که هر چی گفتن شما انجام ندادی.<br>به نظر من به حودت استراحت بده همسرت بره ماموریت که الان بهتره برات.اگه خونه باشه تو هی میخوای بری سراغش از نظر اونم که با اینکارات خودتو کوچیک میکنی بدتر تحقیرت میکنه و به قول خودت میفتی دوباره تو سیکل معیوب.<br>از این اتفاق به نظر من استقبال کن.اگه خونه مادرت راحت نیستی خونه خودتون بمون و استرااااحت کن.جدی میگم یه حالی به خودت بده.اگه هم میتونی برو خونه مادرت.ناراحت رفتن همسرت نباش لطفا.

  6. 4 کاربر از پست مفید donya. تشکرکرده اند .

    nasimmng (یکشنبه 25 تیر 96), بارن (سه شنبه 27 تیر 96), ستاره زیبا (چهارشنبه 01 شهریور 96), شیدا. (یکشنبه 25 تیر 96)

  7. #25
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط donya. نمایش پست ها
    <br>
    سلام عزیزم.تاپیکای شما برای منم همیشه استرس داشته طوری که نمیتونستم برات نظری بنویسم.ولی میخوام بهت یه چیزی بگم.انقدر به پرو پای شوهرت نپیچ. چه خبره؟<br>
    انقدر باهات دعوا میکنه چرا میری منت کشی؟ بذار عصبانیتش بخوابه.اینطوری بدتر میکنه که عزیز من.مثلا برای قرص فقط ازش میپرسیدی مشکلش چیه و قرص کجاست.من قبول ندارم بری پشتشو ماساژ بدی که بعدش اینقدر تحقیرت کنه که هر بلایی سرت بیاد تو بازم بهش کمک می کنی.دوسش داری و براش نگرانی.<br>نمیدونم تصمیمت چیه ولی واقعا انقدر از جدایی ترس داری؟<br>من خدایی نکرده نمیخوام به شما این راه رو میشنهاد بدم و بگم آره خوبه.عالیه ولی تو هم تا کجا میخوای تحمل کنی دیگه؟<br>فکر میکنم مشاوره هم نمی تونه برات کاری کنه چون شما از ترس تغییر نمیخوای کاری انجام بدی.تاپیکای قبلتو یادمه.پارسال بود فکر کنم میخواستین دیگه جدا شین ولی تو طاقت نیاوردی و رفتی دوباره خونت.اینجا که هر چی گفتن شما انجام ندادی.<br>به نظر من به حودت استراحت بده همسرت بره ماموریت که الان بهتره برات.اگه خونه باشه تو هی میخوای بری سراغش از نظر اونم که با اینکارات خودتو کوچیک میکنی بدتر تحقیرت میکنه و به قول خودت میفتی دوباره تو سیکل معیوب.<br>از این اتفاق به نظر من استقبال کن.اگه خونه مادرت راحت نیستی خونه خودتون بمون و استرااااحت کن.جدی میگم یه حالی به خودت بده.اگه هم میتونی برو خونه مادرت.ناراحت رفتن همسرت نباش لطفا.
    راستش اين چند روز من اصلا كاره خونه رو انجام ندادم چون واقعا وقتي ناراحتم نمي تونم آشپزي كنم
    دلم ميخاد چند روز برم خونه مادرم ولي ميترسم نتونم برگردم و چه مي دونم بدتر شه اوضاع
    هفته آينده ميره ماموريت
    خونه شده جهنم هركي واسه خودش. صداي تلوزيون بلند ميكنه بلند بلند ميخنده كه حرص منو دربياره

  8. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط nasimmng نمایش پست ها
    راستش اين چند روز من اصلا كاره خونه رو انجام ندادم چون واقعا وقتي ناراحتم نمي تونم آشپزي كنم
    دلم ميخاد چند روز برم خونه مادرم ولي ميترسم نتونم برگردم و چه مي دونم بدتر شه اوضاع
    هفته آينده ميره ماموريت
    خونه شده جهنم هركي واسه خودش. صداي تلوزيون بلند ميكنه بلند بلند ميخنده كه حرص منو دربياره
    کسی با یخچال خالی نمیتونه آشپزی کنه.از خودت انتظار زیاد نداشته باش.وظایفشو در قبالت انجام نمیده که نگران کار خونه ای.
    برای چی از خونه مادرت نتونی برگردی؟یعنی نذارن پدر و مادرت؟
    به نظر من که اوضاع بدتر نمیشه.فقط از اون خونه ای که توش همش دعوا داشتی دور میشی و یکم نفس میکشی.
    و در ضمن تو حرص نخور اینقدر.بذار هر کاری دوست داره بکنه یه مدت.و تو این مدت سعی کن به کاراش توجهی نکنی یعنی انقدر با هر کار خودش و خانوادش حرص نخوری.
    یه بار آقای خاله قزی به من میگفت دیگه.بشو مثل مجسمه که توش هیچی اثر نداره.سخته مخصوصا با این اوضاع تو ولی از عذاب دادن خودت که بهتره.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط nasimmng نمایش پست ها
    راستش اين چند روز من اصلا كاره خونه رو انجام ندادم چون واقعا وقتي ناراحتم نمي تونم آشپزي كنم
    دلم ميخاد چند روز برم خونه مادرم ولي ميترسم نتونم برگردم و چه مي دونم بدتر شه اوضاع
    هفته آينده ميره ماموريت
    خونه شده جهنم هركي واسه خودش. صداي تلوزيون بلند ميكنه بلند بلند ميخنده كه حرص منو دربياره
    کسی با یخچال خالی نمیتونه آشپزی کنه.از خودت انتظار زیاد نداشته باش.وظایفشو در قبالت انجام نمیده که نگران کار خونه ای.
    برای چی از خونه مادرت نتونی برگردی؟یعنی نذارن پدر و مادرت؟
    به نظر من که اوضاع بدتر نمیشه.فقط از اون خونه ای که توش همش دعوا داشتی دور میشی و یکم نفس میکشی.
    و در ضمن تو حرص نخور اینقدر.بذار هر کاری دوست داره بکنه یه مدت.و تو این مدت سعی کن به کاراش توجهی نکنی یعنی انقدر با هر کار خودش و خانوادش حرص نخوری.
    یه بار آقای خاله قزی به من میگفت دیگه.بشو مثل مجسمه که توش هیچی اثر نداره.سخته مخصوصا با این اوضاع تو ولی از عذاب دادن خودت که بهتره.

  9. کاربر روبرو از پست مفید donya. تشکرکرده است .

    nasimmng (دوشنبه 26 تیر 96)

  10. #27
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط donya. نمایش پست ها
    کسی با یخچال خالی نمیتونه آشپزی کنه.از خودت انتظار زیاد نداشته باش.وظایفشو در قبالت انجام نمیده که نگران کار خونه ای.
    برای چی از خونه مادرت نتونی برگردی؟یعنی نذارن پدر و مادرت؟
    به نظر من که اوضاع بدتر نمیشه.فقط از اون خونه ای که توش همش دعوا داشتی دور میشی و یکم نفس میکشی.
    و در ضمن تو حرص نخور اینقدر.بذار هر کاری دوست داره بکنه یه مدت.و تو این مدت سعی کن به کاراش توجهی نکنی یعنی انقدر با هر کار خودش و خانوادش حرص نخوری.
    یه بار آقای خاله قزی به من میگفت دیگه.بشو مثل مجسمه که توش هیچی اثر نداره.سخته مخصوصا با این اوضاع تو ولی از عذاب دادن خودت که بهتره.

    - - - Updated - - -


    کسی با یخچال خالی نمیتونه آشپزی کنه.از خودت انتظار زیاد نداشته باش.وظایفشو در قبالت انجام نمیده که نگران کار خونه ای.
    برای چی از خونه مادرت نتونی برگردی؟یعنی نذارن پدر و مادرت؟
    به نظر من که اوضاع بدتر نمیشه.فقط از اون خونه ای که توش همش دعوا داشتی دور میشی و یکم نفس میکشی.
    و در ضمن تو حرص نخور اینقدر.بذار هر کاری دوست داره بکنه یه مدت.و تو این مدت سعی کن به کاراش توجهی نکنی یعنی انقدر با هر کار خودش و خانوادش حرص نخوری.
    یه بار آقای خاله قزی به من میگفت دیگه.بشو مثل مجسمه که توش هیچی اثر نداره.سخته مخصوصا با این اوضاع تو ولی از عذاب دادن خودت که بهتره.
    از خونواده ام بدش مياد من گفتم هرچي تو بگي باشه حذف ولي الان كه اومدم خونه مادرم بيشتر عصباني ميشه
    اينجا هم خوب نيستم شب برميگردم
    آخه من تنها تو خونه و فكروخيال داره ديوونه ام ميكنه
    از پريروز ديگه بي محلش كردم همون مجسمه شدم ولي اين انقدر لجبازه و خشم داره كه تا خوني نريزه خداي نكرده ول كن نيست
    ميگه من اصلا آدم سابق نميشم. مامانت گفته خسيسم نشونت ميدم خسيس كيه
    نمي دونم اين خشمش تا كي ادامه داره. نه محبتم جواب ميده نه بي محلي. خيلي سرسخته

  11. #28
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نسیم جان،

    با توجه به تاپیک سال گذشته ات+ اشاره ای که اینجا کردی در مورد مشکلاتت با مادرت در زمان مجردی
    فکر کنم شما خودت یه مشکلی داری ( به کمک مشاور یا راهنمایی مدیر همدردی می تونی پیداش کنی)

    اینه که در رفتارت یه ضعفی هست. به نظر من قادر به جدا شدن هم نیستی
    (البته منظورم این نیست که باید جدا بشی ولی می گم خیلی هم در این مورد ضعف داری و از ترست یه کارهایی می کنی که نباید)
    مثالی که دنیا زد در مورد قرص. به نظر منم تو اون شرایط زیاد به دست و پای همسرت پیچیدی ... قرص بهشون می دادی و با آرامش می رفتی دنبال کارت.


    تو از وضعیت موجود ناراحتی. مثلا از رفتار همسرت با خانواده ات. عصبانی می شی، عکس العمل اشتباه نشون می دی، حرفهایی می زنی که نباید ... به بحران که می رسه یهو ترس از جدایی می آد سراغت که خدایا من نمی تونم جدا بشم، اما این زندگی پر از تنش و دعوا و جنجال هم نمی تونم تحمل کنم ... یه سیکل تکراری از طرف شما ( همونطور که گفتی همسرت هم درگیر یه سیکله)

    خب پس بیا مشکلاتت را حل کن. یعنی قسمت اول را درست کن. همونجایی که ناراحتیهات را اشتباه بروز می دی و به دعوا می رسی.

    الان به نظر من خونه ی مادرت بمونی بدتر می شی. چون با صحبتهای منفی اونها ذهنت خراب تر می شه.
    همسرت هم از این که رفتی اونجا ناراحت تر می شه.
    برگرد خونه ی خودت.
    بشین در آرامش به خودت و رفتارهات و مشکلاتت و همسرت و ... فکر کن.
    اگه مشاورت خوب نیست عوضش کن. یکی که کمکت کنه از این چرخه ی معیوب بیایی بیرون.

    این که همسر شما از خانواده ات خوشش نمی آد یا .... درست. اما این بار شروع دعوا با رفتار اشتباه شما توی فروشگاه بوده. اگه می خوای مشکل را حل کنی، اینطوری که داری بدترش می کنی. به قول مشاورت شما 50 درصد سهم خودت را درست کن، بعد بگو همسرم ......
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    nasimmng (دوشنبه 26 تیر 96), فرشته اردیبهشت (سه شنبه 27 تیر 96), بارن (سه شنبه 27 تیر 96), ستاره زیبا (چهارشنبه 01 شهریور 96)

  13. #29
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    ممنون از وقتي كه برام ميذارين و راهنماييم ميكنين
    عصري برگشتم ولي همسرم نيومده
    دلم ميخاست پيش خونوادم باشم ولي ترس منو راحت نميذاره
    نمي دونم چه كنم تا كي منتظر باشم
    انقدر رابطه ما خراب هست كه حتي اجازه نگران شدن به من نميده با بي خبر گذاشتن من لذت ميبره
    من هرچي مطلب ميخونم متوجه ميشم كه همسرم و خونواده اش خودشيفتگي دارن
    از روز اول همش مقايسه ميكرد و قصد ثابت كردن اينو داشت كه از من بالاتره

  14. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام نسیم خانم گل

    الان شرایط بحرانی هست باید صبر کنی یه شبه که درست نمیشه

    این وضعیت نشون میده که یه ایرادی تو کار هست اونو باید پیدا کنی راهش جدایی نیست .

    حتی تو این شرایط سخت تو خونه خودت بمون و کار خاصی نکن حرف خاصی نزن فقط ارام باش .

    تا ببینی مشکل چیه

  15. 2 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    nasimmng (سه شنبه 27 تیر 96), بارن (سه شنبه 27 تیر 96)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خيلى به خودكشى فكر ميكنم
    توسط Somebody20 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 96, 09:08
  2. مردسالاري و بي مهري شوهرم باعث شده هر ثانيه به طلاق فكر ميكنم
    توسط mojtamelibsa در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 مهر 92, 13:18
  3. فكر ميكنم كه شوهرم انگونه كه بايد براي زندگيمون تلاش نميكنه.چه كار كنم؟
    توسط mahsa pirooz در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 مهر 91, 02:05
  4. احساس ميكنم ديكه هيج ارزشي واسه نامزدم ندارم
    توسط niaz64 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 26 شهریور 91, 09:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.